آزادی

قطار تازه از راه می رسد پیغامی را به سوی دریا فکس می کند همه آبزیان به این جشن دعوت خواهند شد میعادگاه ما ساحل آزادی می باشد.روز موعود فرا می رسد نهنگ که آزادی بدون خرد را پذیرفته است مذاکره را  بر نمی تابد، نشست را ترک می کند و به دریا برمی گردد چند گالون آب می نوشد و حیات ماهی قزل آلا برای همیشه پایان می یابد.
انسان نومید از اهل دریا راهی جنگل می شود و در بدو ورود با جمله معروف، قانون، قانون جنگل است مواجه می شود . در حالی که هوا بسیار سرد است کاپیتان هوس پالتوی زمستانی می کند و دستور شکار سنجاب را می دهد شیر خشمگین می شود ولی با پاسخ کوبنده کاپیتان که قانون ،قانون جنگل است روبرو می شود.انسان تپانچه را می کشد و گلوله شلیک می شود
انسان نومید از اهل جنگل و دریا راهی خویش می شود تا با استفاده از قوه خرد و چگالی جمجمه اش قوانینی برای بهتر زیستن بنا نهد به همین خاطر تندیس سپید بلندی به نام آزادی می سازد در حالی که مجهز به سلول های سیاه انفرادی می باشد و قوانین در زاویه هایش به راحتی خم می شوند.و این گونه بود که برای همیشه موازنه دنیا بهم خورد زیرا جهان ترازویی است که ما انسان ها هرگز قادر به میزان کردن آن نخواهیم بود