حرف دارم با خدای مهربان
کوزه خالی ...سفره خالی تر ز نان
ابرها خست به خرج بس داده اند
مانده ایم بی رزق و روزی در جهان
ما به راهی جز تو بی پا آمدیم
سر که نشناسیم بی جا آمدیم؟
سفره خالی کوزه ها خالی زآب
آه آیا بی تبانی؛ عرش بالا آمدیم؟
راه ها را بسته اند در بازکن
یک نظر سوی زمین؟ کم ناز کن
خوب می دانم بدیها کار ماست
تو خدایی باز هم اغماض کن
مردن ما؟ !.. سود سرشار زیان
داس مرگ افتاده در دست بدان
ای اجل گویی تو هم بی اعتبار
داس خود را داده ای از بهر نان
هر طرف رو می زنیم در بسته است
ای خدا جان و دل ما خسته است
رحم کن تکلیف ما را ساده کن
دست و پا زنجیر و تن وابسته است
خوب می دانم که روزی بخش تویی
مهربانی قطع روزی کی کنی؟
مشکل از جای دگر افتاده هی
روزی در انبار خان و زاده کی
جان ما در دست جلاد زمان
ترک خانه می کنند فهمیدگان
هر طرف دستی به قتل مرد و زن
ما اسیران مانده در زنجیر خان
ای خدا بر درد ما یک چاره کن
یک نظر بر مردم بیچاره کن
ساده دلها دل به غیر آلوده اند
تو بیا زنجیرها را پاره کن
18مرداد1400
آذر.م
یک مورد در ذهنم هست که جسارتا با شما مطرح میکنم ،اگر مقبول افتاد انجام دهید واگر نه ،اختیار با شماست🌺
گاها با تغییراتی کوچک سلامت وزنی برقرار میشود.منتها یک پیش فرض دارد که باید وزنتان را بدانید و دوم اینکه بدانیم کجا وزن دچار نوسان شده.
با توجه به وزن شعرتان
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
مثلا " میم" در مصرع
مانده ایم بی رزق و روزی در جهان
تلفظش سخت میشود و به قول اساتید " زحاف" رخ میدهد
مانده ام بی رزق و روزی در جهان
حال مطلبی که پیش می آید این است که شاعر میگوید من از طرف انسانها با خداوند در این شعر صحبت میکنم نه از طرف خودم تنها،پس دوست دارم افعال همگی جمع بکار روند نه مفرد.
کاملا درست است.
پس هر جا امکان دارد افعال را جمع بکار میبریم
مثلا
ما به راهی جز تو بی پا آمدیم
ولی آنجا که عرصه تنگ تر میشود میتوان به بیانی دیگر متوسل شد ،مثلا
تا به کِی بی رزق و روزی در جهان؟
یا مثلا در مصرع
راهها را بسته اند در بازکن
با اضافه کردن یک " را" بعد از " در" و حذف "ها" بعد از کلمه ی راه،سلامت وزنی بیشتری حاصل میشود
راه را بستند،در را باز کن
حال اگر شاعر بابت وجود دو "را" در یک مصرع دلگیر باشد چه؟
هر چند ایرادی ندارد ولی باز تغییر دهید
مثلا
راه ِ ما بستند، در را باز کن
یا
بسته شد رَه روی ما ،در باز کن
و دیگر " را " وجود ندارد!
با چند مثال خواستم عرض کنم امکان بهینه سازی ِ شعر همیشه وجود دارد .
اگر بخواهم به مصرع هایی اشاره کنم که میشود به آنها دست نوازشی بکشید میتوان به مصرعهای
۳/۴/۸/۹/۱۷/۲۱/۲۶
اشاره کرد.
تعدادشان بسیار اندک است و احتمالا در ۱۰ دقیقه ی مفید میتوانید براحتی آنها را رفع و رجوع کنید.
از طرفی با توجه به روانی و به نوعی امروزی بودن زبانتان مثلا بکارگیری واژه ای غیر امروزی میتواند در زبان شعرتان نوسان ایجاد کند
مثلا
داس خود را داده ای " از بهر " نان
در مصرعی هم بجای " دیگر" از " دگر " استفاده کرده اید که آنچنان نمود نمیکند
یا مثلا میتوانید بجای " گویی" از " گویا" استفاده کنید ،بنظر بهتر میرسد
ای اجل گویا تو هم بی اعتبار
در بند ششم نیاز به ترمیم قافیه حس میشود
و به همینجا بسنده میکنم در مته به خشخاش گذاشتن!
گاها زیبایی و دلچسبی ،در روانی و سادگی رقم میخورد.نظرات مربوط به شعرتان را خواندم و دریافتم در راهیابی به دل مخاطبتان بسیار موفق عمل کرده اید و تمامی نظرات از رضایت مخاطبتان سخن میگفت که این توانایی شما را میرساند در نفوذ به ذهن ایشان.
البته ذکاوت شما از آنجا نشات میگیرد که دریافته اید خداوند نیز با بندگان روان و گویا سخن میگوید.
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.
همین و دیگر هیچ!
هرچند خداوند برای شکاکان و انکار کنندگانش گاها آیاتی نازل کرده که دهان کافران را به حیرت باز گذاشته است ولی آن دم که با مومنان سخن میگوید سراسر مهربانیست و آرامش و روانی کلام.
پس این شیوه ی پسندیده ای بوده که شما نیز با خداوند خویش،با صداقت و روان و گویا سخن گفتید.
با آنکه راحتیم کلام را نمیتابانیم!!
جسارت بنده را برای گشودن پنجره نقد ببخشید بانوی بزرگوار🙏