دو بیتی

درود برشما جناب محمدی عزیز
بسیارزیبا بود
سطرهای قشنگ وبکری داشت
آفرین

درود استاد عزیز
تقدیمی بسیار زیبا و با شکوه بود
مبارک همه جانبازان مدافع این مرز و بوم باشد
روح شهدا شاد تر

سلام و درود جناب محمدی گرامی و عزیز
دلم می گوید
هنوز هم می شود اشتباهی دل بست و
آبیِ فردا را آسمانی تر یافت
بسیار زیبا
پیروز و دلشاد باشید

سلام و عرض ارادت استاد محمدی عزیز
درود بر شما
ارزشمند و زیباست

سلام و ادب احترام جناب محمدی عزیز شاعر جوان شعر ناب
دست مریزا سروده ی بسیار بسیار زیبایی است
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋

خیلیعالی بر وزن متعالی


درود بر جناب محمدی نازنین

در هر سطر و ستونش
شکوه و عظمت موج می زد


مرحبا

خورشید کنار سفالینه ها نشسته بود
درود مهدی جان رفیق خوبم
حالت چطوره؟
شاعر خوب و توانمندی هستی ظرایف شاعرانه زیبایی در شعرت دیدم
تقدیمیت مبارک جانبازان وطن باشد
دستمریزاد رفیق

باعرض سلام
زیبا
آموزنده و
بسیاردلنشین وپرمعنی بود
درودبرشما
شاعرو استاد گرامی

درودتان استاد محمدی ارجمند و توانا🥂🖐️🥇🪬🌹💜

آسمان با دلم عاشقانه گفت
درک من در سقوط ثانیه، تو خواهی بود
زیباتر از قلعه، رخ‌ِ تو مرا مات می کرد
چهار برادر را آشتی ده
دجله و فرات
برایت جان می دهند
رویا در آغوشم پرواز گرفت و گفت
مرداد خان!
بیا دل به دریا بده

زیبا ،دلکش،پر مغز ،قلمتان پر بار👏🤞🍻

درود بر جناب محمد اندیشمند و دانشمند
بسیار زیبا و درخشان
از مرور و پیوند تصاویر ناب اثرتان لذت بردم.
و آن دو بیتی پایانی فوق العاده بود.
قلم و شاکله ذهنی متفاوت و خاص خودتان را دارید.
به مهر یزدان بمانید تا همواره از قلم نابتان بخوانیم.

تاریخِ دلواپسی، مرا مرور می کرد
تبرِ عشق، شاخه ی خِرد می شکست
شاعر سه گاه و ماهور بودم
هورالعظیم از نگاهم ستاره می چید
شب در عزای مسیح
سطر به سطر تنم بوی ماه می داد...

درود جناب محمدی گرامی
خیلی خیلی زیباست ، بی شک یادمان های معنوی
جایگاه ویژه ای دارند... بمانید به مهر و ایران و تمام شیرمردانش
از رستم و آرش و ایرج و سیاوش تا سلحشوران دوران حاضر
همراه خاک مقدسش در شکوه و برفراز و جاودان

درود بر شما استاد محمدی بزرگوار 🌺🌺🌺

گریبانم زدستت چاک چاک و
نخواهم دوخت تا روز قیامت "

بسیار عالی سرودید واقعا لذت بردم آفرین به شما 🌺 🌺 🌸 از

درود بر دوست قدیمی ناب
امروز شعرت را در میان اشعار انتشار یافته دیدم وگرنه زودتر می آمدم
خورشید کنار سفالینه ها نشسته بود
ابرها متوهمانه راه می رفتند
خیالِ پروانه، دنبال اسبِ سپیدم می دوید
مادرم
دانه های اشک را با صلوات ریسه می بست

تصویرسازی و خلاقیتت را تحسین می کنم
تندرست باشی و رستگار به لطف پروردگار

سلام واحترام جناب محمدی گرانمهر
چقدر جالب و پر معنی سرودید
درود بر شما و قلم نابتان
به سرایید به مهر
پایدار باشید

🌹🌹🌹🌹

درودتان جناب مهندس محمدی گرانمایه
اصیل، ارجمند و متفکرانه سرودید
به اندازه ی ظرفیت اموختم و توشه برگرفتم
جاودان قلم

درود بر شما جناب محمدی عزیز
بعضی فقط درصد جانباز را می شمارند و بعضی نیز بخیل برای اعطای آن ولی رنج سالها خس خس سینه و ترکش پهلو را احساس نکرده اند
دم شما گرم

درود. چقدر لذت بردم خصوصا از این فراز:
ابرها نماز آیات می خواندند
که من نماز دریا را شکستم
تاریکی، دست به دستم داد
تا سحر را از چشمان بغداد بدزدم...