سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        بار هستی

        شعری از

        حافظ دستواره

        از دفتر گلواژه های نو نوع شعر موج نو

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۳۰ شماره ثبت ۹۰۲۶۷
          بازدید : ۷۸۸   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حافظ دستواره
        آخرین اشعار ناب حافظ دستواره

        جهان اتم هایش را در من به ودیعه می گذارد و مرا لایق هستی بخشیدن می داند.کائنات خِِلعتی گران بها از کربن و هیدروژن به من اهدا می کند مجال موقتی است زیرا بعد از چند صباحی باید یابو یا کرفسی آن ها را پُرو کند
        خانم ارکیده که افسرده ای محض است و از تنهایی مزمن رنج می برد در هتل مرمرینی که با شاخک پروانه و دندان های دایناسور بناشده است خود را به ضیافت خویش دعوت می کند منوی اتم ها را نگاه می کند،آهنگ اکسیژن را پخش می کند و کلسیم دنده فیل را برای شام سفارش می دهد دِسِر وی سالاد فصل بلغم اختاپوس و ادرار شور کرگدن  می باشد.
        وقتی خداوند از فرط تنهایی ملول و درمانده شد تصمیم گرفت  هستی را بیافریند و به اتم حیات ببخشد شاید کیهان خلا تنهاییش را پر کند و در تسلسل تسبیح خود دانه انسان را برگزید تا قدرت خود را به موجودی خردمند بفهماند اما از قضا آسپرین باعث سردرد شد و انسان با استفاده از قوانین علمی وجود او را در هاله ای از ابهام قرار داد و با اشارات قلم او هم مثل همه ما در انزوای خویش فروتر رفت. همان خدایی که فرمود کمتر فسفر بسوزان "دستواره" ،دیگر بس است نوبت زیتون و شاپرک می باشد.
        جهیزیه حیات را که برایم آماده کردند چیزی نشد یک قلب پر از آرزو،دو عدد ریه برای دود سیگارم،یک روح سرگردان در خلا هیچستان،یک سری امعا و احشای شکمی برای لذت بردن از غرایز حیوانی،مهار هایی به نام اخلاق و عقل ،مجموعه ای از اندام و اعصاب برای بالانس تندیس آدمی،،نیرویی نامرئی به نام امید برای تاب آوردن در برابر فشار و حجم بودن و یک درد مشترک که سبب تفاوت ما آدم ها می شد دردی که از فَرجَدم نِِئاندرتال وحشی تا منِ متمدن نسل به نسل بر ستون فقراتمان حمل می کنیم و ارثیه نا خواسته فرزندانمان می باشد.
        و در آخر این معما، انسان را دیوانه می سازد....
        هیچ - هستی - اتم - حیات - فرگشت - درد - تنهایی -تحلیل - هیچ.......
        حافظ دستواره
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سلمان مولایی
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۴۰
        سلام

        و

        چندین بار این شعر را خواندم و هر بار زاویه ای نو برای اندیشه ای نو تر یافتم آن در همان بار نخست چیدمان سطور و نیز بی احتیاطی شاعر توانا ی اش را در برگزیدن واژه ها و نحوه ی جای گزاری ارکان جملات ، نادرست دیدم و اگر نوع چیدن سطرها و افتراق بند ها متفاوت می بود و سعی بیشتری در شعریت اثر در فرم و ساختار روا داشته می شد چه بسا که شاهکاری آفریده می شد چرا که این متن از تصاویر مخیل و بازی های کلامی و آرایه های لفظی و معنوی بسیار غنی ست و شاعر قدرتی قابل دارد در محیط شدن بر ذهن مخاطب و القای منظور تلقین پیام خویش ....

        و حرف آخر بار هم سپاس فراوان است از شاعر برای مجوز نقد و انتشار این همه زیبایی ...
        حافظ دستواره
        حافظ دستواره
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۱۱
        سلام دوست عزیز..بسیار سپاس از نقد سازندتون..اگر ایده یا اظهار نظری یا کامنتی راجع به بهتر شدن متن دارید بفرمایید حتما لحاظ می کنم...بازم ازتون متشکرم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۴۶
        ای خدا چه کنم با این حجم ناگفته های ایرانیان ... خندانک خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۶
        درود بر شما ادیب بزرگوار
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5