چه باید میکرد؟
دست از بوسه ما ساده جدا کرد و نباید می کرد
جان شیرین به عبث برد و فنا کرد و نباید می کرد
گفتمتش هستی من خاک درت گفت نیارزد دون است
باور از ما زده تقدیم جفا کرد و نباید می کرد
با که گویم که پناهش به قفس قفل ز داخل بر در
چشم در چشم خطر قلعه رها کرد و نباید می کرد
من نگهبان درش شام و سحر سینه سپر جان بر کف
او سفر بی که دهم اِذن و رضا کرد و نباید می کرد
یا رب از کاتب عرشت کنم ار پرسش و جویم پاسخ
عذر خواهم ز تو این بنده صدا کرد و نباید می کرد
پا به هفتاد و به صدها گنهم معترفم تا امروز
هستم اما گل من گو چه خطا کرد و نباید می کرد
آفرین بر تو احد هستی و اللهُ صمد بی انباز
میل اما به خلایق دل ما کرد و نباید می کرد
هرچه گویم دلکم مثل همه ساکن و بی پروا باش
خشم گیرد ز چه این شعله به پا کرد و نباید می کرد
میخ تابوت تو آن آجر گورت به سرم می کوبید
بهتر از زندگی ام وا أَسَفا کرد و نباید می کرد
مردم از من شده رنجیده و من روی ز آنان گردان
هر یک از ظنّ خودش خوف و رجا کرد و نباید می کرد
من سبکبار تمامت شده ام حلقه یِ تو بر گوشم
شاهم اما ستمش بر ضعفا کرد و نباید می کرد
پی نوشت:
اول
وزن شعر به ترتیب زیر است:
1 0 1 1 0 0 1 1 0 0 1 1 0 0 1 1 1 1
که در آن ارکانی مانند
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فاعل
قابل تشخیص است که بعید می دانم در بین اوزان شناخته شده وجود داشته باشد. باز هم این چینش هجاهای بلند و کوتاه بر طبق طبع و علاقه شاعر و مطابق با حال و هوای سروده بطور آزاد انتخاب شده و از مطابقت آن با اوزان شناخته شده مثل همیشه کمترین نگرانی وجود ندارد.
دوم
کلمات « قفس و قلعه » در متن اشاره به خانه و قرنطینه داشته و کلمه « خطر » معطوف به پاندمی کروناست. البته این از جانب سراینده بوده و داستان پشت شعر و هر خواننده ای می تواند تعابیر و تفاسیر خودش را داشته باشد که درست هم همین است.
سوم
موزیک متن قسمتی از اثر استاد گرانقدر شادروان جلیل شهناز به نام « ابو عطا » می باشد.
چهارم
به یاد شادترین روز عمرم که در دفترخانه ای در یزد و به تاریخ 95/5/29 رقم خورد و زندگی را رنگی دگر بخشید.
بسیار زیبا و پر احساس بود
جسارتا مصرع زیر مشکل دستوری ندارد
"او سفر بی که دهم اِذن و رضا کرد و نباید می کرد"