پنجشنبه ۱ آذر
|
دفاتر شعر سعید اکبری فرامندی (مسکین)
آخرین اشعار ناب سعید اکبری فرامندی (مسکین)
|
گربه ای دیدم در شکار موش
می رفت پاورچین و خموش
موش بس که چاق و چله بود
کار گربه را آسان می نمود
نمی گذشت گربه از طعام
شکم گشنه بود و وقت شام
آنچنان آن موش فربه بود
شکاری آسان برای گربه بود
موش غافل بود به خوردن
لذت از خوراک چرب بردن
بس بخورد دائم از غذا
آمد پایان عمرش از قضا
گربه خیزی زد شد آشکار
موش فهمید آمد پایان کار
جان به دست بگرفت در فرار
تا رها گردد از گربه نابکار
در فرار بر این اندیشه کرد
کم می خوردی ای بی خرد
گر که کم می کردم در شکم
چون غذا می خوردم به کم
بر این نبودم خود پرورم
این چنین نمی آمد بر سرم
بس دوید دیگر جانش نماند
دانست گربه جانش خواهد ستاند
این سو آن سو چون میدوید
ناگه گربه در چنگش کشید
گرچه بر گریختن کرد دوام
عاقبت افتاد موش به دام
چون نبود موش چاق، چالاک
جانش از دست داد و شد هلاک
شرح موش و گربه وصف حال ماست
گربه درد و مرض موش امیال ماست
گر دست نگیری امیالت به افسار
همان موشی و گربه باشد در شکار
|
نقدها و نظرات
|
سپاس جناب استکی بزرگوار همچنین 💐💐💐 | |
|
سپاس استاد انصاری گرامی از حسن نظر مستدام شما نسبت به اشعار بنده💐💐💐 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
و گل بوستان نبوى،وام دار شيعه علوى،امام جعفر صادق(ع)
بر شما مبارک باد