سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        می گیردم دردی شبیه سقط تو در من

        شعری از

        علی صفری

        از دفتر پیشرو نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۳:۲۸ شماره ثبت ۱۱۴۵۸
          بازدید : ۶۶۴   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی صفری

         
        می گیردم دردی شبیه سقط تو در من
        انگار در من بی کسی ها انقلابیدن
         
        انگار در من توده های درد خوابیدن
        لبخند هایم در نبودت اعتصابیدن
         
        در من دراکولا که نه ! یک خواب بیدار است
        یک جاده ی لغزنده و یک مشت اخطار است
         
        در من شکوفا می شود یک حالت دق مرگ
        می زنده ام قاچاقی و با حکم کالابرگ
         
        در من دیازپامی قوی عمریست بیدار است
        رویای عشقم تا ابد غمگین و بیمار است
         
        داری رهایم می کنی در عمق تاریکی
        دارم تقلا می کنم  در جسم فیزیکی
         
        داری رهایم میکنی در عمق یک تابوت
        دارم نگاهت می کنم بیچاره و مبهوت
         
        دارم نگاهت می کنم باچشم پر از خون
        می ته نشینم در کف محلول نا همگون
         
        دارم ميان بر ميزنم  در گريه و زاری
        سيگار و سيگار و ترک در زير سيگاری
         
        دارم خيانت مي کنم بر آرزو هايم
        حل مي شوم با قند در تاريکي چايم
         
        حل می شوم با قرص ها در خستگی هایم
        دارم جدا می مانم از دلبستگی هایم
         
        حس بدی دارم شبیه له شدن در درد
        حس سکون جاده در یک آدم شبگرد
         
        هر لحظه می میرد درونم کودکی معصوم
        دارم به سقط دلخوشی ها می شوم محکوم
         
        می اتفاقد توی قلبم لحظه هایی سخت
        اما نمی آیم.. برو.. باشد.. خیالت تخت!
         
        آشفتگی می گیردم در عمق یک کابوس
        لعنت به این بی رحمیه دنیای بی ناموس
         
        دارم... ندارم ...بعد تو دلشوره ای دارم
        در اضطراب لحظه های  نا بهنجارم
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7