سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        زمین.......

        شعری از

        دانیال فریادی

        از دفتر نرگس های سوخته نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۰ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۴۹ شماره ثبت ۱۰۰۴۵۰
          بازدید : ۷۲۰   |    نظرات : ۵۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر دانیال فریادی

        زمین
        خانه ی من است
        فضیلت
        برادرم
        چشم مرکب م
        هرشب شخم می زند
        ایمان را
        در زمین بایر مغزم
        هیچ،
        می تازد برقله ی افکارم
        باران،
        سرمی خورد از گیجگاهم
        مرگ،
        می کوبد بر پاشنه اشیل م
         
        جام شوکران را
        در همه رنگ ها می پسندم
         
         
        با تشکر
        دانیال فریادی
        با نقد خویش راهگشا باشیم
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۲۳
        درود بزرگوار
        جالب و زیباست
        ولی بی معناست
        جمع اضداد چرا؟ خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۲۸
        سلام استاد


        ولی منطورتان از بی معنا بودن را نفهمیدم

        لطفا توصیح دهید


        با تشکر خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۲۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۰۱
        درود جناب فریادی
        ۱-جایی از عرفان صحبت کرده بودید
        خواستم کندوکاوی بکنم
        نمیدانستم غرق در فلسفه هستید
        والا نمی پرسیدم
        مثل همیشه به همان دوکلمه بسنده میکردم
        خندانک
        ۲- سپید سروده اید
        و مطلع را توضیح نداده اید
        ۳- .......
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۲:۰۹
        با سلام بر اهالی شعر
        و دانیال عزیز
        این دومین شعر از دانیال فریادی است که پای آن را خط خطی میکنم
        دوست خوبم دوستی که ندیده دوستش دارم
        و در ابتدا و در مقدمه دوباره متذکر شوم بدون قسم به هیچ آیه ای که من صرفا جهت تبادل نظر مینویسم نه ادعای منتقد بودن دارم نه شعری را نقد میکنم و این تیک نقد هم آخرین پنجره سبز من خواهد بود زین پس مزاحم ااین ستون نمی‌شوم و فقط مختصر حالی از دوستان پای اشعارشان خواهم پرسید.

        شعرت را چند بار خواندم از بالا به پایین از پایین به بالا از میانه تا انتها از ابتدا تا میانه و بالعکس تعداد خوانش شعرت از دستم خارج شد
        بلکه بتوانم روزنه ای یا نقطه ای در متن را شعر بنامم
        شاید در ظاهر سطر بندی شاعرانه باشد اما آیا تقطیع و سطر بندی برای شعر شدن کافی است؟ این مشکلی است که اکثر دوستان و حتی خودم در آن غوطه وریم
        اینکه متنی را سطر بندی کرده و منتشر کنیم و خرسند از اینکه شعر گفته ایم نمیخواستم ناامیدت کنم دانیال تو سر شار از احساسی ولی خودت را از کالبد نویسنده این متن خارج کن و همراه با من شعر را بخوانیم
        زمین خانه من است
        خوب مبارکت باشد ولی بعدش ؟؟ اینجا زمین چه ارتباطی به ادامه شعر دارد چه چیزی مارا به زمین وصل می‌کند

        فضیلت؟؟ فضیلت چی؟؟
        برادرم؟؟ ارتباط فضیلت و برادر در چیست؟
        نام برادرم فضیلت است؟ یا فضیلتِ برادرم؟ فضیلت برادرم است؟ اصلا منظورت فضیلتِ برادرم باشد
        که چی؟؟ فضیلت برادرم چی

        شخم می‌زند
        هر شب
        ایمان را
        زمین بایر مغزم
        چه چیزی شخم میزد؟ نکند فضیلت ایمان را شخم می‌زند
        سطر بعد چی
        سطر های بعد
        هیچ ارتباط عمودی و افقی در متن وجود ندارد

        /جام شوکران (را) در همه رنگ ها می‌پسندم /
        حذف رای مفعولی اشتباه و لطمه به دستور زبان است حتی استفاده از رای مفعولی هم از بی معنایی و بی ارتباطی این سطر در شعر کم نمی‌کند واقعا این ها را اگر از متن حذف کنی چه اتفاقی خواهد افتاد؟؟ وقتی با حذف واژه ای، خطی، جمله ای، سطری، از شعر هیچ اتفاقی نمی افتد یعنی اضافی است یعنی بود و نبودش فرقی ندارد یعنی شاعر خواسته فقط چیزی بنویسد که نوشته باشد

        گسستگی شدید پراکندگی در متن البته پرااکندگی در مورد شعری که لولا و ارتباطی بین سطر ها نداشته باشد و شاید در هر سطر شاعرانگی هر چند کمرنگ وجود داشته باشد اما متاسفانه در سطر های جداگانه ی متن شما فرسنگ ها از شعر دور است
        البته فقط نقاط منفی را نگویم می‌توان با ارفاق خوبی هارا هم گفت و آن هم ذهن پرکار شما شاید واقعا چیزی در ذهن داری آن هم در مبحث مرگ ولی ابزار لازم را برای رسیدن به شعریت در محور مرگ را نداری
        ولی اگر من جای تو بودم از همین متن مشوش و شلوغ حداقل چیزی بنویسم شاید کمی لعاب شعر بگیرد

        مثلا :


        باران
        سر
        میخورد
        از
        گیجگاهم
        تا زمین بایر مغزم
        که هر شب
        شخم می زند آن را
        مرگ

        شاید هنوز شعر نشده اما حداقل از پراکندگی خلاص می شود

        دوستت دارم

        یاحق 🌿
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۳:۳۳
        سلام دوست من
        ممنون از تقد شما
        واقعا من از شما تعجب می کنم که ایقدر سطحی به این شعر با به قول شما ناشعر نگاه کرداید
        استاد رشنو فقط دو صحفه پای این شعر نقد کرده است کاش می شد جوری شما نقد ایشان را میخوانید
        شما اصلا مفهومی به شعر نگاه نکرده اید فقط یک خط کش دست گرفته اید که میزان شعر بودند یا شعر نبودتش را قیاس کتید
        فقط برای همین خط اولش هزار معتا تهفته است زمین خانه من است
        فصلیت برادرم
        شما اصلا روش نقد کردند را با چیز دیگری اشتباه گرفته اید
        کاش میتونستم نقد استادرشنو استاد ادبیات را برایتان پست می کردم
        این شعر را باید اشخاصی که به عرفان و منطق تسلد دلرتد نقد کنند


        باتشکر ار شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        من خودن از استاد مولایی خواهس کردم این شعر رانقد کند

        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۳:۴۵
        بازم سلام
        همین یک جمله(زمین خانه من است)
        هزار معنا دارد1 احترام به محیط زیست
        2 احترام به کل جانداران
        3 حفاطت از کل محیط پیرامون
        4 به فکر اینده زمین بودن
        5 به پاک ماندن هوای زمین کمک کردند
        6 زمین را دوست داشتن
        وووووووووو
        الااخررررررر

        ممنون از شما خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۲۵
        سلام دوباره دانیال
        ناراحت نشو شاید نقد دوستان حتی سلمان خروجی اش بشود شاهکار تو و نفی حرف های من و رسیدن به درک بهتری از شعر
        شاید من هم چیزی آموختم
        دوستت دارم
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۲۵
        این ها فقط برداشت من بود
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۵۵
        سلام استادم

        ممنون از نظر لطف شما

        منتظر ماندم ادامه‌ی مقدر آموزنده شما




        در پناه خدا سلامت باشید


        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۵۷
        سلام استاد مولایی گرامی


        ممنون از نقد آموزنده شما


        منتظر ادامه ی نقد شما می مانیم


        با تشکر فراوان


        خندانک خندانک خندانک
        سلمان مولایی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۱۶
        سلام

        و

        درود و سپاس بی پایان نثار قلم مازیار که به صراحت می‌نویسد و همواره عاملی برای شکل گرفتن دیالوگ و اشتراک فهم و سرانجام انتشار و اکتساب ادراک است ...

        سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
        آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد ...

        فروغ فرخزاد جاویدان آن جا که می گوید : می توان با زیرکی تحقیر کرد / هر معمای شگفتی را ...
        احتمالاً با منتقدی شبیه مازیار رو به رو بوده است ولی شعر دانیال جوان که جای خود دارد اگر کسی بخواهد نادیده بگیرد و ارج و قیمت چیزی را بشکند می شود همین بیت حافظ را هم تحقیر کرد با زیرکی ...
        دل یارو جام جمشید را سال ها طلب می کرد !!
        خب به ما چه ؟ خواستن جام جمشید مانند بچه های لوس و ننر که هر چیزی را می بینند هوس می کنند چه شاعرانگی در خود دارد ؟؟؟
        تازه خودشم یه جام داشته شبیه جام جمشید دیگه تا این حد لوس بودن محشر ه به خدا ؛ ایشان به جای شعر گفتن باید برن به تهذیب دل ننر خودشون بپردازند وقت ملت را هم نگیرند ...
        آری می شود چرا که شعر جمیع جهات را در خود جای می دهد و به همین دلیل است که زیبا می شود و هر کسی از ظن خود می تواند دریابدش ولی آیا آن گونه برخورد با شعر درست است ؟؟
        جواب اش بماند با جمع ...

        اما در باره ی این شعر حتی پیش از آن که دانیال جوان از من بخواهید قصد نقد کردن اش را داشتم که اسباب اش مهیا نشد ولی الان به دلیل تنگی وقت به چند مورد اشاره می کنم و عصر باز خواهم گشت ؛
        برای فهمیدن این شعر بد نیست ابتدا زندگی نامه و عقاید سقراط را خیلی سریع مرور کنیم و بعد دوباره به شعر بازگردیم و با کلمات کلیدی آن همچون فضیلت ، هیچ ، ایمان، قله ی افکار و سرانجام شوکران رو در رو درآییم .
        اما اگر بدون سقراط نیز پیش برویم تمامی این کلمات در طول زندگی هر انسانی دارای اهمیت و نیز بازخوردی منحصر به فرد هستند و آدمی از کودکی تا انتها با آن ها درگیر است .
        فضیلت برادرم ( تشبیه و استعاره مکنیه )
        چشم مرکب
        شخم زدن ایمان ( تشبیه مضمر زمین یا مزرعه با ایمان )
        مرکب شخم می زند
        زمین بایر مغز
        قله افکار
        تاختن هیچ
        سر خوردن باران از گیجگاه ( تشبیه مرکب و نیز ایهام تبادر سُر و گیجگاه و تبادر کلمه ی سَر )
        کوبیدن مرگ
        پاشنه ی آشیل ام ( استعاره )
        جام شوکران ( استعاره )

        در یک شعر با ۱۶ سطر با نگاهی گذرا به یازده آرایه ی می رسیم حال از نظر شما این اثر شعریت دارد با نه ؟؟

        اینها بماند به یادگار عصر بازخواهم گشت و درس پس خواهم داد ...

        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۲۸
        بی صبرانه من هم منتظرم سلمان سلیم قطعا خروجی از این تبادل نظر با ارزش و پر از منفعت خواهد بود بعد از چند روز وقتی دست می گذارم روی این شعر یعنی آنقدر ارزش حرف زدن دارد که وقتم را پای آن بگذارم تا خود شیرینی های بیخود در همه جا
        دوستت دارم سلمان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۲۱
        سلام استاد مهربان

        منظورت از ضد

        جمعاضداد چیست لطفا توضیح دهید
        تا یاد بگیر


        خندانک خندانک خندانک خندانک


        خندانک خندانک
        حدیث عبدلی (یارا)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۵۶
        ای زوال عقل
        در جستجوی کدامین حیاتی
        در این ساحت بی منزل
        در این چیستی های هیچی
        بخواب ای بیدار بی دار
        به دنبال اطناب می‌ گردی؟!
        #بداهه...
        _____________________خندانک

        با سلام
        جناب فریادی بزرگوار
        سپیدت ‌را باید چند بار چشید تا بتوان اندیشه ی عمیقی را که در پشت واژه ها خوابیده است مزه مزه کرد

        تحلیلی بر سپید مدرن تان ؛

        \\\\\\"زمین خانه ی من است
        فضیلت برادرم\\\\\\"

        این زمین میتواند هر معنایی داشته باشد
        وطن / زمین کشاورزی/هسته و پوسته ی کره ی زمین محیط زیست و ...

        شاعر فضیلت از دست رفته را برادر میخواند

        در گذشته های دور زندگی ساده و بی آلایش بود به دور از تجملات و انسان ها قانع بودند به حداقل های امکانات زندگی
        اما با‌گذشت زمان زندگی پر زرق و برق شد منافع همگانی بر منافع شخصی هم چنین ارزش های معنوی بر ارزش های مادی مغلوب گشت
        انسان ها برای منافع شخصی خویش
        کوچک ترین رحمی به طبیعت، محیط زیست و زمین نداشتند
        در جامعه کنونی ما همه این ها مشاهده می شود

        \\\\\\"چشم مرکب ام
        هر شب شخم می زند
        ایمان را
        در زمین بایر‌ مغزم\\\\\\"

        جدا از آرایه هایی که جناب مولایی اشاره کردند
        در علم زیست با چشم مرکب رو به رو شدیم که بسیاری از حشرات مگس ها/ پروانه ها و... آن را دارا هستند
        و هم چنین چشم مرکب با زمین با شخم زدن و باران ارتباط معنایی پیدا میکند
        شاعر با شخم زدن ایمان توسط چشم مرکب اش می خواهد به ما مفهومی را برساند
        که ایمان را باید همواره رشد و نمو داد و شاخه های هرس آن را جدا نمود تا نور بیشتری به آن نفوذ کند و با چشمی به آن نگریست که قابل دیدن جزئیات در شب های ظلمات است
        اما زمین بایر مغزش
        اما‌زمین بایر ‌مغزش.......

        \\\\\\"هیچ
        می تازد بر قله ی افکارم
        شاعر گریزی به نهیلیسم و پوچی می زند
        تا بند پایانی را رقم بزند

        \\\\\\"مرگ
        میکوبد بر پاشنه ی آشیل م

        جام شوکران را
        در همه رنگ ها می‌پسندم \\\\\\"

        در اینجا نیستی را به رخ هستی ‌می کشاند
        نه این که زندگی را نخواهد
        یا ضعفی در شخصیت اش وجود داشته باشد
        از دیدگاه فلسفه ی اخلاق
        خودکشی را باید با تیغ تیز فلسفه جراحی
        و تحلیل نمود
        چرا که همه ی این ها به اجتماع و فرهنگ بر میگردد


        ممنون از سپید زیبایتان

        قلم تان نویسا
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
        خندانک خندانک خندانک



        خندانک : خندانک

        خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۱۷
        سلام بانوی نیک اندیش و شاعره گرامی


        ممنون از نقد زیبای شما
        به قول سهراب چشم ها را باید شست
        جوری دیگر باید دید...

        لذت بردم از نقد شایسته شما




        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۳۱
        با سلام
        درست یا غلط شعرهایی وجود دارند که برداشت و تحلیل صحیحی از آنها نیازمند دانش در حوزه مورد بحث در شعر است نظیر اشعار سپهری که بدون اطلاع از عرفان شرقی بویژه عقاید بودا و کریشنا مورتی نمی توان به عمقشان دست یافت این شعر جناب دانیالی هم همینگونه است که یرای فهم شعر با ید با زندگی ، اندیشه و فلسفه اخلاق سقراط و رابطه فضیلت و سعادت در این تفکر آشنا بود در یونان باستان قدرت وهوش و زیبایی و تبار والا نشانه های برتری بودند و بعد با رواج پول ،ثروت به آنها افزوده شد اما با ظهور سقراط فضلیت در راس قرار گرفت در این دیدگاه فضیلت (در مقابل رذیلت)اخلاقی برای دستیابی به سعادت لازم وبسنده بود علاوه بر این برخورد دیالکتیکی که سقراط با سوفسطائیان داشت و رسیدن به این مطلب مهم که اعتراف به نادانی بزرگترین دانش است و مجبور به نوشیدن جام شوکران در دادگاهی که به جرم انحراف افکارجوانان توسط سقراط برگزار شده بود و مرگی که از آن گریزی نیست و پاشنه آشیل آفرینش است(آشیل از نامداران یونان در جنگ تروا است که در دریای مر دگان رویین تن شد و بدلیل اینکه پاشنه اش در دست مادرش قرار داشت از این ناحیه زوال پذیرشد و مرگش رقم خورد) می تواند کمک شایان توجهی به درک ما از عمق شعر داشته بنماید
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۵۵
        درود جناب آرام
        تشکر از وقتی که گذاشتید
        سروده سپید است مثنوی که نیست تا فلسفه ببافد
        در مطلع سرایند از مالکیت زمین
        و بعد از آن برادری فضیلت گفته
        ولی مالکیت و برادریش را ثابت ننموده
        و حد اقل به خواستگاه ادعایش هم اشاره ننموده
        بیچاره افلاطون
        درثانی تجربیون فلسفه را مفت و بی ارزش میدانند
        و تاریخشان فسیل شناسی است خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۲۴
        موسای من خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۵
        آنچه عقلی ایست ماندنیست. .هگل
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۲۰
        درود شاعر گرامی خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۲۹
        سلام

        دوست من


        ممنون ار شما


        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۱۵
        جام شوکران را
        در همه ی رنگها می پسندم
        خندانک خندانک خندانک
        سلام و درود بر شما
        بسیار دلنشین بود
        قلمت همیشه سبز
        خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۱۹
        سلام دوست گرامی من


        ممنون از لطف شما


        سپاسگزارم



        شاد باشید و سلامت


        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۴۷
        ار استاد مولایی خواهش می کنم نقدی بر شعر من داشته باشند
        خوشحال می شوم خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۲۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۵۳
        درود فراوان بر جناب فریادی بزرگوار
        مثل همیشه
        بسیار
        زیبا
        بود خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۱۶
        سلام دوست گرامی من


        ممنون از شما


        سپاسگزارم

        شاد باشید و سلامت
        خندانک خندانک خندانک

        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۳۱
        با سلام
        درست یا غلط شعرهایی وجود دارند که برداشت و تحلیل صحیحی از آنها نیازمند دانش در حوزه مورد بحث در شعر است نظیر اشعار سپهری که بدون اطلاع از عرفان شرقی بویژه عقاید بودا و کریشنا مورتی نمی توان به عمقشان دست یافت این شعر جناب دانیالی هم همینگونه است که یرای فهم شعر با ید با زندگی ، اندیشه و فلسفه اخلاق سقراط و رابطه فضیلت و سعادت در این تفکر آشنا بود در یونان باستان قدرت وهوش و زیبایی و تبار والا نشانه های برتری بودند و بعد با رواج پول ،ثروت به آنها افزوده شد اما با ظهور سقراط فضلیت در راس قرار گرفت در این دیدگاه فضیلت (در مقابل رذیلت)اخلاقی برای دستیابی به سعادت لازم وبسنده بود علاوه بر این برخورد دیالکتیکی که سقراط با سوفسطائیان داشت و رسیدن به این مطلب مهم که اعتراف به نادانی بزرگترین دانش است و مجبور به نوشیدن جام شوکران در دادگاهی که به جرم انحراف افکارجوانان توسط سقراط برگزار شده بود و مرگی که از آن گریزی نیست و پاشنه آشیل آفرینش است(آشیل از نامداران یونان در جنگ تروا است که در دریای مر دگان رویین تن شد و بدلیل اینکه پاشنه اش در دست مادرش قرار داشت از این ناحیه زوال پذیرشد و مرگش رقم خورد) می تواند کمک شایان توجهی به درک ما از عمق شعر داشته بنماید
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۳۱
        با سلام
        درست یا غلط شعرهایی وجود دارند که برداشت و تحلیل صحیحی از آنها نیازمند دانش در حوزه مورد بحث در شعر است نظیر اشعار سپهری که بدون اطلاع از عرفان شرقی بویژه عقاید بودا و کریشنا مورتی نمی توان به عمقشان دست یافت این شعر جناب دانیالی هم همینگونه است که یرای فهم شعر با ید با زندگی ، اندیشه و فلسفه اخلاق سقراط و رابطه فضیلت و سعادت در این تفکر آشنا بود در یونان باستان قدرت وهوش و زیبایی و تبار والا نشانه های برتری بودند و بعد با رواج پول ،ثروت به آنها افزوده شد اما با ظهور سقراط فضلیت در راس قرار گرفت در این دیدگاه فضیلت (در مقابل رذیلت)اخلاقی برای دستیابی به سعادت لازم وبسنده بود علاوه بر این برخورد دیالکتیکی که سقراط با سوفسطائیان داشت و رسیدن به این مطلب مهم که اعتراف به نادانی بزرگترین دانش است و مجبور به نوشیدن جام شوکران در دادگاهی که به جرم انحراف افکارجوانان توسط سقراط برگزار شده بود و مرگی که از آن گریزی نیست و پاشنه آشیل آفرینش است(آشیل از نامداران یونان در جنگ تروا است که در دریای مر دگان رویین تن شد و بدلیل اینکه پاشنه اش در دست مادرش قرار داشت از این ناحیه زوال پذیرشد و مرگش رقم خورد) می تواند کمک شایان توجهی به درک ما از عمق شعر داشته بنماید
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۶
        سلام استاد گرامی ممنون از شما


        سلامت باشید و شاد


        خندانک خندانک خندانک





        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۴۰
        بسیار زیبا و استادانه بود
        بزرگوار و تعجبی نداشت خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۱۷
        سلام دوست عزیز من



        ممنون از لطف شما


        سپاسگزارم
        خندانک خندانک خندانک خندانک




        خندانک خندانک

        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۰۷
        سلام بر مازیار وقت نبود اما حیف ام آمد این همه اندیشه از سقراط گرفته تا هگل و زمین که در این شعر هر مخاطبی میتواند بر اساس دانش فلسفی خود آن را سر آغاز اتفاقی بداند که در ادامه شعر شاعر حق کلام را ادا میکند
        شعر دانیال مرا یاد بعضی از فیم های پلیسی انداخت در شروع فیلم یک لحظه اسلحه ای میبینی و دستی که ناگهان صدای شلیک میآید و صفحه تاریک میشود .و تازه فیلم شروع میشود یعنی کارگردان گره عالی مانند دانیال را در اول فیلم در ذهن بیننده میزند .یعنی چه این شلیک چه بود آیا کسی کشته شد یا .....اما چون دانیال امکان تصویری کردن ندارد و باید در قالب کلمه آن هم کوتاه همه حرف خود را بیان کند که کار سختی اما دانیال حرفه ای و البته پیچیده ذهن را درگیر زمین میکند
        آیا زمین مفهوم هبوط دارد آیا زمین معنی به پستی افتادن انسان از باغ ملکوت به قول حافظ به دیر خراب آباد است یا زمین گهواره فرض شده که همه ما در آن برای خود سازی و رسیدن به شروع هابیل و قابیل فضیلت را برادر خود میکنیم برادری که میکشد و هیچ میشود و غیر .....دانیال حتی ناخواسته پا در راهی بزرگ و مفهومی سنگین نهاده که سخت است برای هر کسی که این گره را مخصوصا که زمین به دست و پایش میپیچد هضم کند .آناکسا گو اس گفت خورشید سنگی گداخته است و سرنوشتش بدتر از سقرا شد. سقراط میگوید هر کس که به اند که نداند از همه داناتر است و هیچ شلیک میشود
        بر میگردیم به زمین و محل بایر مغز تشنگی انسان برای فهمیدن
        آباد شدن تکامل ..چه ترکیب زیبایی باران سر میخورد جدای از آشنایی زدایی زیبا برای سر خوردن باران به جای چکیدن باران فلسفه فضیلت و دانش در انسان جاری میشود ولی هنوز همه جا پر از زمین است و هبوط که مدام در گیجگاهمان سوال میشود
        و مرگ
        چقدر زیبا در اوج تمام میشود و چه قدر سختجمعو جور کردن این نمایشنامه بودن یا نبودن فضیلت این است .و جام شوکران را چه در شام آخر چه در سراپرده خلا نیستی جاودانه دوست دارم ....همه فضیلت من همین است آخرین پله صراط تسلیم و شوکران که زمین را از گیجگاهمان بیرون میکشد .
        من برادر توام یهودا
        تو مرا
        به قطره بارانی فروختی

        آفرین پسر ....

        یک کتاب حرف دارم شکر قبل نبودن فرصت شد بخوانم این آیه زبور را
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۰۸
        سلام بر مازیار وقت نبود اما حیف ام آمد این همه اندیشه از سقراط گرفته تا هگل و زمین که در این شعر هر مخاطبی میتواند بر اساس دانش فلسفی خود آن را سر آغاز اتفاقی بداند که در ادامه شعر شاعر حق کلام را ادا میکند
        شعر دانیال مرا یاد بعضی از فیم های پلیسی انداخت در شروع فیلم یک لحظه اسلحه ای میبینی و دستی که ناگهان صدای شلیک میآید و صفحه تاریک میشود .و تازه فیلم شروع میشود یعنی کارگردان گره عالی مانند دانیال را در اول فیلم در ذهن بیننده میزند .یعنی چه این شلیک چه بود آیا کسی کشته شد یا .....اما چون دانیال امکان تصویری کردن ندارد و باید در قالب کلمه آن هم کوتاه همه حرف خود را بیان کند که کار سختی اما دانیال حرفه ای و البته پیچیده ذهن را درگیر زمین میکند
        آیا زمین مفهوم هبوط دارد آیا زمین معنی به پستی افتادن انسان از باغ ملکوت به قول حافظ به دیر خراب آباد است یا زمین گهواره فرض شده که همه ما در آن برای خود سازی و رسیدن به شروع هابیل و قابیل فضیلت را برادر خود میکنیم برادری که میکشد و هیچ میشود و غیر .....دانیال حتی ناخواسته پا در راهی بزرگ و مفهومی سنگین نهاده که سخت است برای هر کسی که این گره را مخصوصا که زمین به دست و پایش میپیچد هضم کند .آناکسا گو اس گفت خورشید سنگی گداخته است و سرنوشتش بدتر از سقرا شد. سقراط میگوید هر کس که به اند که نداند از همه داناتر است و هیچ شلیک میشود
        بر میگردیم به زمین و محل بایر مغز تشنگی انسان برای فهمیدن
        آباد شدن تکامل ..چه ترکیب زیبایی باران سر میخورد جدای از آشنایی زدایی زیبا برای سر خوردن باران به جای چکیدن باران فلسفه فضیلت و دانش در انسان جاری میشود ولی هنوز همه جا پر از زمین است و هبوط که مدام در گیجگاهمان سوال میشود
        و مرگ
        چقدر زیبا در اوج تمام میشود و چه قدر سختجمعو جور کردن این نمایشنامه بودن یا نبودن فضیلت این است .و جام شوکران را چه در شام آخر چه در سراپرده خلا نیستی جاودانه دوست دارم ....همه فضیلت من همین است آخرین پله صراط تسلیم و شوکران که زمین را از گیجگاهمان بیرون میکشد .
        من برادر توام یهودا
        تو مرا
        به قطره بارانی فروختی

        آفرین پسر ....

        یک کتاب حرف دارم شکر قبل نبودن فرصت شد بخوانم این آیه زبور را
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۱۲
        سلام مسیحایی که دوستش دارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۹
        سلام استاد شریف


        ممنون از لطف شما

        از نقد زیباتان لذت بردم





        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۱۶
        مادرم میگفت موسم دلگیریست زندگی چون سیبیست گاز باید زد با پوست ...سهراب
        سپیدی عارفانه
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۵۴
        سلام


        تشکر


        استاد گرامی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۵
        درودهاشاعرگرانقدربسیارزیباسرودید خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۵۵
        سلام

        ممنون از لطف شما


        سپاسگزارم

        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل احمدی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۱۵
        سلام جناب فریادی عزیز و بزرگوار
        بسیار مفهومی سروده اید و بایستی تعمق فراوان کرد
        ذوق و شوق شعریتان برقرار خندانک
        🌻🌻
        🌻
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۵۶
        سلام

        ممنون از لطف شما





        سپاسگزارم


        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۳
        سلام و درود فراوان جناب فریادی عزیز وگرامی
        بسیار عالی و
        جالب بود خندانک
        موفق باشید انشاالله خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        پنجشنبه ۳۱ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۲۹
        سلام

        . ممنون ازشما




        سپاس خندانک خندانک خندانک خندانک


        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۵۴
        خندانک خندانک

        تشکر از شما
        مسیح علیپور
        چهارشنبه ۷ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۱۵
        درود بر شما
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۸ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۳۶
        زیبابود
        هزاران درودتان باد
        شاعربزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۸ مهر ۱۴۰۰ ۲۲:۲۱
        سلام و درود ها، خدا قوت خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        جمعه ۹ مهر ۱۴۰۰ ۱۰:۰۶
        سلام سقراط جمله ای فکر کنم دارند میدانم که نمی دانم امید که سرلوحه ی همه ی ما قرارگیرد
        جمعه ۱۸ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۳۲
        👏👏👏👏👏👏
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        9