💢 # طلوع:
طلوع کن
قندیل روح ام را
هیچ آفتابی
آب نمی کند
الا طلوع خورشید چشمان تو
💢 #حلبچه:
حلبچه ی تنم
پر از کلمات تاول زده
آغشته به خاطرات مسموم
شعرم حلبچه ای است شیمیایی
💢 #شعر:
تو را قداست کدام شعر
مومن کرد
که کافر شده ای
بر آیه های شعر ام
💢 #سر:
سر بر باد داد حلاج
انالحق گویان
در مسیر عشق
همچو سر به داران
💢 #پرنده:
در من پرنده ای است
که پروازش
تا کرانه های دور دست
از خانه تا کوه و دره و جنگل
با بال این پرنده سفر میکنم
💢 #پایان:
پايانِ خوشي ندارند
دلتنگی هايم
می ترسم از غصه دق دهند
عاقبت جانم را
این شب های بی پایان
💢 #تردد:
خیالم خیابانی است پر تردد
از اندیشه ات
منتهی به دلتنگی
با چشمانی قرمز
که ممنوع می کند
تردد در هوای تو را...
💢 #قدم:
رد قدم هایت را
در کدام کوچه و خیابان
جا گذاشته ای
که هم قدم خیالم نمی شود
💢 #جهان:
این روزها جهانم با تو
هزاران گنجشک عاشق
آشیان دارند در من
و من سرسبزترین درخت جهانم
💢 #دریا:
لب دریا کف آورد
آنقدر که صدا زد
دریا ساحل را
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_سپکو
سپکوسرای میخانه
بسیار زیبا و دلنشین بود ند