تضمین طنزیم، در محضر حضرت حافظ
مدیونین اگه بهم بخندید!
😂😁😂😁😂😁😂😁😂😁😂😁
باور نداشت قلبم، زیباییِ شما را!
آن روی مثلِ ماه و، آن گیسوی رها را!
تا خود به چشم دیدم، آن باغِ دلگشا را!
(دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا)
😂
بیرون ز سر کن ای مرد، افکارِ بحث انگیز!
کم کن بهارِ خود را، بیهوده رنگِ پاییز!
چون حضرتِ سلیمان، قالیچه را بیاویز!
(کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را)
😂
کم باش مثلِ فرهاد، افسرده حال و دلخون
یا این که در بیابان، آواره مثلِ مجنون!
بیرون بیا از این حال، ای بینوای محزون!
(ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا)
😂
یک هفته ای بیا و، چون ما بشو چل و خُل!
با گوسفندهایت، غلتی بزن در آغل!
یا مثلِ خودپسندان، در آینه بزن زل!
(در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا)
😂
ای آن که باشد از تو، چون سرو، قدّ و قامت!
ناز و لوندیِ تو، کرده به پا قیامت!
حرفی بزن که گویم، قربانِ آن کلامت!
(ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را)
😂
من لنجم و برایم، دریای غصّه ژرف است!
موی سپید بنده، بر سر نمادِ برف است!
اما تو مثلِ کشتی، جاداریَت شگرف است!
(آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا)
😂
بردند بانک ها را، بر ما خبر ندادند!
افرادِ معترض را، جز چوبِ تر ندادند!
حتی بزی به جای، صد گاوِ نر ندادند!
(در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را)
😂
درویش ریشِ خود را، با ناخنش که خاراند!
یک گربه را هم آنجا، از جوی آب تاراند!
از بس که خورد از آن، مستی به جانِ او ماند!
(آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا)
😂
گر کافری و یا یک، فردِ خدا پرستی
بر سر بزن زمانی، با چوب یا دو دستی!
پر کن دهانِ خود را، از فحش، تا نبستی!
(هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را)
😂
خیاط تا برایت شلوارَکی بدوزد
با اجرتش به قلبت، آتش همی فروزد!
وقتی که زیپِ آن را، کوتاه و پشت و رو زد!
(سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا)
😂
وقتی که پول داری، پشتش بگیر سنگر!
مانندِ رانت خواران، این عدّهء ستمگر!
زیرا نباشدت آن، شاید به روزِ دیگر!
(آیینهء سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا)
😂
پول و مقام و قدرت، پایندگانِ عمرند!
افرادِ صاف و ساده، بازندگانِ عمرند
همواره در تعجّب، از زندگانِ عمرند!
(خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را)
😂
یک روز و روزگاری، شادی میانمان بود*
از رفتنش ز دلها، جان در مغاک فرسود!
آلوده از غمِ او، هستیم بر دم و دود!
(حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را)
😁😂😁😂😁😂😁😂😁😂😁😁😂😁
#محمدعلی_سلیمانی_مقدم ۲۰-۰۷-۱۳۹۸
😁😂😁😂😁😂😁😂😁😂😁😁😂😁
زیبا سرودید