سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        عاشقانه

        شعری از

        مجیدنیکی سبکبار

        از دفتر برای او نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۲ ۲۰:۴۹ شماره ثبت ۱۲۱۸۷۹
          بازدید : ۱۲۵۳   |    نظرات : ۱۵۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        صدای ارسالی شاعر:
        تلخ همچون زهر و شیرین مانند عسل،
        هفت سال،
         از بر قلم،  و زبان رانده شدن این بداهه گویی عاشقانه و دوطرفه گذشت. . .
        تقدیم دوستان شاعرم!
        خندانکخندانکخندانکخندانکخندانک

        عاشقانه ( متن کامل )
        - گفته باشم
        - ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
        - هرچه دارد در کف اش جمله خلایق
        من تورا دارم
        - خب دفعه ی بعد چیکار کنم نه نمی شه باید تدبیر داشته باشم آینده نگر باشم
        که گوئی دارم آنرا
         از لبانم بوسه خواهی  برستان
        - دیووووووووووووووووووووونتم
        - گر ز چشمم عشق خواهی
        در نگر
        یا   زدستانم نوازش ها
        چو خواهی
         لمس کن
        - من اینقدر تو فضا معلقم که خودم رو نمی تونم بند جاذبه زمین کنم حالا چطور ممکنه که کلمه ها که دور سرم می چرخند رو - بتونم به رشته در آورم شعر بنویسم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
        - در کنارم بو ی تو سرمست می سازد مرا
        - مجید عشق منی
        - در نگاهم روی تو سرگشته ام سازد مدام
        - جان من فدای تو یگانه اسطوره ی قلبم
        - بازویم در گردنت باشد به وقت روز وشب
        جان من هم باشدت قربان
         به هر  عیدی که هست
        - مجید دوستت دارم
        - چشم من در چشم تو چو ن چشم نرگس ناگران
        دست من در دست تو چون خادمی در دست دوست
        پای من با پای تو همراه دشت و کوه باد
        زندگی بر کام تو هر روزی اش نوروز باد
        شادمان بینم تورا هر لحظه ای در عمر خود
        - واقعا هنگم باورت نمی شه  که از دیشب هنگ و منگ و گیج  دارم  نفس می کشم فقط  ... نمی دونم این حال و هوام قابل توصیف نیست ... مجید نکنه خل و چل بشم اینقدر که ناباورم و خوشحال
        - گر بروزی درجنون بودی هراسانش نباش
        این جنون عشق باشد عقل ها در مکتبش
        تا بخوانند و بدانندش کتاب
        باز تا عاشق نباشند
         گیج و منگند و ندانند کلمه ای
        - ای جااااااااااااااااانم  ... در مکتب عشق عقل شاگردی کند مجنون شود
        - من تورا دارم
        من تورا دارم عزیزم
        - من هم تو را دارم  که حتی همه دنیا در برابرش ناچیز است ... عاشششششقتم
        - عاشقت بودم هزاران سال
         قبل از آنی که ببینم روی تو
        رفته از خاطر که در رم بود یا یونان ،  
        یا که پارس
        همره استاد بودی یا به میدان نبرد
        درکنار یار بودی یا که خندان سوی من
        - تاریخ چرخی ست که تکرار می شود و روح ما بارها در بسترش پیوند خورده و در آینده نیز پیوند می خورد
        - با اسیران می سپردی عمر یا آزادگان
        از لبانت بوسه چیدم آن زمان یا در بغل بگرفتمت
        - مجیدم چه شعری شد!
        - در عجب باشم چنین
         تا شدم عاشق شاعر شدم
        - پشت سر هم مرتبش کن عزیزم  خیلی معرکه ست
        - من بدنبالت نمی گشتم ولی
        ناگهانم زندگی شد معرکه عشق توام آمد پدید
        - واقعا قصه عشق ما باور نکردنیه از اون لحظه آشنایی عجیب بگیر تا الان
        - سیل های شعر و شهد جاری شدند
        درسکوت بی تو بودن هم که آن تنهائیم
        شایدهم آن رهبر شورش تو بودی
        در کنار شهر آتن
        عاشقش بودم مدام
        - مجید قطارها را خیلی دوست دارم ...  و ایستگاه های راه آهن را
        - ایستگاه راه آهن سمبل صنعت بود
        انقلاباتی که بود
        جنگ هائی که مدام در مکان ها و زمان در می گرفت
        - ای جاااااااااااااااااااانم عاشقتم  ... کاوه هم با پتک انقلاب کرد
        برای آزادی
        - مردمان بی پناهی که به کام مرگ می رفتند با آهنگ آن
        خاطر این زندگی را ننگ باشد  گر فراموشش کند
        عشق تو اندر طنین چون رعد و چون تندر بود
        - اگر مردمان عاشق بودند در دنیا هرگز جنگی اتفاق نمی افتاد
        - آب از آن شاید بخورده است و شیر از پستان او
        - آری عزیزم من تورا دارم و تو داری مرا
        - بسلامتی فاطمه جان
        ۲۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        جواد کاظمی نیک

        ،

        آوا صیاد

        ،

        علی نظری سرمازه

        ،

        محمدهادی زارع(سلام)

        ،

        فیروزه سمیعی

        ،

        نیلوفر تیر

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        محمدکریمی (پویا)

        ،

        مجیدنیکی سبکبار

        ،

        رحیم فخوری

        ،

        حمید رضا پاکنژاد

        ،

        محمد اکرمی (خسرو)

        ،

        نرگس زند (آرامش)

        ،

        مهرداد عزیزیان

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        احسان کریمیان علی آبادی

        ،

        محسن ابراهیمی اصل (غریب)

        ،

        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)

        ،

        آذردخت شرقی(آذر دخت)

        ،

        احسان فلاح رمضانی

        ،

        محمد علی رضاپور

        ،

        سارا خوش روش

        ،

        درویش حسین ندری

        ،

        منوچهربابایی

        ،

        محمدرضا آزادبخت

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        روح اله سلیمی ناحیه

        ،

        فاطمه شایگان(هیراب)

        ،

        محمد محمدنژاد(آشوب)

        ،

        نیما ولی زاده

        ،

        ساسان نجفی

        ،

        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        ،

        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )

        ،

        فاطمه انصاری مراسخونی

        ،

        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

        ،

        سید هادی محمدی

        ،

        بهروز دارابی

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        پوریا قوی اندام

        ،

        راضیه خضری

        ،

        افسانه پنام تخلص مولد

        ،

        شیما جریده (شین بانو)

        ،

        آرش رضایی

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        اکبرحسن زاده(حسن)

        ،

        هواجان جاویدان

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        مهدی بابایی

        ،

        عارف افشاری (جاوید الف)

        ،

        محمد علی سلیمانی مقدم

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        پیام مفخم

        ،

        سعید ابول مشدی

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۰
        درود بزرگوار
        روحشان شاد🙏🌺
        زیبا بود
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۲
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۲۸
        سلام و درود،
        جناب مهرداد عزیزیان،
        با سپاس از لطف حضور همیشگی شما،
        با اجازه تان وارد صفحه « معادله » شدم. آنقدر جامع الاطراف و تازه بود که جرئت حضور نیافتم. امیدوارم در دفعات بعدی با آمادگی بیشتری وارد صفحات اشعار و آثارتان بشوم. نکته ای بعنوان سئوال به ذهنم رسید که بد نیست با شما در میان بگذارم.
        می دانید که صدای همه مردان و زنان در محدوده فرکانسی یا تنالیته خودش اگر اصطلاح درستی را به کار برده باشم دارای قابلیت ها و وسعت میانگین و میانه ای می باشد. که در اثر باز کردن صدا یا رها کردن صدا و تمرینات مربوطه می تواند بهتر و رساتر باشد. یا به بیان دیگر فضایی لازم است بدون مانع یا اتاق خاصی که دارای پوشش اگوستیک باشد که بشود این کار را براحتی انجام داد. قدیم ها ما دوستانی داشتیم که این کار را هنگام کوه نوردی و در فضای باز انجام می دادند. و دومین مسئله هم تقویت (amplifying) صوت است که بیشتر خوانندگان و مجریان انجام می دهند.
        هنگام گوش دادن به اجرای شما به ذهنم رسید.
        متشکرم تشریف آوردید
        موفق و سربلند باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۵
        خندانک
        درودبرشما جناب سبکباراستادارجمند خندانک
        روح فاطمه ی عزیزشاد خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۲
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۳۳
        سلام و درود،
        بانوی محترم و مجبوب،
        عزیز دل فاطمه،
        بانو عجم( بانوی واژه ها)،
        از لطف و کرامت و لطافت حضورتان سپاسگزارم.
        موفق و سالم باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد حسین اخباری
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۰۱
        درود بر شما
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۵۹
        سلام و درود و احترام،
        جناب اخباری بزرگوار،
        سپاس از کرامت حضورتان
        موفق و مؤیّد باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۰۳:۱۰
        درودبرشما استاد عزیزم جناب نیکی بزرگوار وگرامی وگرانقدر بسیار زیبا بود وپرمفهوم احسنت برشما💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        🌺🌺🌺🌺
        🌼🌼🌼
        🏵🏵
        💐
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۱:۳۹
        سلام و درود، جواد آقای کاظمی نیک،
        رفتم تا « خنده تلخ » برگشتم و این سوغاتی را برایت آوردم:
        خندانک غم سختی به دل خود دارم خندانک
        خندانک خنده ای تلخ به کنج لب خود خندانک
        خندانک کاش می شد همه را درمان کرد خندانک
        خندانک دِلَکَم شانۀ خیسِ تو کجاست خندانک
        خندانک خیز تا صبح سحر خندانک
        خندانک تیره ابری شده پیچیم به هم خندانک
        خندانک گریه کنیم خندانک
        در ضمن جایی برای برون رفت از مشکلات شعر و شاعری نظرخواهی شده بود که همه نظر داده بودند. من نظر خودت را با همه سادگی و بی پیرایگی آن پسندیدم و و بدون این که بخواهم در آن صفحه شلوغ نظر بدهم آن را تحسین کردم. نظر شما این بود:
        « . . . بنظرم اگر شاعر بخواهد طريقه صحيح نوشتن اشعار را بنویسید باید دروس‌ علوم ادبیات فارسی ورعایت اصول نوشتن را درخصوص قواعدها و اصول های کاربردی اولیه نوشتن را ياد بگیرد مثلا اگر در خصوص غزل ها می خواهد بنویسید اول باید قیافه ها وردیف ها ومواردی که مربوط به اصول غزلیات هست را بیاموزد واساتید های تخصصی کمک بگیرد و آن غزل نویسی اش صحيح وکاربردی شود ......
        درکل بنظرم تمرین کردن وبا مطالعه زیاد و کمک گرفتن وکتاب های آموزشی درمورد صحيح نویسی خیلی می‌تواند مفيد وارزشمند باشد
        . . . »
        به شما آفرین می گویم و از حضورتان سپاسگزاری می کنم. صفحه من بدون این که بخواهیم آن را شلوغ کنیم و پیام های تکراری و غیر لازم بدهیم محلی است برای گفتگوهای صمیمانه و حتی انتقادات سازنده. از همکاری شما و نظرات مفیدتان در این زمینه تشکر می کنم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۱
        قربونت عزیزدلمممم دوستتتتتتتتتتتتتتتدارم 💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙
        آوا     صیاد
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۰۵:۰۱
        درود خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۲۲
        سلام و درود فراوان خانم آوا صیاد،
        با دقت و اشتیاق و حوصله رفتم « شتاب» را خواندم و بااین سوغاتی بازگشتم. « وقاحت گناه» را نرسیدم. اما اگر پاسخ برانگیزاننده ای در همین جا دریافت کنم شاید آن را هم بروم بارها بخوانم و نظرم را در اینجا و آنجا ثبت کنم. البته یکبار خواندمش اما کافی نبود.تقدیم شما از خوانش « شتاب»:
        « . . .
        مخاطب یکی است یا چندگانه است؟
        آنکه باید شتاب کند و « مرا » به آن مأنوس سازد.
        آنکه از از سر سیاهی، مایۀ سوز و گداز ناله هاست و « همسان» تنگی نفس « من » است. می خواه«م» که « مرا» به آن نیز عادت بدهد. یعنی بند نفس.
        وقتی یک زن اسب خیال و ذهن و احساس خودش را می تازاند چنین غوغایی به پا می شود.
        بندی عجیب که آرزو می کردم به عمق آن پی ببرم. اما چقدر زیبا و تابناک:
        « . . .
        شبیه سحر در غنجه
        چهارده شب ماه را به نسبت خود الفت بده
        . . . »
        شنیده بودیم که غنچه ها در صبح و سحر شکوفا شده و جلوه گری می کنند، اما « . . . سحر را در غنچه . . . » نه. که « . . . چهارده شب ماه را به نسبت خود الفت . . . » بدهد. بسیار زیبا و دل انگیز است.
        با شکوه تر توصیف باد است که می نویسم و از بقیه می گذرم:
        « . . .
        لابد زبان ساده روال طبیعی یک جریانی
        باد ناتوان از حیث دیدار
        درچشم خاک می پوشاند خود را
        درچشم آب می خروشاند خود را
        درچشم آتش می رهاند خود را
        باد گاهی ژنده پوش خیابان و کوچه
        شهر تو می شود
        . . . »
        بلی. باد را نمی توان دید، مگر زمانی که خودش را در خاک می پوشاند، یا در آب می خروشاند. بی نظیر است. یا وقتی که بطور ژنده پوش در یک روز تعطیلی و سوت و کور در حالی که کاغذپاره ها و ژنده زباله ها را با خود اینور و آنور می برد یا در یک نقطه می چرخاند. چقدر حزن انگیز و نوستالژیک است.
        آفرین بر این تصویر پردازی ها و زیبا اندیشی ها.
        همچون « . . . سحر در غنچه . . . » مرا در چهارده شب ماه به نسبت خودت الفت بده!
        با درود و سلام بر سرکار خانم آوا صیاد.
        . . . »
        سپاس فراوان از حضور شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۲۵
        زیبا ترین توصیف باد که در چشم آتش می رهاند خود را . چقدر زیبا!!!
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۲
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        ارسال پاسخ
        نیلوفر تیر
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۰۹:۲۷
        درود جناب سبکبار گرانقدر خندانک بدیع و جالب بود برام این گفتمان عاشقانه خندانک و طرفی از گفتمان که با زبان معمول است و دیگری که با شعر پاسخ می دهد خندانک قلمتان ماندگار گرامی خندانک
        نیلوفر تیر
        نیلوفر تیر
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۴۳
        درود گرامی بسیار سپاسگزارم که لطف کردید و اینقدر دقیق و با صبر و حوصله نوشته ام رو خواندید و نظر برام گذاشتید خندانک خودم آدم عجولی هستم حتی موقع نوشتن شاید بشه گفت کم حوصله این رو از سبک نوشته هام هم میشه فهمید و این تلاقی با شما که اینقدر با طمأنینه و آرامش وقت صرف می کنید برای تدبر و تعمق و نوشتن برام بسیار جذاب است و تازگی داره خندانک
        براتون خیر و خوبی آرزومندم بزرگوار خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۲
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۱۰:۲۷
        سلام و درود،
        سرکار خانم نیلوفر تیر،
        تشخیص شما از آن لحاظ درست است که یکبار با عزیزی یگانه صورت گرفته است. آن طرفی که در گرماگرم گفتگو فقط فرصت یافته تا احساسات خودش را بدون توجه به شکل و جمله بندی آن ارائه کند در حقیقت آتش اصلی کوره او بوده است. او بوده که توانسته با کلمات ساده و در عین حال بیان کننده علائق و احساساتش مرا نیز به جوشش و خروش وادارد. زیبایی این سروده در آن ایجاد ارتباط و تکمیل آشنایی اولیه نهفته است.
        خندانک
        در این فاصله رفتم اول نظرتان را در جایی با عنوان « زبان شعر » خواندم. نوشته بودید:
        « . . .
        من خودم فعلا سردرگم هستم در زبان شعری
        . . . »
        من آنجا نخواستم نظر بدهم اما برایم جالب بود که چرا؟ این سردرگمی بخاطر چیست؟
        سپس رفتم « داغِ خانه» را خواندم و این مطلب را آنجا نوشتم به اینجا هم منتقل کردم برای صحبت های بیشتر. من هم مثل شما از گل آرائی و حضورهای تکراری ناخشنودم وبیشتر دوست دارم در صفحه هایی که محل گفتگو است حاضر شوم و وقت صرف کنم. سوغات « داغ خانه » تقدیم شما:
        {
        « . . .
        شهر خواب
        اشباحِ بیدار
        سراسیمه به دنبال آرامش می گردند
        با چشمانی سرخ تر از آخرین تقلای آفتاب
        در غروبی پرتکرار
        در پی افکندن بلوایی می چرخند
        گریزان از روز با زندگی قهر
        شاید هم مطرود و در رنج
        شب از ناگفته ها سرشار
        ماجرای تازه ای دارد
        داستان شهر تاریک و مردمان آلوده در تقصیر
        سرنوشتی شوم خارج از تفسیر
        محذوفانی از جامعه تبعید
        نابخشودگانی بی وعده ی ترحیم
        برزخی بی اِذنِ صور اسرافیل
        راه بازگشتی نیست
        امیّد بی معنا
        بساطِ هیچ مهیا
        چند زمستان دیگر را زنده اند این اشباح؟
        وهم دزدیده نور دیدگان را
        ماندن ، اعتبارش به ساعت ها
        چه کسی می داند، راز این داغخانه را
        . . . »
        مانده ام که احساسم را نسبت به این شعر زیبا چگونه بیان کنم. زیباست، یک صحنه پردازی پوینده است، کلمات و عبارات تخیل برانگیزی در ترکیبات هنرمندانه بیان شده اند. اگر پی نوشت ها و کامنت های داخل صفحه نبود قطعا به این می اندیشیدم که « . . . ماجرای تازه ای دارد . . . » چیست؟ اما مطالب بیرونی شعر معنای خود آن را تحت الشعاع قرار می دهد. این که کدام منتقدی گفته که شاعر عقب گرد داشته یا شعر و نثرش در هم آمیخته. می شود روی سطرها و ترکیباتی و آن هم بخاطر پس و پیش ساختن و تغییرات جزئی انگشت گذاشت. اما اگر این سروده شعر نیست پس شعر چیست؟
        به تنهایی اگر بگوییم توصیف صحنه شب و زمستان در مورد خانه و داغ خانه که حالا می شود بهترش هم کرد چیزی بیان نمی کند. مانند تئاتری که قبل از آغاز رویداد پرده ها به هم می آیند.
        با سلام و درود، خندانک خندانک خندانک
        شاعر خوبی هستید، موفق باشید. انسجام در معنی و بازخوانی های مکرر راه موفقیت شما را هموارتر خواهند ساخت.
        }
        با سپاس از حضورتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۰۹:۳۳
        درودتان استاد سبکبار عزیز ادیب گرانقدر 🌞
        بداهه ی نیمایی زیبا و عاشقانه و غمگینی و روایتمندی سروده اید 🌷🌱
        خلق تصویر در شعر شگفت انگیزست، خندانک
        و خوانش شما هم مزید بر این زیبایی است ،
        نمی دونم چرا گریه ام گرفت 🌷🌱
        یه حزن غریبی داره شعر🥀
        زنده باد 👏👏👏👏👏

        🌷🌱عاشقت بودم هزاران سال
        قبل از آنی که ببینم روی تو
        رفته از خاطر که در رم بود یا یونان ،
        یا که پارس
        همره استاد بودی یا به میدان نبرد
        درکنار یار بودی یا که خندان سوی من🌷🌱

        نویسا باشید و سرفراز و سبز و درخشان
        🍃⁦☘️⁩🌺🌷🌸💖🌸🌷🌺⁦☘️⁩🍃
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۱۶
        با خیر مقدم و سپاس و درود از شما فیروزۀ عزیز،
        خانم سمیعی،
        می دانید چرا گریه تان گرفت؟ بخاطر آن که از اندرون خود در یافتید که من بجای « به سلامتی فاطمه جان» باید می نوشتم « به یاد گل پَرپَرَم فاطمه توکلی ». همانگونه ای که در اعلامیه آقای استکی بعنوان نفر سوم شاعران هجرت کرده این سایت نوشته شده است. مخاطب این بداهه او بود که اکنون در میان ما نیست و یکسال و نیمی هست که پرده سیاهی بر آسمان زندگی ام گسترده است.
        رفتم « ماهک» زیبا را خواندم و سوغاتی برایتان آوردم:
        { « . . .
        سکوت شب شکسته
        ماه تو نگاش نشسته
        آواز می خونه ماهک
        تو چشمای شاپرک
        گرد گرد بگردون
        صورت آفتابگردون
        خندانک
        خورشید خانوم بخنده
        تو دشت و تو بیابون
        ---------------------
        ---------------------
        چرخ چرخ روزگار
        خدا منو نگه دار
        خندانک
        چشماش ستاره داره
        گل های باغ لاله
        دشت پر از گل کجاست
        تو خوابِ سرما مرده
        روز روز روزگار
        ابرها رو از ماه بردار
        خندانک
        قفل قفس شکسته
        دست طلسمو بسته
        تو خواب یک قناری
        صدتا قفس شکسته
        ---------------------
        --------------------
        خندانک
        میگه آهای سیاهی
        برو ته یه چاهی
        بذار بهار بمونه
        شادی بیاد،بخونه
        ------------------
        ------------------
        خندانک
        رنگو وارنگ شاپرک
        برقصه با قاصدک
        با دستای حنایی
        با موهای طلایی
        عکس خودم رو دیدم
        تو کاشی های آبی
        با دامن بهاری
        چرخ چرخ‌‌ چرخیدم
        تو چشمای آسمون
        خورشید خانوم کشیدم
        . . . »
        احساس می شود که از لحاظ سطر ها و بندها و سربندها مقداری منظم سازی مورد نیاز باشد. چون ترانه هست بالاخره زیباتر خواهد بود که در هر بندی با تعداد و ساختار متناسب همراه باشد که موزیک هم بتواند کار خودش را بکند. حالا من اصطلاحات فنی درستی به کار نبردم اما فکر می کنم منظورم را مخصوصا با فرم پیشنهادی رسانده باشم. در فرم پیشنهادی هم وقتی که با سطرهای بیشتری مواجه شدیم ماندم که چه کار کنیم. حذف کنیم ( که حیف است ) یا یکی را دوتا کنیم.
        در مجموع ابتکار عالی و کاری زیبا بود که شایسته است کامل تر و منسجم تر نیز باشد. اشکالات جزئی املایی یا تایپی دو مورد بود که در پیشنهادم اصلاح نمودم. ادبیات و موسیقی کودکان به شدت نیازمند چنین ابتکارات و کارهای تخصصی است. مهد کودک ها هم جزو متقاضیان چنین کارهایی می توانند باشند.
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        ارسال پاسخ
        نیلوفر تیر
        نیلوفر تیر
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۳۸
        درود بزرگوار روح عزیز از دست رفته قرین آرامش خندانک و چقدر سرنوشت تلخ و اندوهبار بود🖤💔
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۲
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮
        محمدکریمی (پویا)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۱:۱۸
        درود استاد
        زیبا و شورانگیز سروده هایی بودند🌷🌷🌷🌷
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۸
        محمد آقای کریمی ( پویا)،
        مثل همیشه از حضور پر مهر شما در پای سروده ام مسرور و سپاسگزارم. رفتم « نامه ای به خدا » را خواندم و با یک هدیه تقدیمی خدمت رسیدم:
        {

        روحم از فرط دلتنگی و خستگی
        تا حلقوم،بال گشوده است
        به عزم سفر
        سفر رهایی به جهانی غیر از دنیای پست آدم ها
        آدم هایی که سایه بودند
        و شهر هایشان در نگاهم بیابان
        خندانک
        ضجه های روحم را چون کودک مادر گم کرده می شنوم
        در این وحشتکده تاریک غربت و تنهایی
        دلم مادرم را می خواهد
        پدرم با آن دست های پینه بسته و همیشه زخمی
        اینهمه درد و هزاران دیگر
        نمی گویم :چرا برای من؟
        در قصه پر فراز و نشیب زندگی
        به آخر خط رسیده ام
        بی آن که از خدا ناامید باشم
        از سایه ها نا امیدم
        مدتهاست که در انزوای ام
        نفس هایشان روحم را می خراشند
        در دنیای سایه ها تسلای خاطری برایم نیست
        خندانک
        جز بر
        همتای مهر!
        آن آرامش بی مانند!
        که همه آن در کنار من!
        اکنون که برایش نامه ای می نویسم
        می گویم، ای مهربان!
        مرا سخت در برگیر
        خدایا!
        ای ساز آرام نواز روح من!
        برای تو می نویسم
        از تو ناامید نیستم
        تو تنها تسلای خاطر منی!
        خندانک
        با سلام و درود،
        پویا جان از فضای سنگین سروده ات یک آن نگران شدم و یکه خوردم. بلافاصله با اجازه ات ترتیب جملات و سطور آن را عوض کردم تا بهتر بفهمم و به چیزی رسیدم که می بینید. گرچه در زنگ آمیزی به کلی سیاه و تباه بدنه اصلی دلنوشته با شما موافق نیستم اما غم هر کسی هر چه باشد نخستین وظیفه همه ( از جمله سایه ها ) همدردی و همراهی با اوست که مبادا « . . . انزوا . . . » و رنج و تألّم به او دست بدهد. مخصوصا زمانی که بداند که همه برای خودش درد ها و رنج هایی دارد و به نوعی آن را تحمل می کند و شادی هایی هم کم و بیش در کنار آن موجود است.
        خوشبختانه بعد از جدا سازی سطرها و بندها به وضوع دیده شد که قهرمان سروده شاعر ما نقطه اتکای قوی و امید بخشی برای خودش دارد و آنوقت از نگرانی در آمدم. شعر زیبایی بود
        موفق و شاد و سلامت باشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۱۶
        درودبرشما
        ازبهترین مردمان شاعرانند خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۷:۳۹
        درودبرشما
        فرمودید:
        « ازبهترین مردمان شاعرانند »
        عرض می کنم که این سهمی است که برخی از شاعران برای خودشان قائلند. اما اگر شاعران، شاعر باشند، روی دو پایشان بایستند، با دو چشمشان ببینند و حرف های بزرگ بزرگ نزنند و در مقابل کارهای کوچک نمانند، می توانند جزو خوبان عالم باشند. حالا اول و آخرش بستگی به خیلی فاکتور ها و عوامل دارد.
        از آن که ابزار بدست دارد و کتاب به علم آموزی و یا قلم برای نوشتن، ساز برا ی نواختن، دور بین برای سینما، رنگ و طرح برای نقاشی، صدا برای خواندن و قلب برای عشق ورزیدن. همه می توانند خوب باشند و مفید به حال بشریت.
        جسارت بنده را ببخشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۵۸
        درود جناب سبکبار
        جالب بود
        مخصوصا این تیکه
        خندانک خندانک خندانک گر بروزی درجنون بودی هراسانش نباش
        این جنون عشق باشد عقل ها در مکتبش
        تا بخوانند و بدانندش کتاب
        باز تا عاشق نباشند
        گیج و منگند و ندانند کلمه ای خندانک خندانک خندانک خندانک
        موفق و موید باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۹:۰۸
        دوست عزیزم،
        لطف حضور شما مایۀ شادی و مباهات است. و گزارشی از مراجعه خودم به « مباحثه» و سوغاتی تقدیمی خودم از همانجا:
        {
        سلام و درود محمد آقای اکرمی عزیز و گرامی،
        آوردن این متن بعنوان پایه و مایه ای برای مباحثه که می بینم اصلا در نگرفته است، « قیاس مع الغیر» و تاحدود زیادی گنگ و مبهم است.
        یکی گفت سعدی چنین نوشت و چنان. آن دیگری پاسخ داد آنچه استاد گوید آن صحیح است. اما تشخیص این که استاد کیست خودش داستان دارد. گرچه از دیدگاه علم معانی ( بلاغت ) هیچ استادی مصون از خطا نیست و خطایش بخاطر استادیش بخشوده نمی شود. بخشوده نمی شود به این معنی نیست که شعر گفتن را برای او قدغن می کنند. نه . بلکه سنگ محکی که در دست دارند عیار آن را تعیین می کند. شعر حافظ را با بافته های من نمی سنجند بلکه با زربافت های خودش می سنجند و می گویند عیار این بالاتر از عیار دیگری است. حافظ و سعدی خودشان هم این را می دانند. تا چه رسد به بزرگانی مانند اخوان ثالث که خودشان را هم قد و قواره سعدی و حافظ نمی دانستند.
        قبلا عرض کردم:
        « . . .
        اشاره و توضیح کوتاه، اما جامع و کامل من به کتاب هایی است که در قفسه های کتابخانه ها و پی دی اف های شبکه اینترنت خاک می خورد. اشاره من به مدرسه و مکتب خانه است که همواره در انتظار هنرجویان و دانش پژوهان است که از عمر و جوانی خودشان سرمایه گذاری کنند و از گنج های مدفون و عرضه شده در آن بهره ها ببرند
        . . . »،
        شما در پاسخ فرمودید:
        « . . .
        با این که کاملا با سخنانتون موافقم ولی باز هم آگاهی شما عزیزان دریایی است که من سعی می کنم تا حد توانم در مشک کوچیک خود جا بدم
        . . . »،
        اما به این گفته خودتان عمل نکردید و اگر هم می کردید اشتباه بود. چرا که بنده با جسارت عرض می کنم که همه ارشادات و راهنمایی های ارائه شده را اگر اسانس می گرفتید و تبدیل به جوهر می کردید پیمانه ای کوچک حتی از مبانی و تئوری علمی شعر و ادبیات در آن نمی یافتید.
        حالا آمده اید و در اینجا خاکریز کنده اید تا از چیزی دفاع کنید که معلوم نیست اصولا درست است یا نه و اگر درست است ایرادات آن کجاست. و اصولا آیا مسئله اصلی برای شخص مستعدی مثل شما پافشاری یا رها کردن بی قید و شرط مطالبی است که به دنبال سروده های شما راه افتاده اند؟
        این آقایانی که زبان را به قدیم و جدید تقسیم بندی کرده اند، بر چه مبنایی این تقسیم بندی را انجام داده اند. اصولا چه کسی می تواند به شما بگوید که از این « زبان» استفاده کنید یا آن « زبان».
        مبنای اصلی علم معانی ( بلاغت )، فصاحت است. خود فصاحت مبحثی است که به بسیاری از کم دانشی ها و بی دانشی ها پاسخ می دهد. بنده به خودم اجازه نمی دهم که چنین مبحثی را باز کنم، یا ژست تدریس آن ها را بخودم بگیرم. زمانی که کتاب های مرجع و فشرده و متقن در این زمینه وجود دارد و مدارج تحصیلی و امتحان و استاد و آزمون و حتی مدرک رسمی در این زمینه وجود دارد چرا ما باید از رجوع به آن ها سرباز بزنیم.
        شما وقتی از واژه ای استفاده می کنید که « دالّ » یا اشاره گر به معنی شما نظیر تحجّد یا تعشّق ثقیل و نارساست خطای فصاحتی « غرابت استعمال » بر آن می گیرد و توضیح می دهد:
        « . . .
        در غرابت استعمال، از لفظی ( دالی ) استفاده می شود که مخاطب، آن را نمی شناسد. از این رو، عمل دلالت از لفظ به معنا اتفاق نمی افتد و معنایی منتقل نمی شود . . .
        . . . »
        دقت کنید که این اصولا ارتباطی به زبان قدیم و جدید جنجالی ندارد:
        « . . .
        مانند :
        زمانی که در جملات، از کلمات فرانسوی، عربی، و . . . استفاده شود، در حالی که مخاطب، این زبان ها را نمی داند، همین اتفاق، زمانی که اصطلاحات تخصصی یک دانش خاص مانند پزشکی یا نقد ادبی، کلمات منسوخ و قدیمی و یا اصطلاحات محلی و بومی استفاده می شود، ممکن است رخ بدهد.مانند ابیات زیر که واژه های دشوار عربی در آن به کار رفته است:
        غرابا مزن بیشتر زین نعیقا
        که مهجور کردی مرا از عشیقا
        نعیق تو بسیار و ما را عشیقی
        نشاید به یک دوست چندین نعیقا
        نعیق: صدای کلاغ
        عشیق: معشوق
        این شعر از کیست؟ از منوچهری
        . . . »
        می بینید که باز کردن این مباحث لازم مانند اکسیژن هوا برای یک شاعر علاقه مند در این مجال میسر نیست. تحصیلات و رنج آموزش در مکتب لازم است یا خود آموزی سیستماتیک که اغلب صورت نمی گیرد.
        نقطه مقابل این هم هست که بنده عبور کردم. آن هم زمانی اتفاق می افتد که آقایان نو ژستیان آنقدر کلمات ساده و روزمره را در دل و رودۀ هم می پیچانند که باز هم مخاطب چیزی از آن نمی فهمد. باز می گویند، این مشکل از بی سوادی مخاطب است. با این خطا « تعقید معنوی » اتفاق می افتد که این بار مشکل سر « دال » نیست بلکه مشکل برای دلالت است. آنقدر به اصطلاح استعاره ها و کنایات و تخیلات غریب و پیچیده صورت می گیرد که ذهن مخاطب به معنا و مدلولی هدایت نمی شود.
        در پایان شما را به بازخوانی کامنت های اینجانب در « خوگر » دعوت می کنم.
        همواره پرشور و پرانرژی و سالم و موفق باشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        محمد اکرمی (خسرو)
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۹:۱۱
        درود جناب سبکبار عزیز
        ابتدا تشکر می کنم که وقت گذاشتید و توضیحات خوب و آموزنده ای دادید و قدر دان شما هستم
        همان طور که تحصیل در رشته ادبیات سال ها زمان میبرد ،مطالعه سیستماتیک و خودآموز هم زمان بر است و نباید انتظار داشته باشید من از هفته پیش تا حالا مقالات رو تماما زیر و رو کرده باشم البته دروغ نمیگم که کتاب یا پی دی افی در مورد بلاغت پیدا کردم ولی مشغول مطالعه کتب و استفاده از پادکست ها و کارگاه های دانشگاهی شعر (مثلا توضیحات کارگاهی مختصر دکتر کاکاوند و اینگونه پادکست ها) و حتما به سراغ مطالب و کتب مربوط به بلاغت هم خواهم رفت کما اینکه با خوندن آثار شاعران متفاوت در حال گسترش دایره لغات هم هستم
        غرض بنده از قرار دادن اینگونه مطالب اینه که تا حدودی بدونم چی به چی هست و به تجربه شعر سرودن مشغول باشم تا کم کم اطلاعات خودم رو کامل کنم و از اطلاعات بدست آورده هم در اشعار استفاده کنم کما اینکه نکاتی که گفته میشه در صورت اطمینان از صحیح بودن حتما مورد استفاده قرار میدم و این رو میشه از روند شعر ها هم فهمید و برخی اطلاعات مثل اطلاعاتی که جناب محمدی درمورد عروض قرار میدهند و برخی دیگر از دوستان بی تاثیری نیست و از اونجا مطالب سایت رو فاقد اهمیت نمیدونم که وقتی وارد سایت شدم نه به درستی از قواعد قافیه و نه از اوزان آگاهی خاصی داشتم و اگر الان شعر های این حقیر مشکلات وزنی ندارد و یا کم دارد به لطف برخی اساتید همین سایت است البته خوب نه همه
        به هر حال ممنون از اینکه وقت گرانبهای خودتون رو به بنده اختصاص دادید
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۰۹
        با درود و تشکر فراوان از پاسخ متین و معقول شما،
        جناب محمد اکرمی عزیز،
        اینجا روی سخنم هم با شما و هم با سایر دوستان است. در مورد تحصیل یا ادامه تحصیل در رشته ادبیات یا زبانشناسی دقت کنید به عرض بنده که گفتم فقط در یک ترمِ آن در هر مقطعی ( چه کارشناسی، چه ارشد و چه دکترا) که بیشتر از سه ماه طول نمی کشد و تنها در یکی از درس ها (یا واحدها) ی مربوطه، مطالبی را یاد می گیرید، با منابعی آشنا می شوید، مستقیم و غیر مستقیم با استادان و مؤلفانی ( خارجی یا ایرانی ) سر و کار پیدا می کنید، بطور خودکار انرژی می گیرید و بطور اجباری مطالعه می کنید و امتحان می دهید که سال ها صرف وقت و در جا زدن در چنین سایت هایی به آن ها دست پیدا نمی کنید.
        چرا؟
        چون اینجا یک انجمن ادبی است و در بهترین حالت در یک صحن دیدن و دیده شدن اختیاری و آزاد و بی تکلف و بسیاری وقت ها تعارف و تشریفاتی قرار می گیرید که هرگز به اندازه یک تحصیلات دانشگاهی و حتی متوسطه در رشته ادبیات قابل مقایسه نیست. گرچه موارد فوق هم مفید و برانگیزاننده هستند.
        این جور انجمن ها مانند یک زمین مسابقه هستند برای ورزشکارانی که توانائی ها و مهارت های خودشان را در باشگاه های ورزشی و تحت نظر مربیان کارآزموده و برنامه های مدون و مدرن کسب نموده اند.
        ممکن است که کسی پیدا شود که در یک رشته ای بطور خودجوش استعداد خیره کننده ای از خودشان نشان بدهد، اگر این رویداد تصادفی یا تحت تأثیر عوامل مشابهی رخ نداده باشند نادر است.
        پس لفظ سال ها برای تحصیلات دانشگاهی درست نیست. شما از همان بدو ورود به محیط دانشگاهی و با انگیزه آموزش و تعهد و انجام تکالیف و اجرای تحقیقات و مطالعات لازم از فواید و ثمرات آن بهره مند می شوید.
        برای شما و سایر دوستان همانطور که قبلا هم گفته ام نامی را معرفی می کنم که اتفاقا امروز یک میز گردی را از ایشان دیدم که ارادتم خدمت ایشان صد چندان شد.
        جناب استاد سیروس شمیسا، به واسطه دکتر ناتل خانلری، شاگرد ملک الشعرای بهار، دانشجو و شاگرد مستقیم دکتر ناتل خانلری، همنشین بزرگانی چون استاد نجفی و دیگران، یکی از کانون های اصلی تحولات دیدگاه های علوم انسانی از جمله ادبیات و شعر در شناخت ادبیات کهن و گرانقدر فارسی و همچنین شناخت و معرفی مکاتب، سبک های ادبی جهانی و البته ایرانی و علوم مرتبط ادبی می باشد. لینک این میز گرد را برای آشنایی بیشتر با چهره و منش و روش دید و شخصیت ایشان و دیگرانی که او معرفی می کند برای شما همین جا می آورم که امیدوارم برایتان مفید باشد. همچنین کتاب های ایشان را نیز در همه این موارد بحث انگیز رایج در سایت معرفی می کنم:
        https://www.youtube.com/watch?v=whPamvcmH5A
        کتاب های :
        معانی
        بیان
        عروض و قافیه
        بدیع
        سبک شناسی شعر
        سبک شناسی نثر
        انواع ادبی
        ستون ها و پایه های اصلی شعر و ادبیات فارسی هستند.
        و کتاب های فراوان و البته اگر جستجو کنید سخنرانی ها و میزگرد های فراوانی که همگی مفید و راهگشا هستند. اگر به صحبت های خود ایشان توجه کنید خواهید دید تا چه حد خودش از روحیه جستجوگری و پویایی برخودردار بوده و به کارها و زحمات دیگران ارزش عالی قائل است.
        شما جوان هستید باید جریان های اصلی و چشمه های جوشان علمی و هنری را بموقع بشناسید و استفاده کنید.
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد اکرمی (خسرو)
        محمد اکرمی (خسرو)
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۳۷
        درود جناب سبکبار
        ممنون از توضیحات و معرفی کتاب های جناب شمیسا
        حتما هم میز گرد را خواهم دید و هم کتب رو تهیه مطالعه خواهم کرد
        ممنون
        خندانک خندانک خندانک
        نرگس زند (آرامش)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۳۱
        درود ها بر استاد سبکبار عزیز وارجمند خندانک
        بسیار جالب ولذت بخش بود خندانک خندانک
        بسیار عالی..
        در پناه حق محفوظ باشید خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۱
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۴۱
        سلام و درود ،
        نرگس بانوی عزیز،
        رفتم « درد » را خواندم و آمدم. دوست دارم ببینم که فرمان شعرتان بدست خودتان باشد. شعر زیبایی سروده بودید و همانجا هم بیان نمودم.
        از لطف حضورتان در پای این سروده سپاسگزارم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        احسان کریمیان علی آبادی
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۱۷:۰۸
        درود جناب سبکبار عزیز
        روحشان شاد
        عشق ناب شما ستودنیست
        پایدار و پیروز باشید
        خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۳۹
        دوست گرانقدر
        جناب احسان کریمیان علی آبادی
        با حضور خودتان کلبه ام را روشن و دلم را شاد نمودید.
        همواره تندرست و سربلند باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۲۰:۲۱
        درود جناب سبکبار خندانک
        خیلی متفاوت و جذاب بود خندانک خندانک
        بسیار عالی👏👏👏
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۵۰
        سلام و درود جناب ابراهیمی اصل
        از لطف حضور و تشویق متفاوت شما سپاسگزارم.
        تندرست و موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۰۷
        درود بر استاد سبکبار خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۵۱
        درود بر شما جناب شاهین زراعتی عزیز
        چشم های ما را روشن نمودید
        سپاس از لطف حضورتان
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۱
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮
        آوا     صیاد
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۰۲
        درود زیبا بود استاد
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۲:۰۱
        سلام و درود سرکار خانم آوا صیاد
        از حضور مجدد و ابراز لطف شما متشکرم.
        در اولین فرصت سراغ خواندن با شور و اشتیاق « وقاحت گناه» خواهم رفت.
        ممنون که تشریف آوردید.
        سالم و تندرست و کامیاب باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آذردخت شرقی(آذر دخت)
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۳۸
        سلام وعرض ادب
        عمرتون با برکت و تنتان سلامت
        روح عزیز سفر کرده شاد خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۲:۰۳
        سلام و درود،
        سرکار خانم گرامی
        آذردخت شرقی
        چقدر مایۀ دلگرمی و قوت قلب است حضور پر از لطف و صفای عزیزانی مثل خودتان
        پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        احسان فلاح رمضانی
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۴۲
        سلام و درودها جناب سبکبار بزرگوار خندانک خندانک

        زیبا قلم زدید خندانک خندانک خندانک

        موید باشید و نویسا خندانک
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۲:۳۱
        سلام و درود، جناب احسان فلاح رمضانی،
        از لطف حضور و تشویق شما سپاسگزارم.
        شما نیز همواره موفق و سربلند باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۴۱
        سلام مجيد جان عزیزم خوبی عزیزم شما دعوت هستید به وبلاگ هوادار منتظر حضورگرمتون هستم عزیزدل 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
        💙💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
        💐💐💐💐💐💐
        🌼🌼🌼🌼
        💟💟💟
        ❤️❤️
        ❤️💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙
        محمد علی رضاپور
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۱۵:۲۹
        سلام و درود جناب سبکبار
        عزیز
        و سلام و درود ویژه بر دل پر مهر شما بزرگوار
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۴۳
        سلام و درود،
        جناب رضاپور گرامی،
        سپاس فراوان از لطف حضورتان،
        پاینده و سرو سرفراز باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا خوش روش
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۴۸
        درودها جناب نیکی گرانقدر

        همواره احساس از قلم گهربارتان تراوش می‌کند وبا همان لطافت به دل رسوخ می کند.
        آن سخن کز دل برآید/ لاجرم بر دل نشیند
        آرزوی آرامشی از جنس نور برای قلب رنجور و دردمندتان خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۱۱
        سلام و درود،
        دوست ارزشمند و دلسوزم،
        سارا بانوی عزیز،
        بخاطر دل شما که تا این حد شوریده و مهربان است، اندکی بیشتر از پس زمینۀ این سروده برایتان می گویم. باشد که اگر روزی من مُردم و در این دنیا نبودم روایت گر برخی جنبه های داستان من و فاطمه باشید.
        دقیقا سه ماه گذشت، سخت و دشوار و بسیار ناامید کننده که تنها دل های مشتاق و بی اندازه علاقه مند من و او توانست از پس آن برآمده و به سرمنزل مقصود برسند.
        تمام سروده های دفتر « برای او» که از سی ام اردیبهشت تا بیست و هشت مرداد سال نود و پنج سروده شده است، متعلق به همان دوران سه ماهه می باشد. هرکدام از آن ها به مناسبتی و جهت رفع یک آشفتگی و نگرانی جانکاه خلق شده است.
        در اواخر تیر ماه صبر و تحمل فاطمه تمام شد. قلب کوچک و تپنده ای داشت که با کوچکترین هیجان اورا از پا در می آورد. در این جور موقعیت ها من باید یک جوری اورا امیدوار نگه می داشتم که صدمه ای نبیند. یکی از آن ها همین سروده بود. دیدم فاطمه از دست می رود. گفتم فاطمه بیا با هم مشاعره کنیم. او خودش شاعر قهاری بود. سپید می نوشت. خیلی هم عمیق و هزار تو. اما اهل مشاعره و اینجور چیزها نبود. من هم نه شاعر بودم نه سابقه ای داشتم. با اینحال پذیرفت. شما حساب کنید، اوج نیاز، دوری، ناامیدی، در عین حال پروراندن یک کورسویی که شاید منتج به موفقیت و رسیدن من و او به هم می شد.
        شروع کردیم به این مشاعره که کلمات آن ثبت می باشد. ناگهان او و من در دو حالت کاملا متفاوت بودیم و هرکدام از یک منبع احساسی وارد عمل شده بودیم. من از هر کلمه و علامت و جمله و آوای او الهامی می گرفتم که تمام تجربیات و مشاهدات عمر شصت و سه ساله ام در کوران حوادث گوناگون در آن می جوشید و می خروشید. و هر پاسخ او که خود از برانگیختگی و هیجان او حکایت می کرد، مرا بیشتر مشتعل می نمود.
        آری اگر کوچکترین احساسی در این سروده که هرگز خطی برای ویرایش آن به کار نرفته است، از منبع و سرچشمه پاک و جوشان فاطمه جاری شده و من فقط مانند آدم های سودا زده بازگو کننده آن ها هستم. هم اکنون نیز که این کلمات را می نویسم، باز احساس چند گانه ای دارم که وجودم را هزار پاره می کند.
        من در برابر این بیانات بی نظیر شما هدیه ای درخور و شایسته منزلت رفیع شما نداشتم به جز این چند خط درد دل که تقدیم شما بکنم.
        امیدوارم که هرگز غم و اندوه شما و خانواده عزیزتان را نبینم.
        روزگاریست که خوب یا بد خاک یک راه را می خوریم و پاکترین احساسات را صمیمانه دست به دست می سازیم.
        بی صبرانه در انتظار آثار و موفقیت های تابناک شما هستم.
        یک هدیه کوچولو هم دارم. خواهش می کنم که از پاسخم به کامنت آقای محمد اکرمی ( چند تا بالاتر ) لینک میز گرد دکتر شمیسا را بردارید و آن را گوش بدهید. مطمئن هستم که از آن خوشتان خواهد آمد.
        تندرست و سربلند باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا خوش روش
        سارا خوش روش
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۰۹:۱۰
        درود مجدد و سپاس بابت هدیه ارزشمندتان
        بیانی جز تأثر و تألم در برابر این کامنت ندارم، چرا که بند بند جملاتتان حاکی از آرزوهاییست بر باد رفته
        و تنها دعایی برای پذیرش و آرامش قلبی تقدیمتان می کنم
        ماندگار باشید به مهر و لطف خندانک خندانک
        منوچهربابایی
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۳۸
        سلام استاد و پدر دوست داشتنی ام
        زیبا بود.
        شعرهای شما به اندازه یک کتاب حرف برای گفتن داره.
        لذت بردم.
        سایه تون مستدام
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۲۷
        سپاس از لطف حضورت،
        آری منوچهر عزیز،
        خدا شفا ندهد مرا،
        که دیوانه عشقی شده ام،
        و زندگی ام زیر و رو شده است،
        او هر غروب و شبانگاه مرا نظاره می کند،
        با یک چشم به حالم می گرید،
        و با چشم دیگر از تصورات خود زنده انگاری من می خندد،
        اما نیشخند نمی زند،
        او مهربان بود،
        کاش من بجای او رفته بودم،
        گرچه همان زمان نیز،
        از تصور اینکه او بدون من چگونه روزگار خواهد گذرانید نگران بودم.
        عشق یعنی همین،
        نگرانی در همه احوالات،
        جنونی که درمانی ندارد.
        بسیار خوب سروده بودی
        دوست من از غم دلت به غم دلم راه یافتم و اطرافم را ندیدم.
        اگر می توانی غمگین نباشی
        بهتر است نباشی
        سلامت باد و سلامتی
        درود ها بر تو و صفای درونت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۲۳ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۴۴
        درود
        درود
        طبق طبق درود
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۰۳:۲۶
        درود بر شما جناب محمد رضا آزادبخت،
        دوستدار چهره خودت هستم.
        خرسند از این آشنایی
        که با یکرنگی می شود آن را تبدیل به یک دوستی کرد.
        امین را دوست داشتم، مسعود را هم همینطور گرچه . . .
        می بینی که من طبق هایم خالی نیست و بر وزن اشعار کودکانه نمی سرایم.
        سالم و تندرست باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۲۸
        دروددیگر
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۰۲:۰۷
        با سپاس از تشریف فرمایی مجدد شما
        خوش آمدید، و من از صفحه « وقاحت گناه » برای شما سوغاتی آورده ام:
        {
        آوا
        آیا هرگز به زیبایی این اسم اندیشیده ای
        آوا
        آوا یا phone یعنی آخرین عنصر تقسیم نا پذیر کلام انسانی. تقسیمات و جزئیات آن می رود در عالم فیزیک و صوت شناسی و اگوستیک. اما در شکل تقسیم نشده خودش در مرز کلام انسان یا زبان قرار می گیرد. هنوز لباسی بر خود نپوشیده است. اما با نخستین پوشش خود تبدیل به واج یا phoneme می شود. می دانید لباسی که بر تن می کند چیست. در هر زبان خاصی ارزش معنایی پیدا می کند. یک رابطه جادویی بین آوا و واج وجود دارد که آوا یک رویداد فیزیکی است که اندامهای خاصی از بدن انسان آن را تولید کرده و توسط گوش ها قابل تشخیص است. اما واج همان آوای برگزیده ای است که برای یک زبان خاص ارزش معنایی دارد و شاید برای زبان های دیگر ندارد.
        صحبت در مورد آوا یا واج و آواشناسی و واجشناسی مانند این سروده شماست. هم ساده است هم پیچیده. هم زیباست و هم سخت و دشوار برای فهمیدن.
        بیشتر از این اینجا نمی نویسم بقیه را می برم در صفحه شعر « عاشقانه » شرح می دهم
        بسیار زیبا و کاملا متفاوت و قابل تأمل سروده اید. از این ببعد همه اشعار شما را خواهم خواند و در باره آن ها فکر کرده و خواهم نوشت.
        عرض سلامتان می کنم
        همیشه سالم و شاد و موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        حالا خود شعر را هم می آورم که بارها در این صفحه آن را بخوانم و چند کلمه ای در باره اش بنویسم:
        « . . .

        هیچ وقت در طلب یک وقاحت
        ازغم وحشت خود مرا درتنگنای گناه قرار مده
        گاهی به ندرت دستور شکنی بر حجم این گناه خواهم کرد
        مرا دلاویز خاطر خاکستری خود مکن
        گاهی آتش حلقه در گزند خود
        نفس بریده می گریزد
        گاهی ملول تر به هم ریخته و گسسته
        بیم احساس سوال ناگشودنی فکر باکره تو خواهد شد
        ناخودآگاه مرا از تاثیرخود دراین آتش رها مکن
        مرا منکر لبخند زیر عینک نگاه خود
        شبیه سیلی محکم بر گونه کودک من
        گاهی سراغ توجه مرا به خود جلب خواهد کرد
        برانداز تعارف نیستم
        گاهی تمثال چراغی هرگز شبیه شب نخواهد بود
        گاهی تمثال آتش ،پیوند خیال را حلق آویز خواهد کرد
        آرام بنشین به هر شیوه ای که دوست داری
        هم عقیده شیوه تو بگذار طبق معمول
        کسی سراسر شب را آتش بزند
        بگذار طبق غیر معمول بی مقدمه ،نیمه شب
        شب راعقیم در طول این آتش کنم
        جنون چهره آتش ،صداقت دیوانه رارو خواهد کرد
        بی هیچ تنپوشی ناقص عقل این آتش می شوم
        سرگردان وقاحت گناه را
        دوباره درنقص خود در آتش خواهم سوزاند
        هرچند در این شیوه تو نباشد
        ........٫.........⋅.............
        با احترام آوا صیاد
        . . . »
        خیلی جالب است. اگر براحتی این شعر را فهمیده بودم اینقدر از آن لذت نمی بردم. وقتی آن را می خوانم دوست دارم و وسوسه می شوم که کلماتش را جابجاکنم و معنی مورد نظر خودم را بدست بیاورم. اما بلافاصله کلمه و عبارت دیگری مانع ام می شود. بسیار زیباست. باید همه اشعارت را بخوانم. باید بفهمم در ذهن شما چه می گذرد. همین خوب است. پشت این کلمات احساسات و عواطف و تأثّرات درونی قرار دارد. کلمات می روند که آن تصاویر را زنده کنند، اما وسط راه به هم می ریزند.
        آفرین بر شما. اما در عین حال دوست دارم وقتی به صفحه های من می آئید، حرف بزنید. صحبت کنید، گفتگو کنید. شاید بیشتر فهمیدم.
        باز هم سپاسگزارم از لطف حضور شما
        پاینده باشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۱۹:۴۱
        درود استاد سبکبار ممنونم از تحلیل ارزشمندتان آن را در دفتر خود ثبت خواهم کرد
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۱۹:۴۲
        گاهی به خود نهیب می زنم کهشعر را درهم وبرهم ونامتعادل نگویم اما نمی شود
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۱۹:۴۶
        زیرادرهم وبرهم بودن مرا به شعر خود می رساند
        نه شعر به سمت درهم وبرهم بودن
        سپاس استاد
        روح اله سلیمی ناحیه
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۱۰:۰۵
        درود و احترام جناب سکبار
        نوشته ای زیبا و بدیع
        گرچه در تمام کلماتش غمی سنگین
        دلتان ارام و وجودتان سلامت باد
        🌹🌹🌹
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۰۱
        از صفحه « فراق یار » می آیم و با یک سوغاتی از کلام خودت.
        دروغ نمی گویم که از حضورت در این صفحه چقدر خوشحالم. انگار به من گفته می شود که سلیمی از تو اگر هم رنجیده باشد، به قدری نیست که کلا فراموشت کند. باز هم صمیمی و مهربان است. خوب من هم درس می گیرم. من هم از شما بزرگواران یاد می گیرم.
        سپاسگزارم از لطف حضور شما و الطافی که داشتید. تقدیم شما از سفر « فرقت یار » :
        {
        جناب سلیمی عزیز و با صفا،
        درود بر شما،
        سپاسگزارم که ترغیبم کردی و راهم نمودی تا به پای این سروده پراحساست قدم بگذارم. من تو را به پاس سبلان و سراب و طبیعت و قوت و نان بی حسابش می شناسم. صدای قشنگ، قریحه شاعری و درد و غمی مشابه با آلام خودم می شناسم. من از سراب خاطره ای نوستالژیک و توقف و گذری کوتاه و اما عاشقانه در یاد دارم.
        من به قصد نقد و بررسی و ایراد گیری و تأیید کامل نیامده ام. این اصطلاح را که از قبل بوده اما برای اینجور مواقع برای اولین بار در همین صفحه شما به کار می برم، برای « خوشه چینی» آمده ام.
        نظیر این مصرع که تارهای دلم را به صدا در می آورد:
        « . . .
        کاش می دیدی دلم را در فراقت یک شبی
        . . . »
        یا
        « . . .
        اه قلبم میرَد( می میرد) اخر زین حزانت یک شبی
        . . . »
        سالم و تندرست و موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        روح اله سلیمی ناحیه
        روح اله سلیمی ناحیه
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۵۴
        با درود مجدد و احترام استاد سبکبار گرامی
        یقینا اگر نقد و انتقادی از جانب شما بوده برای من حتما بخاطر پیشرفت و بهتر نوشتن من بوده
        من ادمی هستم که حرفها و گوشزدها را فراموش نمی کنم
        دقیقا یادم هست روزی برایم نوشته بودید اینکه مهاطبین درصفحه ات زیاد است و نظرات متعدد فقط یک دلیل دارد چون می روی و نظر می دهی می ایند وگرنه برای شعر و متن و نوشته شمانیست با گذشت زمانحرف شماصدرصد به حقیقت پیوست یعنی باید با رولشان باشی تا باشی وگرنه چیزی نیست
        این را گفتم چون خواستم بدانید که من هیچوقت از حرف حق و نقد تلخ نمی رنجم
        شما قابل احترام هستید 🌹🌹🌹
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۲۶
        درود بر شما،
        دوست عزیز،
        شما در بدترین شرایط روحی من مانند مرهمی بر زخم هایم بودی.
        مثل یک برادر شما را دوست دارم،
        هرچه به شما گفته ام صد مرتبه سخت تر را به برادرانم گفته ام.
        از آن ها خیلی شرمنده ام. از شما هم همینطور.
        مرد باصفایی هستی و بهترین دوست شما همانا احساس صادق و اراده راسخ و مغز مطالعه گرتان است. هنر مانند مرواریدی هست که در دل صدف های علم به بار می آید که مانند دریا و اقیانوس است. من به خلق الساعه معتقد نیستم.
        همواره بالنده و نیرومند باش. خیلی وقت ها خلوت و انزوا مقدمه ای برای شکوفایی، فکر کردن و مطالعه کردن است.
        من زمانی وقتی سر کار می رفتم، در اتوبوس و قطار و زمان های استراحت خاطراتم را از کودکی و زمان حال و از همه احوالات می نوشتم. خیلی برایم سخت و دشوار بود. وقتی خانه می آمدم به فاطمه می گفتم چیزهایی نوشته ام می خواهی برایت بخوانم. با شور و شوق در برابرم می نشست و گوش می داد. خیلی لذت می برد و می گفت شعر هایت به درد نمی خورد اما بنشین خاطراتت را بنویس. انگار دنیا را به من می دادند. می گفتم فاطمه من نویسنده ای هستم که فقط یک خواننده دارم. او هم دوست داشت که بهترین شاعر باشد. الآن تمام دنیا و هوش و حواس من به او تعلق دارد و می گویم فاطمه تو در دنیای من بهترین شاعر هستی. و من این را ثابت خواهم کرد.
        مهم نیست آدم چند نفر مستمع دارد مهم اینست که مستمع با ارزش و صادق و بی ریایی داشته باشد. اگر روزی نوشته آدم را دوست نداشت بگوید بد نوشتی دوست ندارم. هروقت دلت تنگ شد بیا در صفحه من درد دل کنیم. اینجا مثل قهوه خانه های تبریز و سراب و اردبیل است. روبروی هم در دود و دم و همهمه قهوه خانه در دو طرف میز با استکان چایی کمر باریک.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        روح اله سلیمی ناحیه
        روح اله سلیمی ناحیه
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۰۲:۵۳
        چوخ ساغولون
        نوشته هایتان به دل نشست
        درست و حقیقت است
        محمد محمدنژاد(آشوب)
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۴۱
        بسیار عالی و زیبا قلم زدید استاد
        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۵۳
        سلام و درود جناب محمد محمد نژاد ( آشوب )
        سپاس از لطف حضور و الطاف شما،
        سفری داشتم به صفحه « مجنون» با این سوغاتی تقدیم شما:
        {
        بعضی وقت ها که اشعاری مانند یک نسیم شامگاهی و در مکانی مصفا و پر از گل و گیاه و آب وجودم را احاطه می کند، دوست دارم کلامم را اینگونه شروع کنم:
        چقدر با صفا! چقدر زیبا!چقدر با احساس! و چقدر واقعی و باور کردنی!
        همین بس است که تمام حرفم اینست بقیه اضافات.
        اجازه می خواهم سروده ات را اینگونه بخوانم:
        « . . .

        مجنون
        چرا حالم نمی پرسی
        سراغم را نمی گیری
        که بعد از آن شب بارانی دیدار
        که بعد از سال ها درد فراق یار
        نمی دانم چرا سرشار از دردم
        بهار اما چرا پژمرده و زردم
        چو آن آفتابگردانی به زیر نم نم باران
        پرستویی جدا افتاده از یاران
        غریب و خسته و حیران
        نمی دانم چرا مجنون خودرا می کنی هر دم
        نکوهش، سرزنش باران
        به دنبال کدامین اتهامی
        شدی بی اعتنایم،
        یا به بی مهری گزیدی راه
        سزاوار غم و حسرت دل عاشق
        چرا پندارد این مردم
        و یا دیوانه را « مجنون»
        و من هر شب نگاهم خیره بر ماه و صدایت می کنم برگرد
        و چون آمد صبا آهسته تر گویم چرا با من چنین کردی
        تو می دانی نخواهم داد یک تار از کمند گیسوانت را
        اگر دنیا به من بخشند اگر گیرند جانم را
        و بی تابانه دنبال نشانی از توام با کوهی از امید
        بلرزد جان من چون بید و مجنون
        بگردد لیلی ام آسوده، مفتون
        هوای بارانی و قلبم پر از اندوه
        پر از آشوب از یادت
        چو دریا هم ره طوفان در شب
        . . . »
        موفق و سربلند باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۲۰:۱۴
        درود یکی از ویژگی های شعرتان صمیمیت وروان بودن در زبان است با آشنایی باعنجار وهنجار گریزی وهنجار ستیزی در زبان باز هم جا جای زبان دوباره به الگوهای خو د پای بند است
        پای بندی در زبان باعث شکل ساختار وفرم آن می شود

        درشعر شما از لحاظ روانکاوی لکان خود شیفتگی در هنجار وقواعد زبانی است
        البته خودشیفتگی یکی از کار آمدترین ساختار شعری است که شعر ،شاعر را در مرحله اوج خود قرار می دهد
        البته باید گفت نوع ساختار وسبک شما نیز منحصر بفرد است
        سپاس نقدتان در شعر استاد خسرو خواندم وپسندیدم
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۲۴ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۳۱
        استاد نیما یوشیج
        شب به تشویش در گشاده ، در او
        ناروایی به راه می پاید
        مثل این است
        کز نهانگه نشان کینه که هست ،
        سنگ هردم به سنگ می ساید
        از نشیب جهان به دودش غرق،
        همچنان باز این ندا آید ؛
        ذره با ذره گرم این نجواست
        ناروایی به راه می پاید
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۳۳
        شاعر جوانبخت عزیز، از دیدن این چهرۀ جدید پروفایلتان هنوز این سئوال برایم باقی است که این تمثال متعلق بخودتان است یا نه؟ اگر از این بابت مطمئن باشم ابراز احساسات بهتری خواهم نمود. خواهش می کنم که از تأخیر بنده در پاسخ به این همه محبت های بی شائبۀ شما در اینجا و آنجا در حق این حقیر، و آماده شدن برای یافتن پاسخ درس سختی که با مطالعۀ « درد بعد از درمان » با آن مواجه شدم، دچار سوء تفاهم نشوید و بدانید که یک شبانه روز است که هر مطلبی را براحتی می خوانم و می نویسم اما در درک و فهم مسائل فنی و هنری اثر شما هنوز وامانده ام. شاید نیازمند مطالعه بیشتری باشم تا بتوانم در این زمینه هم صحبت خوبی برای شما باشم. اتفاقا در زمینه شعر سپید باید سطح دانش و مهارت خودم را بسیار بالا ببرم تا بتوانم کار تدوین و چاپ کتاب قطوری را که بهترین کس زندگی من بعد از ترک این دنیا به من سپرده است به سرانجام شایسته ای برسانم. من باز هم بر می گردم و در این مدت مطالعه خواهم کرد.
        همواره تندرست و شادکام باشید و از درد و غم ها به دور
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۰۹
        درود استاد سبکبار پروفایل قدیمی از استاد چالرز اولسون پدر شعر پست مدرن آمریکاست از شاخصترین شاعران قرن بیستم است متولد 27دسامبر 1910ماسوچوست آمریکا
        وفات 10ژانویه 1970نیویورک آمریکا
        واز شاعران پدیدار شناس نیز می باشد
        .....،.........
        پروفایل فعلی لنگستون هیوز شاعر داستان نویس نمایش نامه نویس داستان کوتاه نویس ونوشتار نویس است که به درخواست یکی از اساتید واز دوستان می باشد پروفایل فعلی را گذاشته ام
        به دلیل کارش در رنسانس هارلم نامدار است
        معرف ترین کتابش که دربازار موجود است
        جهان در بوسه های ما زاده می شود
        استاد شاملو اکثر کتابهایش را ترجمه کرده است
        تولد 10فوریه 1901میزوری آمریکا
        وفات22مه 1967
        استاد از حسن توجه شما بی نهایت سپاس
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۵۹
        درود و سلام بر شما جناب محمد رضا آزادبخت. قرار شد که اگر بتوانیم دوست هم باشیم و با هم صمیمانه و صادقانه گفتگو کنیم و گپ بزنیم. یوغ استادی به گردن نهیف من خیلی سنگین است. در سربالایی ها توان کشیدن و در سرازیری ها توان کنترل ارابۀ آن را نخواهم داشت. من کجا و استادی کجا.
        از توضیحات مربوط به پروفایلتان متشکرم. اما هر شخصیت مشهور و بزرگ ارزشمندی هم که باشند برای من لطف و صفای دیدن جمال خودت را نخواهد داشت و تا آنموقع می توانم صبر کنم.
        موفق باشید و نامدار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه انصاری مراسخونی
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۳۸
        درود بر شما
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۱۷
        یک « درود بر شما » و دیگر هیچ. سپاسگزارم از حضور شما و درود متقابل عرض می کنم. اما یک سوغاتی از سفر کوتاهی دارم از « گیسوانم » و « فیروزۀ چشمانت » تقدیم شما می کنم:
        {
        به جمع شاعران « ناب » خوش آمده اید. از انتخاب و چینش کلمات می توان فهمید که با سرانگشتان هنرمندی مواجه هستیم. دانایی فرمود که « . . . تاویل پذیری شعرتون ، جذابترش کرده . . . » ، و بنده با سواد کم و حساسیت بالایی که دارم عرض می کنم که تفسیر شعر شما آنطور که من فهمیدم شما را بعنوان یک تحلیل گر چند برابر سال های بلند بهمن به گذشته می برد. با این تردید که آن شور روی گیسوان همچنان گوشنواز باشند یا که نه.
        این اشارات را در شعر بسیار زیبا و هنرمندانۀ « فیروزۀ چشمانت » نیز می توان یافت. البته آنجا رجوع به گذشته به هزاران و بیشتر هم می رسد. چقدر زیبا در آنجا مهارت استادانه خودتان را در« راه رفتن دلتنگی در دل شب » و نشان دادن فاصله با نقطه ای مانند « نیشابور » بدنبال مقصدی مانند « فیروزۀ چشمان » نشان داده اید. از این بهتر نمی شد نشان داد که یک نفر چقدر به فوت و فنِ به کار بردن واژه ها و چینش آن ها مسلط است و احساس را نیز بخوبی با آن همراه می کند. کسانی که با این نگرش دمسازند باید خیلی خوشحال باشند که شاعری همانند شما دارند.
        با سلام و درودی که بخاطر پیوستگی و انسجام مطلب در آخر عرض می کنم و برایتان آرزوی موفقیت و تندرستی می کنم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۱۷:۱۳
        جناب مجید نیکی سبکبار
        قلمتان را دوست دارم .بسیار زیبا قلم می زنید
        درود بر شما
        در پناه خدا پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۲۰
        با سلام و درود،
        سرکار خانم طلعت خیاط پیشه ( طلای کرمای )
        از لطف حضور و نظر ملاطفت آمیز شما سپاسگزارم،
        موفق و با نشاط باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی نظری سرمازه
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۵۷
        درود جناب سبکبار
        چه دردمندانه ی استخوانسوزی خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        فقط باید گفت
        آخ تا قیامت... خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۵۶
        سپاس فراوان از لطف حضور و درد آشنای شما و لفظ زیبای « آخ تا قیامت . . . »
        تا کی به انتظار قیامت توان نشست
        برخیز تا هزار قیامت به پا کنیم
        روی سنگ قبر عمویم حک شده است.
        القصه رفتم شعر « بارگاه باران » را خواندم و این سوغاتی را برایتان آوردم. تقدیم شما:
        {
        ممنونم دوست خوبم،
        چه قشنگ دستم را گرفتی و به کارگاه زیبایت آوردی.
        اول از « سر به راه »ی که با یک تأکید یا عدم تأکید ساده روی « ا » به دو رنگ و معنای متفاوت زیبا در می آید. بعد تن نازی و مواجی سخن را تماشا کن: « . . . می پذیریم یا نه ؟ نه نگو ! بگو آری ! . . . » نت های موسیقی نه و یا یاهای قبل از آن و گو و گو های بعد از آن. درس بدیع می بینم در کارگاه شما. و آهنگ و موسیقی کلام.
        خیلی طول و تفصیل نمی دهم که چشمت نزنم. اما این آخری را نمی توانم نگویم که « نون » ها موسیقی سازند معنی و لطافت کلام هم بجای خودش: « . . . دل زدن به دنیا نه ، دل زدن به طوفان را
        هرکسی نمی فهمد جز نگاه هوشیاری ! . . . ».
        اما خواهشی دارم. از همه شما که دوست دارید شاعر خوبی باشید . شما را به خدا اینقدر عادت نکنید که یک خط در میان غزل و قصیده و واژه و سروده شعر و مطلع و سایر ساز و کار های شاعری را داخل متن شعر نکنید. آن ها شعر را می سازند اما خودشان حق ورود به صحنه را ندارند. حالا تک و توکی بزرگان آورده اند دلیل نمی شود که ما آن ها را تکیه کلام خودمان بکنیم.
        مثل آنست که در یک صحنه تئاتر یا سینما، راه به راه عوامل پشت صحنه داخل صحنه شده و زیبایی اجرا را ضایع کنند. کارگردان و فیلمبردار باید در کیفیت کار خودشان را نشان بدهند نه با حضور نابجا.
        لذت بردم از سروده بی بدیلتان
        موفق و سربلند باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۱۹
        سلام ودرود شعری از استاد فاضل نظری تقدیم حضور مبارکتان
        درچرخش تاریخ، چه سرخورده چه سرخوش
        دنیا نه به جمشید وفا کرد ،نه کورش
        آسوده ام از آتش نیرنگ حسودان
        ازتهمت سودابه بری باد سیاوش
        ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم
        جایی که در آن شرط حیات است توحش
        ای دل!من اگر راز نگهدار تو بودم
        این چشمه ی خشکیده نمی کرد تراوش
        من بی تو سرافکنده و دم سردم و دلخون
        ای عشق !سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش
        باشد که مقبول افتد
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۱۱
        از دیدن و خواندن هدیه زیبای شما مسرور شدم. بسیار جالب بود. تردید دارم بگویم یا نگویم که شما که اینقدر ذوق و حوصلۀ پرداختن به این موضوعات را دارید و شعر برای من می فرستید، اگر بخواهم می توانید شعر خودتان « کلاف و سر کلاف » را با هم بخوانیم؟
        مطلبی شنیدم از آقای دکتر شمیسا در همان میزگردی که لینک آن را در بالا آورده ام که گفته بود یکبار و معمولا با بزرگان شعر و ادب نظیر استاد نجفی برخی متن ها را مانند « ادبیات چیست » ژان پل سارتر را خط به خط با هم می خواندیم و ایشان به ما توضیح می داد. خوش بحالش واقعا که متن سنگینی هم هست و دانستن آن برای شاعران از اهمیت زیادی برخوردار است.
        حالا فرقی نمی کند این می تواند سروده خود شما باشد که به قول نقد کننده شعرتان چندلایه و هزار توست. چه کسی بهتر از شما که آن را برای من رمز گشایی کرده و نکات فنی موجود را یادم بدهد.
        شما می توانید از این شیوه هم استفاده کنید که بازخوردی از میزان درک مطلب مخاطبان خودتان داشته باشید. هرچه باشد مهم است که پیام شما به آدرس مورد نظرتان رسیده باشد وگرنه شعرتان را برای چه کسی گفته اید؟
        منتظر پاسخ و پیشنهاد روش شما می مانم.
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آوا     صیاد
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۱۹
        درود استاد برای من گفته
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۴۷
        آوای عزیز، با عرض پوزش منظور این پیام شما را متوجه نشدم، لطفا کمی برایم توضیح بدهید و اگر سئوالی هم دارید به آن اضافه کنید تا همه را با هم پاسخ بدهم. اگر مطلبی لازم دارید برایتان تحقیق و تهیه کنم. بنظر من شما قریحه خوبی دارید و از عواطف و احساسات قوی هم برخوردارید. ببخشید که من پاسخ به سه پیام قبلی شما را بموقع ندادم . اما مهم هستند و بر اساس آثار خودتان به آن ها پاسخ خواهم داد. سپاسگزارم که تشریف آوردید.
        سالم و تندرست باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آوا     صیاد
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۵۴
        درود استاد
        استاد آزادبخت هر چه دفتر دارد برای من گفته
        کل سرزمین شعر آزادبخت
        من هستم
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۱۷
        آه!
        خدای من، چه چیزی می شنوم.
        چقدر جالب و شیرین.
        دو دریا که به هم به پیوندند، اقیانوس تشکیل دهند.
        متاسفانه من پیام رسان خصوصی در این سایت ندارم.
        خیلی متشکرم که این معلومات را در اختیار بنده قرار دادید.
        شاید باور شما نشود، من بدون اینکه کمترین بویی از این موضوع برده باشم، صحبت با هر دوی شما برایم خیلی دلنشین بود. از این ببعد برایم عزیزتر و دوست داشتنی تر خواهید شد. واقعا متشکرم.
        بزودی ما تمثال ایشان را در پروفایلشان خواهیم دید. فکر می کنم.
        اما من هیچوقت اصرار نخواهم کرد. ماجرای عزیزان ایشان را زیاد با جزئیاتش نمی دانم. باعث تأسف است.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۶:۵۰
        درود استاد سبکبار سالهاست غمبار وغم دیده ام درسال زمستان 97مادر آوا ودرتابستان 98پدر آواودر پاییز 98برادر بزرگم ودر بهمن 98برادر کوچکم ودر تابستان مرداد 1400پدر م رااز دست دادم یعنی درعرض دوسال من پشت سرهم غم دیدم غم
        مرگ برادران وپدر هنوز داغشان بر سینه دارم ومی دانم شما واستاد احمدی زاده چه می کشید سپاس استاد همیشه سالم وتندرست بمانید
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۱۹
        از غم نگو « جوانبخت » که هرگز نمی دانستم که دریای اشتیاقی که از عشق حاصل شده بود، روزی صرف شستن زهرِ غمی خواهد شد که از دوری معشوق بر دل نشسته باشد. می دانم که دریای اشتیاق هرگز نخواهد خشکید، اما از شسته شدن زهر غم بی خبرم. راستش را بخواهید آن را هم دوست دارم چون نشانی از او دارد و من بر نشان هایش وفادارم.
        عزیزانم را با غم های دوریشان بر معبد قلبم جاویدان می کنم، در طول مورچه عمر کوتاهم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز دارابی
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۶:۰۲
        درود بر شما استاد
        بر قرار مهر بمانید و بر شعر زندگی بخوانید الهی
        🌹🌹🌹🦋
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۰۲
        سپاس فراوان از لطف حضورتان. سوغاتی از سفری کوتاه به « بود نبود » تقدیم شما:
        { « . . .
        شاید امروز روم
        پر‌ بکشم تا رویا
        گردد آرام دلم
        یا ببرم دلهره ی خواهش ها

        شاید هم راوی این
        پیکره ی گفت و شنود
        خود رود زیر غبار و
        بشود خاطره ی بود و نبود

        شاید این لحظه شود
        زنده ازین خاطره ها
        نرود گم بشود
        پشت فراموشی این پنجره ها

        شاید این راز غریبانه ی سرد
        لحظه ی فاش شدن باز پشیمان کُنَدَت
        بوسه ای جان بدهد بر رویا
        کفر، ایمان مسیحا طلبد از نفسش
        . . . »
        دست خودم نیست، اشعاری را که دوست دارم، دست کاری می کنم. نه که عیب جویی کنم نه، سعی می کنم آن ها را بهتر بفهمم و نکات زیبا و مؤکد را کشف کنم.
        لازم نیست بگویم چقدر زیبا بود و زیبا سروده شده بود.
        موفق و پیروز باشید
        مرد رویا ها
        همراه سلام و درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۶:۵۳
        درود ماهمیشه دوست خواهیم بود سپاس که می خوانید بنده از 79شعر می گم البته بیشتر اشعار آنزمان گذشته عاشقانه می باشد
        دوستتان داریم ودوستتانمخواهیم ماند
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۰۴
        سلام و درود دوست گرامی،
        مدت ها طعم خوش خبری که گرفته ام بر زبانم مزۀ شهد و عسل خواهد داد.
        پاینده باشید و مسرور و با نشاط
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۸:۴۹
        سلام ودرود. استاد گرانقدر نیک. نبک. سبک بار

        بسیار جالب و

        خاطره انگیز و

        زیبا بود مثل. همیشه خندانک


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۰۶
        تعظیم و تکریم از جناب فتحی بزرگ کمترین آداب سپاسگزاری از لطف حضور ایشان است و کرامت گفتارشان.
        موفق و مؤید باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه انصاری مراسخونی
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۹:۱۷
        سلام و درود
        استاد گرامی
        به به بسیار زیبا
        هزاران سرچشمه به دریای شعر شما جریان داره
        قلمتان سبز و نویسا خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۰۹
        قدم رنجه ای مجدد، و تحمل زحمتی مضاعف،
        مفید برای من که یادم نرود،
        نخبه ای بر نخبگان انجمن اضافه شده است،
        و بهره مند شدن از نعمت گفتارشان بر من واجب است.
        همواره شکوفا و عطر افشان بمانید.
        با سلام و تشکر از لطف حضورتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۱۲
        درود استاد
        درد بعد از هر درمانی آیا هم درد است یا دیگر درد نیست؟
        چگونه می توان این درد را بادردبعد از درمان یکی کرد؟
        خصلت درد چهچیزی را خواهد گفت؟
        باطن یک درد آیا باظاهرش شبیه است یا تفاوتی دارد ؟
        این درد ها وقتی پشت سرهم می آیند چه چیزی را می خواهند نوید دهند ؟
        اگر خواستی به هرکدامشان جواب بدهی نور را شبیه خورشید در صفحه ام بیاور
        ایخورشید باطن این درد منتظر خواهم ماند
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۹:۰۶
        با سلام و درود،
        و سپاس از لطف حضور و ارائۀ سئوالتان.
        یک سوغاتی از « درد بعد از درمان » تقدیم شما :
        {
        سئوال کردید:
        « . . .
        درد بعد از هر درمانی آیا هم درد است یا دیگر درد نیست؟
        چگونه می توان این درد را بادردبعد از درمان یکی کرد؟
        خصلت درد چهچیزی را خواهد گفت؟
        باطن یک درد آیا باظاهرش شبیه است یا تفاوتی دارد ؟
        این درد ها وقتی پشت سرهم می آیند چه چیزی را می خواهند نوید دهند ؟
        . . . »
        و اکنون نیز سرودۀ شما را در پیش رو داریم؟
        آنچه از گذشتگان شعر و ادب می دانیم اینست که آنان علاوه بر هنر سخنوری و شعر و ادب در علوم عصر و زمانۀ خودشان یا سرآمد و یا مطلع بودند. از این علم و اطلاع خودشان علاون بر اینکه در استحکام زبان و شیوه و سبک نگارش خودشان بهره می بردند، معلومات و دانش خودشان را در آثار ادبی و هنری خودشان منعکس می کردند و و سعت و عمق و زیبایی بیشتری به آثارشان می بخشیدند. علومی مانند فلسفه، منطق، نجوم، طب، صرف و نحو ، عروض، ریاضیات و خیلی موضوعات دیگر که واقعا نیاز به چندین تحقیق علمی دارد، از آن جمله بودند.
        پس اولین نتیجۀ چنین علم و اطلاعی این می شد که از آوردن واژه ها و اصطلاحات گنگ و چند پهلو و عامیانه پرهیز می کردند.
        سوژه ای بود در یکی از صفحات که خیلی دلم می خواست، اما بدلیلی بدان نپرداختم در مورد « انسانیت » و « انسان بودن » و از این قبیل که شاید در آینده بحثی در آن مورد پیش آمد و من هم شرکت کردم. « درد » هم یکی از آن سوژه هاست که باید از حوزۀ علمی و شفاف بدان نگریسته شده و بعد به جنبه ها و کاربردهای هنری آن پرداخته شود.
        سئوال اینست که درد چیست؟ قبل از این که خودم به تشریح آن بپردازم دوست دارم که نظر دیگران را بدانم. اگر آمدند کسانی در آن مورد بحث کردند، می فهمیم که صفحه بیدار است. اگر نیامدند که نشان می دهد صفحه بیدار نیست و آنگاه حیف است که بحث اینچنینی را آدم خودش بگوید و خودش بشنود. باز هم می پرسم:
        درد چیست؟
        همراه سلام و آرزوی تندرستی و موفقیت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۵۱
        سلام و عرض ادب استاد سبکبار عزیز.. خندانک خندانک
        درود برشما..زیبا و دلنشین سرودید..
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک :
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        :
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۹:۳۶
        سلام و درود،
        جناب ساسان نجفی عزیز،
        ممنون از لطف حضور شما
        یک سوغاتی از سفر « دولت عشق » خودتان تقدیم شما :
        {
        عزیزی یکبار به من گفت که تو همه چیز را عادت داری اول تغییر بدهی بعد به آن علاقه نشان بدهی. سال ها گذشت و من این گفته را در متن زندگی به محک زدم دیدم حرف درستی زده است. جاهایی عیب محسوب می شود و جاهایی هم حسن. حالا من هم با این توجیه دست به اندکی تغییرات روی سروده شما زدم تا آن را آنگونه ای به دلم می نشیند بازخوانی کنم. نه بازسازی که اجازه آن را ندارم و این از اختیارات خود شاعر است. حالا با اجازه شما نجفی عزیز « دولت عشق » شما را اینگونه بازخوانی می کنم:
        « . . .
        چه خوش آن صبح وسحر، مستی وخواب..
        شکنم عهد خودم با می ناب
        سرِ خوش دولت عشقم بدهد خیر و امید
        خبر از رونق آبادی این کنج خراب
        . . . »
        همراه سلام و درود
        موفق و شادکام باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        ساسان نجفی(سراب)
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۱۵:۰۵
        درود بر شما استاد گرامی..
        شما صاحب اختیارید.. خندانک خندانک خندانک خندانک
        افسانه پنام (مولد)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۳۳
        سلام و درود جناب سبکبار بزرگوار
        شعر زیبایی سرودید هزاران درود خندانک
        درپناه خداوند فتاح خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۴۸
        سلام و درود سرکار خانم افسانه پنام،
        سپاسگزارم از لطف حضورو الطاف شما،
        در ضمن اگر چرخیدید و یکبار دیگر پاسخ بنده را مشاهده نمودید، تا چند روزی که از این صفحه و در چشم بودنش مانده است، بنده آماده ام که مقداری در مورد سروده شما و برخی موضوعات مربوط به آن در همین صفحه با شما گفتگو کنم.
        موفق و مؤید باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        افسانه پنام (مولد)
        افسانه پنام (مولد)
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۲۰:۵۶
        سلام و درود جناب سبکبار بزرگوار
        گفت و گو کردن با شما بزرگان باعث افتخاراست..
        منتظر گفت و گویتان هستم خندانک خندانک
        ممنونم از توجه شما به سروده ی ناچیزه بنده... خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۰۵:۲۰
        سلام
        و عرض ادب
        واقعیت نمیدونم چی بگم این چند روز خیلی سر زدم این کار زیبات خوندم و بشتر از خودشعرت دیالوگی که بینتون با زنده یاد خانم تون شکل میگیره برام جالب و تازه بود
        شما شعر ادامه میدادی و ایشون هم با جملات بموقع انگار انگیزه ادامه را بهتون میدادند
        در کل برام بسیار شیرین و در عین حال خیلی تلخ بود با توجه به اتفاقی که براتون پیش اومد و کار این دنیا و اینکه هیچوقت مجبور نیست به کسی جواب بده توضیح بده ...
        اما باز جالبتر این، در شعر اون لحظات که مخاطب نوشتاری میبینه واحتمالن برا خودشما کاملو تصویری زنده و گویا هست انگاز زمان این لحظات فیکس شده تا شعرتون به سر انجام برسه
        امیدوارم یاد و نامشون گرامی وجاوید باشه برا همیشه
        و خودتون هم در سلامتی به این کار خوبتون ادامه بدهید
        تقدیمتان 💐 🙏🌹
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۲۰:۵۵
        دوست عزیز،
        جناب مهدی حسنلو،
        از لطف حضور و بیان و لفظ دلنوازتان سپاس فراوان دارم. به یادتان می آورم که قبلا این سروده در دو قسمت نشر یافته بود که در قسمت اول بنده اعلام کردم که این دیالوگ دو طرفه است و من جرئت نمی کردم که کلمات طرف دوم را بیاورم که آنموقع شما و یک خانمی که اسمش یادم رفته گفتید که نه در شعر خجالت می کشم و این ها نیست . آنوقت در قسم دوم من متن کامل را از دفتری به نام مکاتبات که حدود ششصد صفحه بصورت مکالمات ایمیلی ثبت شده است آوردم در اینجا نوشتم.
        الآن نیز باز نشر کامل آن با استفاده از تجاربی است که در کوتاه سازی سایز فایل های صوتی پیدا کرده ام. خوشبختانه جمعیت انجمن های شعری غیر از فکر می کنم یک نفر معترض این مسئله نشدند. به قول خود فاطمه که در یکی از کامنت های زمان حیاتش در همین سایت نوشته بود: « شاعران در اتاق های شیشه ای زندگی می کنند و راز و سرّی به آن صورت ندارند.»
        راست هم می گفت. عشق همیشه بین افراد است و جنبه خصوصی دارد. ولی شما می بینید که نغمه های عاشقانه عالمگیر شده است. به هر حال در مجموعه خاطرات جنبی این سروده نام زیبای شما هم حکّ شده است.
        مطلب زیاد است. حتی بحث ها و مجادلاتی هم می شود در اطراف شعر سرودن و چگونه سرودن راه انداخت که بتدریج باید این فرهنگ گفتگوی سازنده را جا بیندازیم. همیشه نمی شود تعارف کرد. می دانم که شما خیلی دوست دارید که نظرهای جاندار و پرمایه بشنوید. من هم به این موضوعات علاقه مند هستم و کم و بیش مطالعه هم می کنم.
        تندرست و موفق باشد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۱۰:۰۱
        درود ی دوباره بر جناب سبکبار
        خییییلی از شما می اموزیم خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        هم عشق هم ارادت خندانک
        زحمتت میدهم
        تا
        با چاپ بچاپم را
        بچلونی خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۱
        سلام و درود،
        جناب علی آقا نظری سرمازه،
        از حضور مجدد و پر مهر شما بسیار سپاسگزارم.
        باید عرض کنم که چندین بار به صفحه شعر شما مراجعه کرده ام، و با توجه به این که نظراتم را با احتیاط و تحلیلی نسبت به مسائل اجتماعی ارائه می کنم و بدلیل حفظ وجهه شما و قرار نگرفتن خودم در یک موضع انتقادی نسبت به شعر شما از ابراز حضور و نظر در آن خودداری کرده ام.
        سروده شما زیاد پیچیده و بغرنج نیست و حسن بزرگش اینست که کارگرانی مثل من هم می توانند آن را بخوانند و بفهمند و استفاده کنند.
        حتی یکبار هم آمدم از در فکاهی و طنز وارد شدم با دو حکایت خیلی مفصل، اما آخر کار دیدم که نتیجه نوعی بر علیه شعر چرخید و پاک کردم. تا فرصت های بعدی و بهتر و این در که برای گفتگوی دوستانه باز است، اگر مایل باشید در همین صفحه می توانیم ادامه بدهیم و نتیجه بگیریم.
        موفق و سربلند باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        راضیه خضری
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۱۷:۱۱
        با عرض سلام و ادب استاد سبکبار خندانک مطالب بالا را دنبال میکردم
        غم از دست دادن عزیزان را می فهمم خیلی ناراحت شدم برای این داغ که همیشه و ماندگار است 🖤😔شعرتان خیلی زیبا و ستودنی بود و غمی جانکاه داشت که اشک مرا در آورد ...
        همواره موفق و سلامت باشید خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۱۸
        سلام و درود فراوان،
        سرکار خانم راضیه خضری،
        از لطف حضور و الطاف شما سپاسگزارم.
        کاری که شما برای ریشه یابی غمِ گفتارم انجام دادید برایم بسیار ارزشمند است. این داغ همیشه ماندگار است. شاید باور نکنید امروز به همکارم می گفتم، که دوست ندارم درخت ها و سبزه ها را ببینم، دوست ندارم نسیم بر چهره ام بوزد، آب به زیبایی در جریان باشد. همه برایم اندوهناک و تمام شده است. من قبل از این ماجرا کابوس های فراوانی را دیده بودم. برخی از آن ها هم به حقیقت پیوسته بودند. اما این یکی کابوسی است که تمامی ندارد. سقف آسمان کوتاه و قرمز و غبار آلود است. هوا گرم و شرجی و غیر عادی است. آدم ها در این کابوس گاهی چشم ندارند، گاه گوش هایشان به هم آمده است. همه سرهایشان به پائین است. انگار که در برزخ زندگی کنم . . .
        من قبلا غمدیده های اینجوری را درک نمی کردم، اکنون مکافات آن روزهاست، که همه سعی می کنند به من دلداری بدهند، اما از متن ماجرا بدورند. تقصیری هم ندارند.
        امیدوارم از اینگونه ناملایمات و مصیبت ها بدور باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۱۷:۲۹
        درود دیگر بازهم آمدم ازبوستان باغ گلی برچینم
        خواستم اول رخصت بگیرم
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۲۷
        سلام و درود دوست عزیزم،
        قبلا مرا به ذوق آوردی،
        آمدم به مدل خودم با شما گفتگو کنم و به کنه فرمایش شما راه پیدا کنم،
        اما نوک صحبت مان ناتمام قیچی شد و در صغرا و کبرای صحبت مان ماندیم. باز کردن باب جدید و نا تمام گذاشتن آن چه فایده ای دارد. آدم ها گاهی وقت ها با هم درد دل می کنند، اما خیلی وقت ها نیز مخصوصا مرد ها دنبال نتیجه هستند. ولی برای زن ها خود گفتگو یک نتیجه است. من این را قبلا نیز می دانستم و سعی می کردم با فاطمه از هر دری صحبت کنم. چقدر لذت بخش بود. از هر دری سخنی. اما مردها بین خودشان حوصله این کار را ندارند و دوست دارند که به یک نتیجه ای برسند، و به حساب سود و زیان خودشان و وقتشان برسند.
        باز هم تکرار می کنم، بعد از هیچ درمانی دردی وجود ندارد، مگر این که درمان ناقص یا دروغین بوده باشد. درد نشانه و علامت بیماری و زخم و گرفتاری است. گرچه برخی نارسایی ها و بیماری های خطرناک اوایل بدون درد هستند. حتی خطرناکترین بیماری عدم احساس درد است که قبلا به عرضتان رساندم. اما شما گفتید نه، دردی هست که فقط من می دانم، من می شناسم.
        از نظر شما در فریب در شعر نیز چندان راضی نشدم. فریب فقط در یک مورد دوست داشتنی است. برای چشمان فریبا.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۵۳
        درود استاد این نظریه بر شما بر اساس علمی وپزشکی است اما دردی که من از آن صبحت می کنم هزار بار جراحی بشود ،هزار بار درمان بشود بازهم درد است
        درد یک احساس غیر لمسی است
        درد فراتر از واقعیت خود علم پزشکی است
        این درد که من دارم هر روز دوا ودرمان می شود اما هنوز هم درد دارم
        استاد درد بعد از درمان هم درد است
        جان من عصبانی نشوید
        برای یکبار که شده بپذیر که این درد ،درد است چه با درمان چه بی درمان
        فریب یک صنعت ادبی است که ابداع شاگرد حقیر تان هست سوتفاهم نشود
        جان من بپذیر
        محمدرضا آزادبخت
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۶
        این شعر تقدیم شما استاد گرامی
        ارادتمندیم استاد
        از فاضل نظری
        شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست
        که آنچه در سرمن نیست بیم رسوایی ست
        چه غم که خلق به حسن تو عیب بگیرند
        همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست
        اگرخیال تماشاست در سرت بشتاب
        که آبشارم و افتادنم تماشایی ست
        شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد
        که فصل مشترک عشق و عقل ،تنهایی ست
        کنون اگر چه کویرم ، هنوز در سر من
        صدای پر زدن مرغ های دریایی ست
        مجیدنیکی سبکبار
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۰۱
        سلام و درود فراوان،
        جناب محمد رضا آزادبخت
        از لطف حضور مجدد و شور و نشاط شما سپاسگزار و مسرورم
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۲۱
        درود استاد سبکبار بی نهایت ارادتمندیم
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۵۹
        درودتان باد استاد سبکبار عزیز
        ادیب گرانقدر خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۳۱
        سلام و درود بر شما جناب الوالحسن انصاری ( الف رها )
        از حضور ارزشمند شما سپاسگزارم.
        سالم و پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۰۷:۴۱
        💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌺🌺🌺🌺
        🌼🌼🌼
        🏵🏵
        💐💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
        💙💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
        💐💐💐💐💐💐
        🌼🌼🌼🌼
        💟💟💟
        ❤️❤️
        ❤️💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
        ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
        ❤️❤️❤️❤️❤️
        ❤️❤️❤️❤️
        ❤️❤️❤️
        ❤️❤️
        ❤️
        هواجان جاویدان
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۵۵
        🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

        درود

        🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃

        شاد و پیروز باشید.

        🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃

        مجیدنیکی سبکبار
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۱۵:۲۴
        درود بر شما،
        هوا«جان» « جاویدان»،
        سپاس از حضور جالب توجه تان،
        چه کنم که غمگینم و شکست خورده،
        باید با همین ها بسازم و دلم را به زندگی خوش کنم،
        از پیامت احساس نکردم که مرا به گشت و گذار و بحث و گفتگو فرا بخواند،
        پس به سکوت خودم ادامه می دهم،
        یکبار بذله گویی دعایم کرد و از من دعا خواست.
        یادش بخیر خیلی وقت است خبری از او نیست،
        آخرش به این نتیجه رسیدیم که دعا کنیم،
        امیدوارم به هر چیزی که دلت می خواهد برسی.
        البته او می گفت نه من دوست دارم هر چیزی که خدا برایم حواله می کند برسم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۲۱
        منظومه خسرو شیرین نظامی گنجوی تقدیم پاک وخالصانه به استاد ما دوستتان شبیه پدرم دوستت دارم
        مژه چون کاس چینی نم گرفته
        میان چون مو زنگی خم گرفته
        به خط چین و زنگ آورده منشور
        که شاه چین وزنگ از تخت شد دور
        گشاد این ترک خو چرخ کمانی
        زهندوی دوچشمش پاسبانی
        دو مرواریدش از مینا بریدند
        به جای رشته در سوزن کشیدند
        دولعبت بازرا بی پرده کردند
        ره سرمه به میل آزرده کردند
        چویوسف گم شد از دیوان دادش
        زمانه داغ یعقوبی نهادش
        جهان چشم جهان بینش تورا داد
        به جای نیزه در دستش عصا داد
        چوسالارجهان چشم از جهان بست
        به سالاری تورا باید میان بست
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۰۵
        دوست عزیز و عاشقم،
        خوش آمدید،
        از پیام خصوصی شما خیلی نفهمیدم و مصر هم نیستم . اما متاسفانه من در «« سایت »» مجور پاسخ پیام ندارم. سعی کنید که پیدایم کنید. یا نشانه ای بدهید من شما را پیدا کنم.
        راستش را بخواهید نمی خواهم عادات و ذوقیات شما را برهم بزنم . علاقه مندی بیشتر من به اشعار خودتان است و گفتگوهای منتج به نتیجه. نقد شما را برای شعر آقای محمدی خواندم استفاده بردم. اما ارائه آن جوری بود که آدرس دیگری می داد.
        متشکرم که سری به من زدید. هر وقت دوست داشتی فریب در شعر را برایم توضیح بدهید و سعی کنید که قانعم سازید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۲۹ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۳۴
        درود استاد حقیقتش اینست که توضیح آن برای خود منهم یه کمی سخت است با این اوضاع که دارم و مشاجرنامه ای که با بانو خیلی سال پیش نوشتیم می گوید حق انتشارش را ندارید
        سعی براین است متقاعدش کنم اما بانو لجوج ویکدنده است سپاس
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۲۹ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۳۶
        درودی دیگر شعری دیگر ی فردا به سایت می آید امیدوارم منتج به نتیجه باشد سپاس
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        پنجشنبه ۲۹ تير ۱۴۰۲ ۱۹:۱۷
        درود خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۲۹ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۴۵
        سلام و درود،
        رفتم به « رخ » های شما سر زدم آمدم و این سوغاتی را برایتان آورده ام.
        سپاس از لطف حضورتان:
        { سلام و درود،
        جناب عارف افشاری ( جاوید الف )،
        دو بار مرا شرمنده حضور خودتان در پای سروده هایم کرده اید. و
        من ده ها بار به سروده ها و بحث های شما مراجعه کرده و نقطه نظرهای شما را با دقت خوانده ام. حتی در مورد شروده قبلی خودتان که آن قایق توصیفی بود ذهن مرا خیلی به چالش کشید اما ترجیح دادم سکوت کنم. بحث های شما با « رخ » متقابل خودتان که ایشان هم مورد علاقه بنده می باشد خواندنی هستند.
        خدمت شما عرض می کنم که سروده ای را احتمالا بعد از ده دوازده روز انتشار خواهم داد که می تواند اشاره هایی به سروده امروز شما داشته باشد. برای حفظ تازگی آن اینجا مطرح نمی کنم و دعوت می کنم که به آن سروده به نام « شاعران » توجه کنید. می توانم آن را به شما تقدیم کنم.
        موفق و پر تلاش باشید دوست من . هر وقت دلتان برای گفتگوهای آرام و تحلیلی تنگ شده باشد می توانید به قهوه خانه بدون چایی و قلیان من تشریف بیاورید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۲۹ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۰۰
        درود استاد سبکبار شما رادعوت می کنم به خوانش شعر کزکرده ونظر وتحلیل ارزشمندتان
        از من دلخور مباش من اهل ریا وتکبر نیستم من شاگرد فروتن شما در محضر مبارکتان هستم هیچ وقت اختلاف نظر نباید مارا از هم جداکند
        بارها شده بابانو صیاد بحث وجدل طولانی داشتم یاحتی برادرانم
        جالب اینجاست اینها همه شان شاگرد من بود ند اما همیشه مخالف ایده ونظریه های من بودند از روز اول ما هی کم شانس بودیم شاید مال خودسری ام باشد سپاس در صفحه ام منتظرتان هستم بادست پر
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۴۳
        با سلام و درود فراوان،
        جناب محمد رضا آزادبخت،
        من با شما اختلافی ندارم. اصولا در یک مجادله ای نیستم که هر کدام به جهتی حرکت کنیم. اما در صحبت ها و صرف وقت ها دوست دارم که از بقیه عمرم در جهت یاد گرفتن و کسب نتیجه استفاده کنم. به همین خاطر هم پیگیر هستم و بحث را تا به آخر دنبال می کنم. همین نه بیشتر.
        رفتم « کز کرده » را خواندم. اما حال نکردم. صحنه هایش حتی در سطح شکسته نفسی و یا کنایه و طعنه شنیع بود. سوغاتی از آن صفحه تقدیم شما می شود:
        { سلام و درود،
        جناب محمد رضا آزادبخت،
        سپاسگزارم که ترغیبم نمودید، به صفحه شعرتان نائل شوم. مستقیم درمورد سروده شما نظر نمی دهم. اما بداهه ای دارم که بعد از ده دوازده روز تقدیم دوستان خواهم کرد. شاید مقداری جنجالی باشد. اما قبلا در صفحه یکی از شاعران بنام سایت بصورت بداهه منتشر شده است. فکر می کنم آن سروده اشاره ای هم به سروده امروز شما خواهد داشت. بسیار دوست داشتنی هستی خودت و آن قناری با صفایت که با خودت می پرد و روی شانه ات می نشیند. امیدوارم که از زندگی راضی و بهره مند شوید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۵۵
        درود استاد اشعار بنده هیچگونه طعنه شنیع نداشت استاد سروده سال 89 می باشد وبنده هیچگونه غرضی با کسی ندارم ومن خواستم نظرتان رابدانم نه اینکه ناراحتان کنم به روح پدرم قسم شما تاج سر ما وسرور ماهستید
        خصوصیات اخلاقی من اینست که مهربان وزودباور وصمیمی بیش از حد هستم عذر خواه حضور مبارکتان هستم اگر دیگر حال نمی کنید دیگر ترغیب به خوانش شعرم نمی کنم
        سپاس استاد ما مخلص تمام عیار شما هستیم وخواهیم بود
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۰۳:۵۲
        سلام و درود،
        خدا روح پدرتان را شاد کند. کی گفت که من از شما ناراحت شدم. من خیلی هم شما را دوست دارم و خیرخواه شما هستم. منظور من از شنیع این بود که تصور این که کسی پا روی صورت کسی بگذارد برایم قابل تصور نبود. حتی اگر از روی احترام یا عشق یا چیز دیگری. من آدم نازک نارنجی نیستم . من یک کارگر هستم و به شنیدن حرف های درشت و ناملایم عادت دارم. اما نه از شما و نه برادرهای خوب و نازت هرگز حرف ناملایمی نشنیده ام.
        دلخوش و شاد باش
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۰۹:۳۱
        سلام جناب سبکبار خندانک
        به سکوتی که به سر می زند دعوتید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهدی محمدی
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۵۱
        سلام و عرض ادب استاد سبکبار خندانک خندانک

        قلمتان سبز و دلتان بهاری خندانک

        شایدهم آن رهبر شورش تو بودی
        در کنار شهر آتن
        عاشقش بودم مدام
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۱۵:۳۱
        سلام و درود آقا مهدی محمدی عزیز،
        آمدن شما برایم جالب و دوست داشتنی بود. اول رفتم در صفحه « سکوت . . . » نقد و نظر شما را خواندم و ره آورد آن را تقدیم می کنم.
        سپاس از لطف حضورتان:
        {
        تابستان های زیادی از عمرم نمانده است. اما این تابستانم را وقف خوشه چینی از منش و روش و گفتار کسانی در این سایت و جاهای دیگر ساخته ام که از قبل می شناختم و یا جدیدا با آن ها آشنا شده ام.
        این متن شما در لحن و احساس متفاوت بود و مرا چندین بار به خواندنش ترغیب کرد و خواندم. متن های قبلی شما نیز خوانده بودم اما این یکی مرا بیشتر به سمت خودش متوجه ساخت.
        این کلام را خواستم بنویسم و نوشتم اما پاک کردم:
        « . . .
        این روزهایی را که خیلی ها به عزا نشسته اند، صاحب بزرگوارش ثانیه به ثانیه صرف انجام واجبات دینی و بشری و جهانی خودش ساخته بود.
        . . . »
        از هم اکنون « سرور آزادگان » را که در راه است به شما تقدیم می کنم. که من آن سروده را نساخته ام بلکه آن بود که این روزها مرا کاملا مسخر خودش ساخته است.
        صحبتی در مورد « رفتارشناسی شعر» در صفحه « سر به مهر » بانو سارا خوش روش مفتوح است. ایده ایست جدید از سطح درک من و شاید معلوم و مبرهن از دید فضلایی چون خودتان.
        با سلام و درود فراوان
        و سپاس که دست مرا گرفتید و جرئت اقدام دادید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        }
        پاینده باشید و سرفراز
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۵۳
        مجید جان عزیزم استاد دلسوز عزیزدلم شما دعوت هستید به وبلاگ آرامش منتظر حضور گرمتون هستم - اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮- اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮- اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮- اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮- اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ❤️❤️❤️❤️
        مهدی محمدی
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۵۸
        سلام و عرض ادب استاد سبکبار عزیز و گرانقدر خندانک خندانک

        نخست اینکه شما به بنده محبت دارید و بسیار خرسندم. همچنین متشکرم از اینکه نقد حقیر در شعر "سکوت" از استاد نظری مورد عنایت تان قرار گرفته است.

        لحن در اشعار شما بسیار صمیمی و مهربان و دوست داشتنی است. بنده هم از دیر زمانی است که اشعار شما استاد گرامی را مطالعه و دنبال می کنم.

        در خصوص آنچه در مورد رفتارشناسی ذیل شعر بانو سارا خوش روش به نگارش درآورده بودین نیز کاملاً با شما موافق هستم و البته باب جدیدی بود از هر حیث برای شخص بنده و آموزنده بود

        متشکرم تابنده باشید به مهر خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۳۹
        باز هم متشکرم و از شانس خوب خودم شکرگزارم که شما را دارم.
        « . . .
        صمیمی،
        مهربان،
        دوست داشتنی
        . . . »
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۵۲
        سلام و درود و عرض ادب و ارادت جناب سبکبار گرانقدر خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۵۲

        بسم الله الرحمن الرحیم
        سلام و درود

        حسینه ی مجازی شعر ناب(قسمت وبلاگ ها در بالای سایت) به مناسبت ماه محرم حسینی در انتظار همراهی شماست.

        امید که با اشعار و مطالب ارجمندتان، حسینیه ی شعر ناب را، رونق افزا باشید!
        اجرتان با مولا حسین علیه السلام

        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۴۳
        سلام و درود،
        جناب محمد علی رضاپور،
        ممنونم از دعوت شما،
        « سرور آزادگان» مرا مسخر خود ساخته است. چند روزی صبر کنید در کلیه سایت هایی که هستم و هستید، تقدیم علاقه مندان خواهد شد در صفحات خودم. با گفتارهایی که متعاقب خودش به میان خواهد آورد.
        با سپاس از این که یادم بودید. همواره مایل به شنیدن اندیشه ها و گفتار های شما دوستان خوب هستم.
        موفق باشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۱۰:۲۷
        درود استاد عرض ارادت
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0