درودی از عمیق جان
بر مانای عزیز و مهر بان
چه کسی گفته که نیمای بزرگ ...
مانای عزیز تر و امثال ماناهای دیگر که سروده های شریفشان
تا عمق جان نفوذ میکند ....
جزو گروه دگر اندیشانند !!
..............
.....................
شب عاشقان بی دل چه شب دراز باشد
تو بیــــــــا کاز اول شب در صبح باز باشد
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی
تو صنم نمی گــــــذاری که مرا نماز باشد
اصلا کل غزل را کپی پیست میکنم که فیضی مضاعف باشد
شب عاشقان بي دل چه شبي دراز باشد
تو بيا کز اول شـــــــــب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اســـــــــــير باز باشد
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رويت
که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمه عنايت نگهي به سوي ما کن
که دعاي دردمندان ز ســــــــــر نياز باشد
سخني که نيست طاقت که ز خويشتن بپوشم
به کدام دوست گويم که محل راز باشد
چه نماز باشد آن را که تو در خيال باشي
تو صنم نمي گذاري که مرا نماز باشد
نه چنين حساب کردم چو تو دوست مي گرفتم
که ثنا و حمد گوييم و جفا و ناز باشد
دگرش چو بازبيني غم دل مگوي سعدي
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد
قدمي که برگرفتي به وفا و عهد ياران
اگر از بلا بترســــــــــــــــي قدم مجاز باشد
فدا ...
درودبرشما استادبزرگوارم
زیبا بود
به نظرمن هرشعری اگرمخاطب راجذب کند زیباست وفرقی نمی کندکه زبانش نوباشدیاکهنه..
امامتاسفانه مخاطب امروزی تقریبا نا آگاهه به زبان قدیم وبایدفرهنگ لغت بزاره کنارش تامعنی کلمات رابفهمدوبتواندباشعرارتباط برقرارکند ازطرفی هم بسیارتنبل وبی حوصله است و وقتشوصرف خواندن اینگونه شعرهانمی کنه این یک واقعیته متاسفانه
دانش آموز تنبل امروزهمان لغات کتاب فارسی اش را نمی خواهدکه حفظ کندووقت نمی گذارد برای معنی کردن یک شعر ساده .....
البته شایدهم مقصرهمین خودماییم که اینگونه شده وزبان قدیم ماداره به فراموشی سپرده میشه ونسل جدیدآگاهی نداره بهش هم ادیبان ما که بدون فکر هی تاکیددارند زبان بایدنوباشه و بایداز واژه های جدید استفاده کرد و هم برنامه نویسان وتصمیم گیران ادبیات ازهمان ابتدا فکرآینده رانکرده اند ودرواقع اصلا فکری به حال حفظ زبان قدیم نشده وهمه باهم ناخوداگاه باعث شدیم که واژه های قدیمی که جزوی ازفرهنگ معنوی ماهستندمهجورشوندودیگرکسی معنایش رانداندو
برنامه ریزی نداشته ایم که بتوانیم حفظ کنیم زبان کهن فارسی را
دربسیاری ازکشورها روی زبانشان تعصب خاصی دارند و تاکیدبرحفظ واژه های کهن درکنارزبان جدیدشان رادارند
ومطمانا کاردرست راهم آنهاکرده اند
ماهم نبایدبگذاریم که زبانمان روبه فراموشی برود که اگراینگونه شود دیگرکم کم آثارقدیمی ماهم مثل اشعارفردوسی ومولوی وسعدی وحافظ که ازگرانبهاترین آثارادبی جهان هستند به خاطر آشنانبودن به زبان کهن فارسی کم کم فراموش خواهندشدونسل جدیدمان دیگراقبالی برای خواندن این دیوانهاکه درتمام جهان مشهورندومرتب چاپ میشوند نخواهندداشت واین ضربه ی بدی است برپیکره ی ادبیات ماکه اینگونه دچارخودسانسوری شده ایم وكار به جايي خواهدرسید كه كودكانمان آنها رانشناسند...
بایداتفاقااین واژه هاراهم بکاربرد درادبیات جدید تاهمیشه زنده بمانندامامتاسفانه به غلط خیلیها مخالفند وماهم که ندانسته غلطشان راتکرارمی کنیم وآموزش میدهیم که زبان کهنه راعوض کنیدونمی دانیم که دردرازمدت بدترین آسیب رابه زبانمان خواهیم زد ودرواقع داریم بادستان خودمان تبربه ریشه ی ادبیاتمان میزنیم هرچیزی که کهنه شودراکه نبایدمنسوخ کرد ادبیات به هم وابسته است فرش ویخچال نیست که فوری عوضش کنیم زبان کهن هم بخش لاینفک فرهنگ ماست ونبایدبه فراموشی سپرده شودچون درکنارش خیلی چیزهای مهم دیگرهم فراموش خواهندشد ناخواسته....
وقتی فرزندمن وشما معنی کلمات رانداند ونتواند ادبیات غنی قدیم رابخواندکه سرشاراز مفاهیم اخلاقی واجتماعی وانسانی است ازکجابایدیادبگیرد براستی آیا ادبیات بی بندوباروبی دروپیکرامروزمان چیزی بر اخلاقیات وانسانیتش هم خواهدافزود یافقط وفقط مثل تمام هنرهای امروزی که داردبه سمت ابتذال می رود باعث لذتی زودگذرخواهدشد وبس...
اگرواقع بینانه بیاندیشیم می بینیم که جامعه ی امروزجهانی خیلی بیشترازقبل به اخلاقیات نیازداردکه متاسفانه ادبیات سخیف و ناقص امروزی جوابگویش نیست
همه مان رنگ ولعاب روشنفکری به اندیشه هایمان زده ایم وداریم ازاین کارغلط حمایت هم می کنیم....
اینکه زبان قدیممان منسوخ شود اینکه فرزندانمان فردانتوانند شعر سعدی وحافظ بخوانند یک آسیب جدی است که بایدفکری به حالش کنیم ....
گرچه تاحدودزیادی هم آسیب زده شده وهمه داریم می بینیم که چه بلایی سرشعروادبیاتمان آمده !
شعرهایمان بی معناوسطحی است
ترانه های آبکی مثبت هیجده ارزششان بیشترشده ازشعرهای معنادارواندیشه مدارعمیق فارسی....
ومقصرهم خودماادبیاتیهاهستیم که به بهانه ی نوگرایی وروشنفکری گندزده ایم به کل ادبیات ...
البته من هم بانوگرایی مخالف نیستم اتفاقا عالی است بایدهمگام وهمراه شدباپیشرفت جهانی ادبیات اما درکنارش ادبیات کهن باید نگهداری شود وحتی بیشتربهاداده شود چون ادبیات کهن قسمت مهمی ازفرهنگ واصالت ایران زمین است و درواقع تمام نویسندگان وشاعران جدید هم اگر آبرویی درجهان دارند ازهمین آبروی شعرکهن وپیشینه ی محکم وقوی زبان وادبیات ماست ....
می ترسیم روزی برسدکه نسل جدیدما حتی نام شاعران ونامداران بزرگ شعرفارسی رابلدنباشند واین یک دردبزرگ است
کلنگ این آسیب هم اتفاقا به دست خودمازده شده است امابی خبریم ....
البته سخن گفتن تنهاهیچ دردی رادوانمی کند ودلسورزان ادبیات که ادعای استادی دارند بایدفکری کنند به حال زبان فارسی که واقعادارددیرمیشود!