درودها!
تضمینی (در حد بضاعت) در محضر حضرت حافظ
⚘⚘
غیرِ من، آن که تو را هست خریدار، کجاست؟
شده از جامِ نگاهِ تو نگونسار کجاست؟
یا شود فرشِ سراپردهء دلدار کجاست؟
(ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست)
⚘
شاهِ دل با نظری بر رخِ او تا شد کیش
لنگر انداخته بر جان و دلِ من تشویش
می زند دست پس و می کشمش، با پا پیش
(شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست)
⚘
عالمِ پیر فقط رنگ و لعابی دارد
نقشِ دریا، زده بر خویش و سرابی دارد
عاشقِ سوخته دل، چشمِ پر آبی دارد
(هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست)
⚘
نتوان گفت هر آن کاو غمِ فرقت داند
رسمِ دلدادگی و شیوهء صحبت داند
ارزشِ خلوت و ابرازِ محبّت داند
(آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست)
⚘
با تو هرچند که همراه شدن دشوار است
آرزو در دلِ سودا زده ام بسیار است
مثلِ چشمانِ خرابِ تو دلم بیمار است
(هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست)
⚘
آن که عمریست شدم مست ز عطرِ بدنش
دوست دارم که شوم بر تنِ او، پیرهنش
حسرتِ قندِ فریمان شده شیرین دهنش
(باز پرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست)
⚘
سینهء سوخته و چشمِ حقیقت بین کو؟
آن پری رو که به کفرش شده ام بی دین کو؟
محرمِ خلوتِ من، دلبرِ مهر آیین، کو؟
(عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست)
⚘
گفت از روزِ ازل، منتظرِ ماست ولی
شده عاشق به من و واله و شیداست ولی
میکده گفت که در عالمِ بالاست ولی
(ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست)
⚘
از عزیزی که تو را سوخته با قهر مرنج
کرده در جامِ لبت، جای لبش زهر مرنج
گر که رسوا شدی و شهرهء یک شهر مرنج
(حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست)
⚘
محمدعلی سلیمانی مقدم ۲۱-۰۷-۱۳۹۸
🙏⚘⚘🙏
زیباست و دلنشین