تلخ همچون زهر و شیرین مانند عسل،
هفت سال،
از بر قلم، و زبان رانده شدن این بداهه گویی عاشقانه و دوطرفه گذشت. . .
تقدیم دوستان شاعرم!
عاشقانه ( متن کامل )
- گفته باشم
- ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- هرچه دارد در کف اش جمله خلایق
من تورا دارم
- خب دفعه ی بعد چیکار کنم نه نمی شه باید تدبیر داشته باشم آینده نگر باشم
که گوئی دارم آنرا
از لبانم بوسه خواهی برستان
- دیووووووووووووووووووووونتم
- گر ز چشمم عشق خواهی
در نگر
یا زدستانم نوازش ها
چو خواهی
لمس کن
- من اینقدر تو فضا معلقم که خودم رو نمی تونم بند جاذبه زمین کنم حالا چطور ممکنه که کلمه ها که دور سرم می چرخند رو - بتونم به رشته در آورم شعر بنویسم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
- در کنارم بو ی تو سرمست می سازد مرا
- مجید عشق منی
- در نگاهم روی تو سرگشته ام سازد مدام
- جان من فدای تو یگانه اسطوره ی قلبم
- بازویم در گردنت باشد به وقت روز وشب
جان من هم باشدت قربان
به هر عیدی که هست
- مجید دوستت دارم
- چشم من در چشم تو چو ن چشم نرگس ناگران
دست من در دست تو چون خادمی در دست دوست
پای من با پای تو همراه دشت و کوه باد
زندگی بر کام تو هر روزی اش نوروز باد
شادمان بینم تورا هر لحظه ای در عمر خود
- واقعا هنگم باورت نمی شه که از دیشب هنگ و منگ و گیج دارم نفس می کشم فقط ... نمی دونم این حال و هوام قابل توصیف نیست ... مجید نکنه خل و چل بشم اینقدر که ناباورم و خوشحال
- گر بروزی درجنون بودی هراسانش نباش
این جنون عشق باشد عقل ها در مکتبش
تا بخوانند و بدانندش کتاب
باز تا عاشق نباشند
گیج و منگند و ندانند کلمه ای
- ای جااااااااااااااااانم ... در مکتب عشق عقل شاگردی کند مجنون شود
- من تورا دارم
من تورا دارم عزیزم
- من هم تو را دارم که حتی همه دنیا در برابرش ناچیز است ... عاشششششقتم
- عاشقت بودم هزاران سال
قبل از آنی که ببینم روی تو
رفته از خاطر که در رم بود یا یونان ،
یا که پارس
همره استاد بودی یا به میدان نبرد
درکنار یار بودی یا که خندان سوی من
- تاریخ چرخی ست که تکرار می شود و روح ما بارها در بسترش پیوند خورده و در آینده نیز پیوند می خورد
- با اسیران می سپردی عمر یا آزادگان
از لبانت بوسه چیدم آن زمان یا در بغل بگرفتمت
- مجیدم چه شعری شد!
- در عجب باشم چنین
تا شدم عاشق شاعر شدم
- پشت سر هم مرتبش کن عزیزم خیلی معرکه ست
- من بدنبالت نمی گشتم ولی
ناگهانم زندگی شد معرکه عشق توام آمد پدید
- واقعا قصه عشق ما باور نکردنیه از اون لحظه آشنایی عجیب بگیر تا الان
- سیل های شعر و شهد جاری شدند
درسکوت بی تو بودن هم که آن تنهائیم
شایدهم آن رهبر شورش تو بودی
در کنار شهر آتن
عاشقش بودم مدام
- مجید قطارها را خیلی دوست دارم ... و ایستگاه های راه آهن را
- ایستگاه راه آهن سمبل صنعت بود
انقلاباتی که بود
جنگ هائی که مدام در مکان ها و زمان در می گرفت
- ای جاااااااااااااااااااانم عاشقتم ... کاوه هم با پتک انقلاب کرد
برای آزادی
- مردمان بی پناهی که به کام مرگ می رفتند با آهنگ آن
خاطر این زندگی را ننگ باشد گر فراموشش کند
عشق تو اندر طنین چون رعد و چون تندر بود
- اگر مردمان عاشق بودند در دنیا هرگز جنگی اتفاق نمی افتاد
- آب از آن شاید بخورده است و شیر از پستان او
- آری عزیزم من تورا دارم و تو داری مرا
- بسلامتی فاطمه جان
روحشان شاد🙏🌺
زیبا بود