زن فاحشه

درود برشما
شعری بسیار زیباوسرشارازحرف بود
تصاویربکر زیادی داشت

درود استاد عزیز
اجتماعی بسیار زیبا و بجاست

جالب، متفاوت و جسورانه...
زیر خط شعر اصلی‌تونم قشنگهه
درود جناب آزادبخت استاد ارجمند
شبتون شیک

درودبزرگوار
سپیدی اجتماعی
البته که حرف در باره این افراد زیاد است اما به شخصه هیچ دلیل موجه ای قانعم نکرده است که برای پول دست به خودفروشی می زنند بسیار زنان سرپرست خانواری می شناسم که با زحمت وکار در کارخانه ها یا نظافت خانه دیگران ویا مشاغلی از این قماش خرج خودوبچه های یتیم ویا بی پدر خویش را با افتخار ونجابت در می آورند وتن شریف خود آلوده به هر کس وناکسی نمی کنند...

درودها بر شما
زیبا سرودید
موفق باشید

با سلام و عرض ارادت آقای آزادبخت بزرگوار
بسیار زیباست
درود بیکران برشما

درود جناب افشاری ممنونم

باعرض ارادت
قلمتان همیشه جاودان بادا
شاعر بزرگوار

باعرض سلام
از شعرهای بسیار زیبای شما
لذت بیکرانی بردم
استادبزرگوار وعزیز
هزاران درودتان باد

درود بر شما جناب آزاد بخت گرامی

زنده باشید به مهر

درودتان جناب استاد ازاد بخت عزیز☘️🪴🪴☄️🙏🌹🌹

شعری زیبا و دلنشین،باهنرمندی و خوشفکری ،افرین ها بسیار زیبا ترسیم و بیان شده ،قلمتان هماره نویسا و پایا🌹🪷🌟🌟🌱🪴🪴🪴⭐🍃🍃

درود بر استاد آزادبخت
شعری پر از درد بیدردی


در مرگ مورچه ها هم مسؤلیم

درودتان بزرگوار
بسیار عالی، با نامی تابو
که در نگاهم خدمتکاران جنسی، نیاز به ترحم بسیار دارند و در بسیاری از کشورها دارای حقوق اجتماعی اند و به رسمیت شناخته میشوند، در ایران اما فساد در لایه های زیرین جامعه زیر پوست همین شهرها وجود دارد با کمال تاسف باعث نشر بیماریهای مهلک و فروپاشی خانواده ها هستند
با مهر

درود استاد آزادبخت عزیز
زیبا و دردناک قلم زده اید
رد قلمتان ابدی 🙏🌹🤍

درود بیکران استاد آزادبخت گرامی
دردمندانه و زیبا
پاینده باشید

درود
زیبا و دلنشین و پر معنا
سروده اید
⚘🌺❤
رقص قلمتان ابدی

درود. شعر بلندی بود. این دفتر گاو یک چشم شما هم چیز جالبی است! حیف وقت تنگ است وگرنه حسابی درباره اش گپ میزدیم

درود...انگار یک دفتر نقاشی بود تا یک شعر ...همش تصویر و همش زیبا...واقعا شعرهای شما استاد گرامی بنده را اشباع می کند

درود بیکران جناب آزادبخت عزیز

زیبا سرودید

شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی.

هر لحظه به دام دگری پابستی؛

گفتا؛ شیخا، هر آن‌چه گویی هستم،

آیا تو چنان‌که می‌نمایی هستی؟


تداعی گر این شعر از خیام بود

ورژن دیگر رباعی خیام: پستی! آخر مصراع اول آمده. به نظرم ضربه اش محکم تر است...

درود جناب صادقی خیلی دوست داشام نقد این شعررابنویسی ننوشتی ایرادی نیست
گاو یک چشم گاوی ست مقدس
تمام اشعار گاویک چشم خیلی لطیف تر از بانو با من یا بانو باتو یا دفترهای دیگرم است
گاو یک چشم مظهر تمام گاوهای دنیاست
سپاس

درود زُُر سپاس
دس خوش

درود جناب آزاد بخت گرامی
زیبا و روان و دلنشین
دستمریزاد 🌹🌹🌹

استاد آزاد بخت سلام
عالی بود

درودجناب ترکاشوند استاد گرامی ممنونم

سلام محمد رضا جان
عجب شعری . به نظرم نزدیکترین شعرتون به شعرهای فروغ هست تا اینجایی که من دیدم . بعضی بخشهاش البت
عالی سرودین

سلام و عرض ادب استاد آزادبخت عزیز
بسیار زیباست و ارزشمند

درود جناب میرزادوست ادیب گرامی ممنونم

درود برشما استاد وشاعرگرانقدر
شعر اجتماعی ناب وپرمحتوایی بود

درود بانو عادلی ادیب ارجمند ممنونم

سلام استاد بزرگوار
هنوز هم بهشت زیر پای مادران است.
از زنی فاحشه پرسیدند شغلت چیست گفت تن فروشی
گفتند چرا اینقدر با صراحت میگویی گفت مادرم به من نیاموخته بود که چگونه دروغ بگویم.

درودتان جناب استاد آزاد بخت گرامی
شعر در خور تامل و تحسین برانگیزی سروده اید
یاد تهوع سارتر افتادم
زنده باد
نویسا باشید و نامی مانید و سبز

درود استاد بانو سمیعی ممنونم

درود ممنونم

درودها
بسیار زیبا
قلمت همیشه سرشاز از وازگان بکر و ناب

درود جناب گودرزی ممنونم

تنها یک بادیه نشین اوج باد را در گرداب می فهمد

کارسختی نیست وقتی پندارت نوک دماغت را می فشارد

شبیه زنان ترسو از آب گل آلود شعررا قبض روح می کنی

الان یکی با خودش میگه «چرا نگفت گردباد؟» چون اگر بگه گردباد میشه سخن بزرگان😁 ولی آقای آزادبخت مقاصد شومی داره احتمالا👌😈👌

هیچ مقصد شومی در کارنیست
وقتی شومینه پندار شومش را می سوزاند

گاهی عکس مگس را در روشنایی آب می بینم

گاهی یک بادبادک به سرش می زند پندار چشمانت را عوض کند

آیا میسر است که همه عینک ها را شکست؟

پندارم پرده بود
هر بهمن که تک سرما مینشست
- -نازم هوای فارس که از اعتدال آن...-
وقت آن میشد که دستی برزنم
پرده پندار میباید درید
و فریاد گوش خراش هزار خشکشویی سیار
عزم شکن بودند
با جرقه های الکتریسته ساکن کنار صد پرده همسایه بر دوش مزدا ۲۰۰۰ سی سی تا ظرفیت کامل،.
، پندارم مثل اوباش در شهر
میچرخاند
و بعد از در و دیوار خشکشویی های ساکن اویزان بود با رایحه ضد جرقه
و هفت قلم آرایش ، رایگان عرضه میشد
و باز تا خانه تکانی بعدی
حالا بی پندارم
و اماده گفتگوهای بی پرده

مردان خدا پردهٔ پندار دریدند😊

درود شبیه زنهایی که در ماه حلول نمی کنندما چیزی در پرده نداریم
بی پرده جنون پرده را درید
آیا کسی به عینک ها خواهد آموخت
دل بالاتر از چشم است
هرچند که پایین تر است