این غم ها...
این غم ها...
که از این شانه ام به آن شانه ام می گذارم شان
همه پاداش تنهایی یگانه من است!
این رویا ها...
این رویا ها...
که شب ها بالشت تنهایی مرا خیس می کنند!
عاقبت کنار نیامدنم
با آن فرشته ی ذاتی ست
که من در بطن درون سوزانم
این حلقه ها...
این حلقه ها...
که برادر همزاد من است
با گردنم تا ابد
پیمان صلح بسته اند
تنهایی ام از آن لحظه شیرین گشت
که این شیدایی پر ز رازم
مرا به کوره خانه ی اندیشه های بی ثمر رهسپار کرد!
این عمود خیمه ها...
این عمود خیمه ها...
که ریشه در قلب من دارند
با باد که خواهر طوفان است
هر لحظه تا آستانه ی چشمانم فرو می روند!
این نیلوفر ها ...
این نیلوفر ها...
که هر لحظه در مرداب عرق می شونند
تاوان خشکی چشمان کویریست
که من هر شب از آن گذر می کردم
این خنده ها...
این خنده ها...
که از ته گلوی این اژدها مسلول
به گوش شاهزاده ی در زنجیر می رسد
پایان قصه یست که من در درونم اغازیدم
این فواره های خونین...
این فوارههای خونین...
که سر نگونی آغاز دوباره تولد ایشان است
پاداش خیزش گل های سرخی ست
که در خواب من
یک شبه یخ بسته اند!
با تشکر
دانیال فریادی
با تشکر از دوستانی که در نقد این شعر شرکت می کنند!!!
۱ ۷۲۲۷ دانیال فریادی
danieel
حذف عکس ******danieel@yahoo.com
پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۶ ۰۴:۲۱ ۳ ساعت پیش 5.115.183.39
Android
chrome 96.0.4664.104 0 روز جلوگیری از درج نظر جلوگیری از ارسال پیام جلوگیری از ارسال پیام
۲ ۱۳۶۵۹ رامتین گلزاری
******gozarre@gamil.com
حذف عکس ******.gozarre@gamil.com
09054****003 ۳ ساعت پیش ۲ ساعت پیش 5.115.183.39
Android
chrome 96.0.4664.104 6 روز جلوگیری از درج نظر جلوگیری از ارسال پیام جلوگیری از ارسال پیام