به نا گهان ندا در امد زکوه وکمر
بخوان بنام خدایی که آفریده است بشر
بکوه حرا این ندا بگوش امد
در آن سکوت در آن شب زنور روشن تر
به نا گه در میانه کوه و غار حرا
دمید تابش نوری مثال قرص قمر
صدا وتابش نور بر دمید بار دگر
بخوان بنام خدایت ای از همه بهتر
ندا دمید از سوی جبرییل ع به محمد امین
ولرزه بر اندام محمد، که تویی بنام اورهبر
ندا بر این جوان دمید در چهل سالی
همان که چون ز مادر بزاد ندید روی پدر
بروز تولدش در جهان لرزه فتاد
زقصر نوشیران پدید شد شکافی سرتا سر
سپس برشد. روان شد بکوه ودر صحرا
بکار شبانی وگاها به سیر وسفر
چنان در این شب جبرییل بر او به خواند
تا که بر خیزدو قیام کند در بلا ودر خطر
شبی به غار خفته بود که شد
چنان بزرگ رسولی زسوی آن اکبر
هنوز مکه بخواب است که این رسول خدا
رسالت خود بگرفته بشد پیام اور
درون غار حرا خلوتگه آن جوان امین
چه تفکر واندیشه ای داشت آن جوان در سر
در آن زمان که بگورزنده می کنند دختر
کسی بیامد که پیامش بشد جلای روح بشر
شگفت حادثه ها بود در رسالت او
چو خورشید طلوع کند ز غرب به نور پیغمبر !
پیام لااله الا اله او اینک
فکند لرزه بر اندام هر مشرک وکافر
بهرام معینی (داریان) ۹۸/۱/۲ بمناسبت عید مبغث
عید مبعث مبارک
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد