سه شنبه ۱۴ اسفند
|
دفاتر شعر بهرام معینی (داریان)
آخرین اشعار ناب بهرام معینی (داریان)
|
آن شب که لالاییت
قصه شبانه ام بود ،
ان روز که گرمی دستهای
پر از مهرت گرما بخش
تن فسرده ام بود
ان شب که آخرین ترنم
لالاییت شکست
صدای ضعیف تو
جان از دلم ربود
خواب از سرم زدود ،
مهتاب مرده بود !
دور از تو قصه ما
غصه ودرد بود وفراق
بعد از تو حرمت
قصه ها یک دست
سرد شد !
مادر ،
تو مگر چشم خورده ای
این طور نا گهان ،
ترک من و تمام عزیزان نموده ای !
تو سالخورده ای ولی انگار
ان نظر بند سبز را گم کرده ای !
خوش باش مادرم :
از این همه رنگ وریا دور مانده ای ،
چشم سپید این مردمان سیاه رنگ
دیگر دنبال مرده نیست
خوش باش مادرم
کزین همه نیرنگ دور مانده ای
بهرام معینی ( داریان )
اولین سال گرد مادرم ۸۴/۶/۱۲
|
|
نقدها و نظرات
|
ممنون شاعر ادیب وجوان فرهیخته 🌺🌺 | |
|
سپاس از نگاه زيبايتان استاد فرزانه 🌺🌹🌺 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.