خوش نگاری نازنین گفتا : سخن اندر نهانم خوشتر است
من که رسوای جهان باشم ؛ عیانم عشق بازی بهتر است
گوشه ی تاریک و دنج و خلوت از اغیار و بی نورم مخواه
ما سپهری جلوه گر جوییم و نرد عشق ریزیها در ان زیباتر است
یار چون خلوت نشین شد کس ندید اندام و رخ یا گیسوان
چون دژم میغی سیَه یا کوژ پشتی کز غمم سنگین تر است
لیلی و ان یک منیژه یا یکی مه پیکران و گلرخان
چونکه در دید و تماشا شد همه گفتی که او افسونگر است
مهوش مهپاره ای ؛گلگون رخی؛ افسانه ای؛ مه پیکری
بایدش امد میان تا جمله نقادان بگفتی برتر است
یار مستی گوشه ای از ابرها همراه باران و نسیم
گر نشیند؛ نم نم باران و ان باد صبا مُشکین تر است
چشم یاری گر همه شبنم نشان مژگان فرو سوسوزنان
جان فدا ؛ گَردان به او؛ چون شور او افزونتر است
مستی و رندی اگر خواهی بشو میخانه ها و نوش نوش
ساغر از لبهای ساقی برگرفتن بی گمان شیرینتر است
گر ترنمهای مستانه به گوش آید به یلداهای شب
کوچه باغیهای شب ؛ گویی خروش بالهای شهپر است
چونکه جوشید از دلت شعری؛ سرودی؛ خامه ای
رهنمون شو بر غزل ؛ چون سفره اش رنگین تر است
شعر باید نغزگون ؛ افسانه یار و بیدلی پر جلوه باد
نوش نوشت با سروشی اسمانی کین چنین شیواتر است
.....................................................................
23 / 2 / 92