چهارشنبه ۷ آذر
|
دفاتر شعر محمد شریف صادقی
آخرین اشعار ناب محمد شریف صادقی
|
چو بر آن رَهزنِ انظار، نگاه افتادم
سر به صحرا زدم و بر سر راه افتادم
گر به محشر به صفِ دوزخم، عیبم نکنی
گُلِ گلروی تو دیدم به گناه افتادم
چشم مِشکین تو صد لشکر هوشم بشکست
در سیهچالهی چشمِ تو به چاه افتادم
همچو خورشیدِ افق در نظرِ ذوالقرنین
آتشی گشتم و در بحرِ سیاه افتادم
غافل آن آمرِ معروف کز آتش ترساند
من، که در آتشِ عشقینِ تو شاه افتادم
کوهِ انکار بُدَم؛ لیک کنون صد لبیک
چون صفا گویم و در پای تو، کاه افتادم
(صفا: کوه صفا در نزدیکی مکه)
خرم آن روز که در بندگی تو جانا
جَستم از جیفه و از جای و ز جاه افتادم
راهِ آن رهزنِ عشّاق چو بر نقشه نبود
همچو صادق، پِیِ بیراهه به راه افتادم
نکته: من مدتی بعد از سرودن این شعر توانستم یک غزل بر همین وزن، ردیف و قافیه پیدا کنم از آقای «محسن نظری» که بیت مطلعش این بود: «مثل طفلی که به دست تو به راه افتادم...آمدی، توبه شکستم، به گناه افتادم»؛ و حسابی از دیدنش شاد شدم و لذت بردم و اطلاع ندارم کسی از قدما دقیقا بر همین وزن، ردیف و قافیه شعری سروده یا نه... اما خوشحال میشوم اگر کسی میدانست اطلاع دهد.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما
زیباقلم زدید