درد آژیرکِشان می تازد
درخیابانهای حادثه خیززندگی
شبیه آمبولانسی وحشت زده
که بیماری بدحال را
بغل گرفته ومی گازد!
نکند دوباره پدری کمرش شکسته
زیربارسنگین دلواپسی ها
زخمی شده
درجهاد همیشگی نان!
نکندمادری فشارغمش بالارفته!
بوی مرگ می آید
ازکوچه پس کوچه های گرسنه ی شهر
که درحجم سیاه پلشتی هایش
مظلومانه خفه می شود
پرنده ی سپید خوشبختی!
ونگاه کن
که چه بی خیال منتشرمی شود
رنج نامه ی پرتیراژ ناامیدی
هرصبح باطلوع خورشید دراین حوالی
تیتردرشت هرروز:
یک نفرجلوی چشمانمان دق کرد!😔
ومافقط ورق می زنیم باولع
صفحات تلخ این سیاه غصه هارا!
✍️جمیله عجم
((بگذارتابگریم)) برحال زارمیهن
برلحظه های سخت وشبهای تارمیهن
بگذارتابگریم بردردهای این قوم
برآتشی که افتاددرکاروبارمیهن
تاکی ادامه دارد این قصه ی پرازدرد
درمان ندارد آیا حال نزارمیهن؟!
جیب بزرگ دزدی سوراخ داردانگار
بربادرفته آسان داروندارمیهن
فکری به حال ماکن ای خالق توانا
شایدکه بازگرددیک دم قرارمیهن
دلتنگ روزهای خوبی که رفته هستیم
کی می شودبیاید فصل بهارمیهن
✍️جمیله عجم
هم سپید بینظیر بود هم غزل نابتان
دغدغهمند و پرابهت..
آفرین به شما..
باز هم برمیگردم..
در پناه خدای مهربان باشید