سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
هر چه به این جوانهای عزیز میگویم دو چیز همراه آدمی است توجه نمیکنند
اولی مرگ و دومی غم
و شاید هم همزاد آدمی باشند
دست مایه این سروده زیبا نیز غم است
شاعربا چیره دستی احساسات حاکم برسروده اش را به غم آمیخته است
ولی در بیان این احساسات در دنیای غم بیکران خویش سرگردان شده
و آنرا با غصه جایگزین نموده است
شاعر محترم باید بداند همانگونه که حضرت غم عزیز است
غصه منفور و غیر قابل قبول می باشد
درست است که از نظر مکانی ظاهرا شاعر دوری از وطن و یا احتمالا مام میهن را عامل اصلی غصه های خودعنوان کرده ولی به گمان کمترین
این واژه ها نوعی کنایه هستند به غربت شاعر در وطن که جایی برای آسایش ندارد اشاره مینماید
و خداییش این کم و بیش شرح حال بیشتر مردمان است
و شاعر راه حل بسیار مناسبی را ارایه میکند:
پناه بردن به وادی عشق
همچون کبوتری بدهم سر به دار عشق
که البته حد نهایی است
و درمرحله مقدماتی صبر و بردباری، تحمل دیگران و از این قبیل پیشنهاد میشود
دوست داشتم ادامه میدادم
چه کنم که رسم روزگار طوق مروارید سیاه و سپید را به دیدگانم افکنده و باعرض پوزش از صاحب اثر به همین بسنده مینایم
برای این شاعر عزیز آرزوی موفقیت میکنم