جمعه ۱۶ خرداد
آه از دودمان من بلند می شود شعری از مهدی محمدی
از دفتر بوی خیال نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ ۱۲:۱۸ شماره ثبت ۱۳۴۱۵۴
بازدید : ۲۸۰ | نظرات : ۶۷
|
آخرین اشعار ناب مهدی محمدی
|
بهمن در خون من جاری بود
خاطره بنزین در آبان آتشم زد
انتخابات دی مرا عزادار کرد
حادثه ی کوی دانشگاه در تیر به تیرم بست
مرگ را با خرداد می شناسم
آرزوی تاج را در 1304 به گور بردم
به تاریخ که نگاه می کنم
بهمن در خونم فواره می زند
و هر 53 سال عاشقت می شوم
تو را حوالی 1410 می شناسم
اجدادت را از قحطی قاجار
من پسر سربدارانم
عموی من ابومسلم خراسانی ست
تعلق خاطر دارم به سلسله ی اشک
و سالیان درازی ست
بر این دیار بی تبار می گریم
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و عرض ادب استاد آزادبخت عزیز و گرانمهرم درود به قلمتان بسیار زیبا و عمیق نوشتید. آموختم و بهره مند شدم. | |
|
درود بر جناب آزادبخت اندیشمند و ژرف اندیش مفید و سازنده و ارزشمند نگاشتید. در کنار نقد اثر زیبای جناب محمدی گرانقدر، جنبه آموزشی هم دارد. به مهر یزدان بمانید تا همواره از قلم نابتان بهره مند شویم. | |
|
درود استاد نقدی متین بر شعری زیبا | |
|
درود استاد مهدی پور ممنونم | |
|
درود استاد محمدی خواستم نقد فنی برشعر زیبایتان بنویسم که امیدوارم مورد رضایت تان باشد | |
|
درود جناب زراعتی اندیشمند ممنونم | |
|
درود استاد بانو عجم ممنونم | |
|
درود بر استاد خاصنویس | |
|
درود استاد بانو شاهزاده ممنونم | |
|
درود بر شما جناب آزاد بخت استاد گرامی
| |
|
درودها استاد آزادبخت عزیز گاهی دچار خطای محاسبات می شوم. متشکرم به لطف حضور پیدا کرده و شعر حقیر را مطالعه فرمودید | |
|
درود استاد استکی عزیز متشکرم قلمتان تابان | |
|
درود استاد استکی اطلاعات تاریخی جالبی بود ممنونم | |
|
سلام و عرض ادب استاد عزیز و ارجمندم اطلاعاتی ارزشمند و اشاراتی به جا و درست ، متشکرم از نگاه ژرف و عمیق تان | |
|
درودها بانو عجم سپاس | |
|
درودها شاهزاده خانم سپاس بیکران | |
|
درودها استاد استکی عزیز، حقیر نیز تسلیت عرض می نمایم ان شاء الله روز آخرت شفیع همه ی ما شود متشکرم | |
|
درود بیکران استاد مهدی پور عزیز از مهر و بزرگواری تان متشکر و قدردانم. دلتان سبز و نگاهتان آسمانی | |
|
درودها استاد انصاری عزیز متشکرم قلمتان ماندگار و دلتان بهاری | |
|
درودها برادر گرامی ام متشکرم عزیز تابنده باشید به مهر | |
|
درودها استاد انصاری عزیز و گرانمهر سپاسمندم از حضور سبز و متعالی تان قلمتان ماندگار و دلتان آسمانی | |
|
درود و سپاس بیکران ، لطف دارید ، دلتان بهاری | |
|
سلام و عرض ادب تشکر بی کران دارم دلتان تابان | |
|
درود و سپاس بیکران استاد زراعتی عزیز متشکرم لطف دارید حقیر نیز دلتنگتان بودم قلمتان تابنده | |
|
درودها استاد نظری عزیز خاکسارم تابنده باشید به مهر | |
|
درودها استاد ایوری عزیز سپاس بیکران | |
|
درودها شاعر عزیز و گرانمهر متشکرم قلمتان تابان | |
|
سلام و عرض ادب برادر عزیز و گرانمهرم لطف دارید قلمتان رقصان | |
|
درود و سپاس بیکران شاعر گرانقدر | |
|
درودها استاد منصوری عزیز | |
|
درودها بانو خدابنده سپاسگزارم قلمتان تابان | |
|
درود و سپاس بیکران | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
چند خطی را در مورد شعر جناب استاد مهدی محمدی می خواهم بنویسم امیدوارم که مقبول افتد
وقتی می گوییم بافتار است که نشانه را محدود می کند منظور این است نشانه با کارکرد های بافتاری که در آن قرار می گیرد ،نشانه است
زیرا بافتار مجموعه ای از نشانه های دیگر است وواقعیت نشانه زبان شناختی تنها در صورت کارکرد سایر نشانه ها موجودیت دارد سوسور این ویژگی را ارزش نشانه می نامد
ارزش چیزی است که باعث می شود بخشی که به زبان به صورت صدا در می آیدواقعی ومجسم شود ودر ایجاد معنا برای آن محدودیت ایجاد کند وهمچنین آن را به یک نشانه زبان شناختی تبدیل کند
همچنین سوسور اشاره می کند هر عبارت زبان شناختی ارزش خودرا را ازتفاوتش با سایر عبارت می گیرد
مفهوم ارزش در شعر یکی از بهترین توجیه ها برای دیدن زبان بعنوان یک سیستم ساختاری فراهم آمده است
نشانه زبان شناختی نه تنها به دلیل محتوا آنها بلکه در وهله اول ارتباط متفاوت میان آنها در یک زنجیره گفتاری که جناب محمدی در طول شعر بیان نموده است از بهمن تا خرداد و عمر 53 سال آن ا تخمین زدن است این یک نشانه زبان شناختی است که بعضی دوستان نمی توانند با آن ارتباط برقرار کنند وخیلی برایشان درک وهضم آن سخت است
چون زبان در میان چند توده به صورت بی شکل اندیشه نهادینه شده در بافتار زبان است
اگر ما یک جمله را به زبان بیاوریم خود به خود به توالی آوا مواجه می شویم حتی در کسانی لال هستند نیز توالی آوا وجود دارد در این توالی بصورت یک دال اندیشه رخ خواهد داد
درون یک صدا در همین توالی آوا ثبات پیدا می کند
که جناب سوسور یادآور می شود زبان را می توان با یک برگ کاغذ مقایسه کرد
اندیشه روی آن و صدا پشت آن است نمی توان فقط روی کاغذ رابرید وپشت آن بریده نشود در ساختار زبان وزبان شناختی نمی توان صدا را از اندیشه واندیشه را از صدا جدا کرد
درنتیجه می توانیم ببینیم که زبان در وهله ی اول یک سیستم از تفاوت وتضادهای میان عناصر است طوری که ساختار نشانه زبان شناختی را نتیجه یک برش در جریان صدا وافکار است
خوب با اینحال می شود شعر جناب محمدی را خواند ولی از آن صدا وآوایی نشنید می شود آن را خواند ولی ندیشه پشت آن مخفی نباشد
می شود هر طور که دلت بخواهد آن را بخوانی ولی چیزی شبیه اندیشه در ذهنت خطور نکند پس ایننجا ما با اندیشه ای روبرو هستیم که زبان شعر را متحول کرده است
ارتباط جریان دال را اندیشه وار به هم پیوند می دهد
اعداد در شعر جریان پیدا می کنند واین خود نشانه آوایی زبان در دستگاه دال ها ست که مفهوم اصلی را به نقطه عطف خود می رساند مابقی تحلیل شعررا به پای دوستان
باشد که مقبول افتد
با احترام محمدرضا آزادبخت