وقتی که کودک بودم
وقتی که کودک بودم
خوبی مادرم بود
بوی سیگارهای زر میداد
و اشکهای یکریزش
از پشت عینک ذرهبینی
با صوت مُور(1) میآمیخت
وقتی که کودک بودم
آب و زمین و هوا بیشتر بود
و جیرجیرک
به همراهی قورباغه ها
شبها
در متن موسیقی ماه
و لحن رود
آواز میخواند
وقتی که کودک بودم
لذت جنونی بود
با چوبی در دست
از سنگ تا زوزهٔ سگ پیر و رنجور
آه از دستهای ستمکار معصوم!
وقتی که کودک بودم
زور خدا بیشتر بود!
زیر چرخ کبود...
وقتی که کودک بودم
بر پنجرههای لبخند
در کوچه مهر
و بر لب ها شعر
و تمام دخترکان عالم را
عاشقانه آبجی میگفتم
آه!
آن روزها گربههای هوس
چندین فراوان نبودند.
وقتی که کودک بودم
غصه ها نبودند
دردها کم بود
درمان توی صندوقچه ی مادر بود
وقتی که کودک بودم
غم بود
اما
کم بود!.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
(1) مُور: آوازی فولکلور در میان مردمان کرد و لر که در مرثیه ها و مراسم عزا و ماتم می خوانند و اکثر کلمات آن بداهه و از خود گوینده است.
بسيار زيبا و خاطره انگيز بود