به آرزو و خیالم بگو خدای حظیظان *
بگو مراقب یوسف بگو خدای عزیزان
بگو که غرق امیدم بگو که بی سر و پایم
بگو هر آنچه شنیدی ز ناله تا به دعایم
ای آرزوی نهانی ای آرزوی نگفته
ای از زبان نسریده ای از جهانی نهفته
در آرزوی تو سوختم ز بن ذغال و سیاهم
اگر ثوابی ثوابم ، اگر گناهی گناهم
کتاب آخرتم باش به هر دو دست چپ و راست
بهشت و دوزخ و برزخ ، به هرچه حکم تو با ماست
چگونه بی تو بخندم چگونه بی تو بخوابم
چگونه بی تو بسوزم چگونه بی تو بسازم
چقدر غرق خیالت به نیمه شب به خود آیم
چقدر مست تو دندان به بی اراده بسایم
درون خواب خوشم باش ، بیا و وسوسه ام کن
ز دست فاجعۀ عمر ، اسیر مخمصه ام کن
خدا خدای عزیزان ، خدای مصری یوسف
خدای نوبت او عشق ، خدای نوبت ما اُف
بریده ام دگر از خود فقط به آرزوهایم
بگو چقدر شنیدی و رد شدی ز دعایم
حظیظ : [ ح َ ] بهره مند. بابخت . بختیار. بخت مند. (منتهی الارب ). بخت ور. حظی . خداوند روزی . غنی دولتمند _ لغتنامه دهخدا
چنانچه قافیه مطلع اصلاح شود
مثنوی زیبایی است