جمعه ۲ آذر
اشعار دفتر شعرِ مخاطب خاص... شاعر سعید فلاحی
|
|
به تو معتادم!
در تو افتادم!
تو افیونی مرا
تریاک است حضورت
به وقتهای خماری از نبودت
|
|
|
|
|
چه فرق میکند
در کجایی
چه می کنی
در خانه باشی
در خیابان
یا در خوابی ناز
عمر در گذر است
|
|
|
|
|
تو آب و هوا و نان من
و روشنایی خانه و کاشانه ی منی
تو ابر، باد و بارانی.
تو را دوستت دارم
|
|
|
|
|
وقتی که کودک بودم
خوبی مادرم بود
بوی سیگارهای زر میداد
و اشکهای یکریزش
از پشت عینک ذرهبینی
|
|
|
|
|
نگاه کن
رگ های من
تو را صمیمانه میتپند
و مشامم عطر سیب تنت را
به خوبی می شناسد...
|
|
|
|
|
من عاشقت هستم ای نوگل بهارم
ای تو شاخه گلِ روییده به کنارم
ای بانوی غزل های سوز و گدازم
|
|
|
|
|
لیلایم...
کاش میدانستی
چه زجر آور است
بی دعای تو...
شب را سحر کردن!
چه درد آور است
بدون شب بخی
|
|
|
|
|
دلــم کلبـه ای می خــواهــد
کلبه ای خواهم ساخت
درون جنــگـل و باران
آن دورها
بـه دور از رنـگ آدم
|
|
|
|
|
دوست داشتنت
ریشه در کتاب های کهن دارد!
پیامبر مهربانم!
آیه های نبوتت را
می فهمم!
همین که نگاهم
|
|
|
|
|
من سالهای زیادی را
انتظار کشیدم
اما مادرم سبز نشد!.
|
|
|