دوشنبه ۸ بهمن
اشعار دفتر شعرِ دلنوشته شاعر علی رهنما(نوثمر)
|
|
چقدر خوب میشود
که تو دوباره پرکِشی ،به باغِ زندگانیم
و من به شوق دیدنت غزل غزل سروده ها،به پ
|
|
|
|
|
جز غم ندارم قفسی
مهری ندارم به کسی
دیگر نمانده نفسی
|
|
|
|
|
چنین سرگشته و حیران نمودی
مرا تا کویِ خود یکجاکشاندی
مرا از کُنجِ دنجِ خلوت خود به جمعِ ناکسان ت
|
|
|
|
|
دانستی و دانستم این قلب گرفتارست
پرسیدی و پرسیدم این حرف چه گفتارست
فهمیدی و فهمیدم این پرسش و پ
|
|
|
|
|
تو را دیدم دلم دیگر جوان شد
گذر کردم ز کویت دیده،تر شد
مرا دادی نجات از غصه و غم
خزانِ ز
|
|
|
|
|
دوباره دلم بی تو سرد و خموش است
دوباره لبم در پی لعل نوش است
دوباره قسم میخورم از ته دل
که از.
|
|
|
|
|
دلتنگ لبخند و نگاهت گشته رویم
آشفته چون زلف دو گیسوی تو رویم
دیوانه دانی چیست یا باید بگویم؟
|
|
|
|
|
دردِ دل را به که گویم که نگارم را نیست
راحت جان زِ که جویم که بهارم را نیست
خوردم افسوس و دوصد نا
|
|
|