سلام رفیق ناب، امیر حسین عزیز دوست ادیب و فرهیخته و آگاهم
سپاس از اینکه وقت می گذارید و می نویسید
یه کم در خصوص ارتباط بهشت و ستاره شمالی و پوتین با هم تفاوت دیدگاه داریم
بهشت پنج قدمی مان بود : بهشت و مقابل آن جهنم، هم می تواند اشاره به اعتقادات و باورهای یک فرد داشته باشد و هم یک بیان کنایی باشد برای توصیف حالتی که در آن قرار گرفته، چنانکه جای خوش آب و هوا را به بهشت و هوای گرم غیر قابل تحمل را به جهنم تشبیه می کنند
اینجا می تواند کنایه از این باشد که هدف نزدیک و در دسترس مان بود
همچنین ستاره شمالی در مشتمان
شاعر بیان کنایی را انتخاب کرده و تا اینجا دو بیان برای توصیف یک حالت و آن هم نزدیک و در دسترس بودن هدف
اما پوتین : پوتین اشاره نزدیک تری است به ماجرا و توصیف دقیقتری از فضا، که این نزدیک بودن هدف مربوط به چیست؟ بله احتمالا شاعر می خواهد بگوید در جنگ اولین اشتباه آخرین اشتباه است و این اشتباه اصلا مهم نیست مربوط به چه کسی باشد، هر کدام از سربازان که اشتباه کند زحمات همه را به باد داده است.
بنابراین اینجا ارتباط بهشت : اعتقادات یک سرباز
ستاره شمالی : نحوه تشخیص جهت برای یک سرباز که جزء آموزش هایشان هست
و پوتین : که لباس یک سرباز است
بنابراین تا اینجا تناسب برقرار است
اما بر می گردیم به بیان کنایی شاعر، چون شاعر بیان کنایی را انتخاب کرده پس دور از ذهن نیست که تمام این داستان یعنی مثال جنگ و یک پوتین و اولین اشتباه آخرین اشتباه، یک بیان کنایی باشد برای مقصود شاعر و تعمیم آن به تمام موضوعات مهم و حساس
و دانیال جان فریادی
وقتی شاعر نقد را راهنما و راهگشا میداند یعنی از صراحت نقد استقبال میکند و دلخور نمیشود. پس بدون تعارف ابتدا نکته مثبت و سپس نکات منفی متن را بررسی خواهم کرد.
(به امید بهبودِ قلم شاعر)
یک پوتین
روی یک مین رفت...(نکته مثبت)
این ایده جالب و امیدوارکننده که اتفاقا بروز است، با اجرایی قویتر میتوانست شعری کوتاه و خوب یا شعری بلند و منسجم باشد، اما حیف متوقف میشود و ادامه نمیابد.
پوتین دو منظوره است؛ شاعر عقیده دارد پوتین به دام افتاده... شاید هم یک اشتباه راهبردی و یا خودکشی، چون روی مین میرود و انفجار صورت میگیرد.
جنگ یک بازیِ خطرناک با آتش است که شعله انفجارش دامن تمام جهان را میگیرد. این ویرانی و تاریکی سراسری از جز به کل میرسد و بر حال و روز مردم تاثیر جدی میگذارد. (واکنش های مختلف افکار عمومی نشانگر گستردگی این اتفاق تلخ و سیاه است) چون جنگ بدلیل مسائل پیچیده سیاسی عده ای را خاموش میکند و عده ای را روشن.
به هرحال مردم و سربازان چکمه پوش خواسته یا ناخواسته قربانیان اصلی هستند. هرچند این نگاهی از بیرون به مقوله جنگ است البته که گاهی میتواند دفاع از سرزمین باشد و شهادت برای آرمانی بزرگ.
بهشت
پنج قدمی مان بود
ستاره ی شمالی در مشتمان...
مساله شروع و البته پایان متن است
بنظرم (نکات منفی) همینجاست که در ادامه میپردازم و تشریح خواهم کرد.
اگر به اشعار خوب چه نو و چه کلاسیک این سالها بنگریم میبینیم که در همه ی آنها شاعر فضایی خیالی و استعاری خلق کرده است که تنها شبیه فضای احساسش بوده و روایتش به گونه ایست که خواننده فضای خیال را بازبینی کرده و به تاویل و تفسیر مینشیند و به احساس و اندیشه ای که دوست دارد میرسد، و نه اندیشه شخصی و احساسی خاص.
شعرهایی خوب هستند که به تعداد مخاطبان و گاه بیشتر از تعداد مخاطبانش معنا و مفهوم و یا احساس به همراه دارند. ممکن است در شعری خواننده با چندبار خوانش در چندین حال متفاوت به مفهوم های مختلفی برسد و احساس متفاوتی از آن کسب کند که آنوقت میشود گفت شاعر توانسته موقعیت های کشف و شهودی و شاعرانه بسازد و اثری خوب خلق کند.
در شعر میتوان فضایی خیالی ساخت که با (قرینه ی صارفه)
دیدگاه خواننده معنادار شود.
عقیده دارم شعر روبجلو و زنده باید گستره ی معنای آن نامحدود باشد. این متن ایده به روز و خوبی دارد اما بدلیل اجرایی نادرست به سرانجام نرسیده است.
ستاره شمالی و بهشت جایشان اینجا نیست و درواقع به ایده ی پوتین ضربه زده است.
ستاره قطبی یا ستاره شمالی:
ستاره پرنوری که جایش در آسمان ثابت است. دلیل عدم حرکت ظاهری ستاره قطبی این است که در امتداد محور چرخش زمین قرار دارد.
این ستاره بسیار نزدیک به امتداد محور زمین بر کره ی سماوی است که جهت شمال در نیمکره شمالی را نشان میدهد و موقعیت محلش از نظر ساکنان روی زمین تغییر نمیکند.
زمین دور محوری فرضی که از شمال و جنوب کره زمین میگذرد میچرخد. این چرخش زمین موجب میشود که ما تصور کنیم همه ستارگان آسمان حول محوری میچرخند وحرکت ظاهری دارند که در محل محور گردش آنها ستاره قطبی میدرخشد.
اندکی تامل در معارف و مطالبی که در نهج البلاغه نقل شده است میتوان معنی پنج قدم تا بهشت را فهمید.
راه های رسیدن به بهشت در اندیشه علوی
عبارت است از:
یک: استفاده صحیح از دنیا
دو: شناخت ائمه حق و اطاعت پذیری
سه: استقامت بر حق
چهار: دوری و پرهیز از گناه و پلیدی
پنج: اطاعت و بندگی باری تعالی
خب منطق و تناسب کجاست؟!...
شاعر باید بکوشد تا به موقعیتِ معنایی که با طرح و تبادل دیده ها و دریافتهای خود خلق میشوند، برسد.
میتوان گفت گنگ و مبهم بنظر میرسد اما این به خاطر پیچیدگی اندیشه ی شاعر و محتوا نیست، لزوما ابهام همیشه به خاطر ساختار پیچیده و بیان بی سابقه و بدیع شاعر اتفاق نمی افتد، گاهی ابهام شعر به خاطر منسجم نبودنِ ذهنیت شاعر و (کارکرد اشتباه زبان) رخ میدهد.
این پیچدگی در بیان و دشوار بودنِ شعر نیست، بنظرم بیشتر به معنای سرگردانی و بی پاسخ ماندن ذهن از چرایی حضور سطرها و کلمات است.
اتفاقا مفهوم ساده است و معنا حرکتی سطحی دارد
ای کاش در عمق کشف و شهود اتفاق می افتاد.
تیتروار بصورت خلاصه میگویم:
چفت و بستِ نه چندان محکم باعث پراکندگی سطرها شده؛
طوری که بنظرم آمد دو ایده نامتجانس در یک متن جا گرفته، چون پوتین و مین
رابطه ی درستی با ستاره شمالی و بهشت ندارد.
کلمات کاربرد و کارکرد قانع کننده ای ندارند و به راحتی قابل تغییر و جایگزینی هستند.
عدم توازن معنا و مفهوم در سطرها و عدم ایجاد ساختاری یکپارچه.
اگر از آغاز تا انجام با (جملات خبری) ساده پیش بروی شعریت اثر زیر سوال میرود.
اهمیت تنوع و انتقال لحن ها نیاز است.
(لحن اصلی، جزیی و انعکاسی)
عدم درک صحیح لحن ممکن است خواننده را در درک ساختار شعر باز دارد، پس شروع و پایان را جدی بگیر.
در شعر تصویر و صحنه را باید ساخت و نشان داد
و نه توضیح یا گزارش.
اشکال در ساختار فرم؛ مشکلی که در اکثر اشعارت به چشم میخورد و متاسفانه نشانگر بی توجهی به نقدهاست.
نمیدانم چرا درخواست نقد داری، نمیخواهم بگویم که بی فایده است اما نقاد اگر تاثیراتِ نکته هایش را روی اثار بعدی هرشاعری مشاهده نکند برای نقدهای آینده دلسرد میشود.
بارها راجب تقطیع شعر سپید گفته شده اما متاسفانه باز هم بصورت دلخواه و نادرست عمل کردی و فقط برای بلند نشان دادنِ ظاهری سطرها اینگونه نوشتی، ویرایش نیاز دارد. به ویژه پایان شعر که شلختگی مشهود است.
(با حوصله، آگاهی و وسواس بیشتر به شعر بپرداز، تو پتانسیل خوبی داری و انگیزه بهتر شدن در تو وجود دارد)
در جواب پرسشی که درباره زمین و آینده مطرح کردی
این شعر به ذهنم رسید:
(میگویند از مولاناست اما شک دارم)
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
موفق باشی و سلامت، پیشاپیش نوروز مبارک