جمعه ۲ آذر
اشعار دفتر شعرِ لیلایی... شاعر سعید فلاحی
|
|
دردانه کودکم
رهای کوچکم
با خنده های ناب
بر بوته های سبز زندگی،
گل می کنی!
|
|
|
|
|
دائم به دل هـوای سلیمانـم آرزوست
یعنی ظهـور حجت رحمانـم آرزوست
|
|
|
|
|
از خطوط عاشقی چند سطری را کم کرده اند
تا امکان با تو بودن را فراهم کرده اند
|
|
|
|
|
تا چند جفا با من، قربان تـن و جانت
زخمی شده دلم با خنـجر مــژگــانت
مـی سوزم و سازم ای ماه ز هجرا
|
|
|
|
|
به دستم کی رسانی گوشه ی دامنت را
کافر نیم نمیدهی طواف تنت را
یعقوب گونه کور شدم ز هر دو دیده, دریا
|
|
|
|
|
می روم تا کربلا تا کوی دوست
شیعه تا قیامت خاطرخواه اوست
پا به پای زائران اش راهی میشوم
مستحفیظ
|
|
|
|
|
بخت من با حال من جور نیست
آرزو هایم هرگز مقدور نیست
رخ نمی تابد به آسمان ماه من
ورنه این دل جای
|
|
|
|
|
بدستم کی رسانی دامنت را
زوارت میشوم بوسم تنت را
چو یعقوبم همیشه چشم بر در
که تا روزی رسد پیراهنت
|
|
|