مانده ام بر در میخانه ی چشمان تو مست(غزل)

درود بزرگوار
غزلی ناب و زیبا بود
دستمریزاد

با هزاران درود
بسیار بسیار ناب است چونان همیشه
" نه عجب گرکه زِ قول و غزلِ معرفتت
لحظه لحظه بشود دفتر و دیوان تو مست"
در پناه الطاف پروردگار تن تان سالم و رقص قلم تان ماندگار

عرض سلام و ارادت خدمت شما بزرگوار
شعرتون خیلی زیبا بود
احسنت

بهَ بهَ
سلام استاد بزرگوار
درودتان بسیار عالی عالی خانه ات آباد زنده باد
خواندم لذت بردم دلتون شاد لبتون خندان وغمتون برباد
الهی زندگی بکامتون باشد آمین :

درود

زیبا سروده اید

درودها استاد گرامی
مثل همیشه ناب سروده اید

درود استاد زارع عزیز

بسیار زیبا و استادانه سروده اید

مرحبا لذت بردم

قلمتان مانا باد


در پناه حق باشید

سلام بر تو محمدرضای عزیز من
مثل همیشه گرانبها ترین هدیه رو از چشمه گاه احساست بهم دادی چه خوشبختم که مالک دریای احساس نابتم بمان برایم تا همیشه
ماه زیبای منی در شب بی رحم خسوف
مانده ام در عطش چهره ی تابان تو مست
دریای دلت غرق آرامش عشق

بسیار زیبا و پر از تشبیهات هنرمندانه ...
پیروز باشید

درود بسیار زیبا و جاری سروده ای ، مرحبا زنده باشی

درودتان جناب م فریاد دوست ادیب و گرانقدرم
بسیار زیباااااااااا و دلنشین
قلمتان جاری

درود استاد زارع
همانند اشعار دیگر شما بسیار زیبا و شیواست
این سروده ی شما دست مریزاد سرفراز باشید دوست شاعرم

سلام و ارادت استاد بزرگمهر
بسیارعالی مثل همیشه
بی کران درودتان

درود بر شما
بسیار زیبا
قلمتان مانا

درود بر شما استاد...بسیار زیبا بود....مانا باشید

عرض سلام و ادب

درود برشما

درود جناب زارع دوست بزرگوار و عزیزم...غزلی ناب و گوارا از زلال چشمه ی شعرت نوش جان شد ...و روحم را نوازش داد ...دستمریزاد قلمت همیشه سبز و جاری باد

..:
سلام و درود

بسیار زیبا و دل انگیز است

نفستان گرم

درود بر شما استاد گرانقدر
احسنت بر شما تقدیمی زیبایست بر همسر گرامیتان
سلامت و دلشاد باشید برای همیشه در کنار هم

سلام استاد..بسیارعالی است

سلام عرض می کنم شاعرِ بزرگوار
درود بر شما

درودتان استاد

💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
سحرمست وغروب مست وشامگاه مست
تارسیدن نفسهای بادصبای صبحگاه مست
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙

سلام و عرض ادب شاعر جان

احسنت
به طبع شاعرانه و قلم ماهرانه ی شما

موفق و موید باشید

درود بر شما
بسیار زیباست
پایدار باشید

سلام استاد زارع گرامی
بسیار زیبا و دلنشین قلم زده اید
دستمریزاد بزرگوار
در پناه خدا

درود
بسیار زیبا بود

بسیار عالی نکته ای را عرض میکنم در بحث قوافی بجای تو مست از معکوس آن مست تو استفاده میکردید با پوزش این یک نظر شخصیست و صرفا برای زیباتر شدن سروده شماست پاینده باشید

درود ها
بسیار زیبا سرود ه اید

سلام بر جانب م فریاد
مرحبا بر شما

درود بر شمابزرگوار
بسیار زیبا

درود غزل زیبایی بود

درودتان

درود استاد عزیزم
زیبا سرودید
زیبا و عاشقانه مثل همیشه

مانده ام بر در میخانه ی چشمان تو مست
بی کس و زار به دنبال تو و جام به دست
کی توان جرعه ای از عشق تو را باز چشید
کی توان در بر تو یار دل افگار نشست
دوش دیدم که به کویت صنمی پیدا شد
تو شدی موبد اتشکده من داغ پرست
شعله ای خفته به قلبم که دل و جان برده
سوختم در هوست چشم تو در بر من بست


تقدیم به شعر زیبایتان استاد
همیشه بر فراز باشید

درود فراوان استاد زارع گرانقدر 🌷
بسیار زیباونغز 🌷
در پناه حق 🌷

استاد عزیزم
بی تعارف چقدر زیبا مینویسید

درود بر استاد توانا جناب زارع عزیز🌹❤️
قلمتان سبزواستوار👌✅✅👌

طبع والایتان پُرشور

پاینده باشیدودراوج🙏

همیشه لایک هستید🌹🌹🌺🌹🌹

سلام

گمان می‌کنم این سومین شعرتان است که امشب می‌خوانم
کلکتان خوش‌خرام‌تر شاعر گرامی.

چون می‌خواهم دربارۀ بیت پایانی نکته‌ای عرض کنم، بهتر است که اول زیبایی‌هایش را ندیده نگیرم: یاد، یار، مار (در خمار) / فر (در فریاد)، در، پُر (در پراندوه) / ـاز (در باز)، از / ـخانه (در میخانه)، ـخوان (در غزلخوان) / مست، خمار || در هریک از اینها زیبایی آشکار است.
حالا می‌شود نکته را گفت: به گمان من، یا این "چشم پراندوه"، دقیق‌تر بگویم "پراندوه" در اینجا غریبه است یا من نتوانستم مستیِ یار از چشمِ پُراندوهِ دلدار (یا حتی هرکس دیگر) را بشناسم، درک، و یا حتی تصور کنم.
از خواندن شعرتان واقعاً لذت بردم.
با آرزوی بهترینها برایتان

احسنتم

جناب فریاد بزرگوار درود
غزلی عالی و روان و خوش ساخت خوندم
بسیار زیبا و دلنشین و هنرمندانه سروده اید
پیروز باشید

درودهااا استاد زارع دوست داشتنی
مثل همیشه باز بسیار زیبا و دلنشین بود سروده ی پر احساستان
لذت بردم
سایه اتان مستدام

سلام استاد عسکرزاده عزیز
خیلی خوشحالم که اینجایید
و ممنونم بخاطر نگاه تیزبین آمیخته با لطفتون
مفهوم اون بیت آخر توی دلم این بود که:
غم و غزل، نشونه ی عشق عاشق به معشوقه، و معشوق از دیدن نشانه های عشق، سرمست میشه و لذت میبره...
اگه این معنا نرسیده به مخاطب، ایراد از بیان این حقیره
و اگه پیشنهادی برای اصلاحش دارید خوشحال میشم بشنوم
چون بسیار اتفاق میوفته که شاعر چیزی میگه که از نظر خودش و باتوجه به زمینه های درونیش بدیهیه ولی از دید یه مخاطب گنگ و نامفهوم و باورناپذیره.
حضور شما در این صفحه افتخاریست استاد عسکرزاده عزیز
همیشه باشید
تندرست و شاد

سلامی دیگر شاعر گرامی
به گمان من آنچه که در دل، از مصراع پایانی شعر اراده کرده‌اید، از طریق این بیان به خواننده نمی‌رسد؛ یا شاید بهتر است بگویم که دست‌کم به من نرسیده است. چنانچه خودتان هم به این باور رسیدید، لازم است که در تغییر این مصراع، هم‌خوانی معنایی با ابیات پیشین را هم در نظر داشته باشید. با این توضیح که در همۀ پیکر سروده، سخن از نیاز عاشق است و ناز معشوق (یا معشوقه)، صحبت از ارنی‌گوییِ خواهان است و لن‌ترانی‌کرداریِ خواسته یا محبوب، اما در این مصراع به‌ناگهان یار از چیزی (در اینجا از چشمِ...ِ) عاشق مست می‌شود، یا مست است... این مفهوم هم با رودِ شعر هم‌سو روان نیست. اگر با این گفته موافق باشید، آنگاه می‌توانید این مصراع را به دلخواه تغییر دهید که دارای چنین مفهومی باشد:
کی شود دلبرت از چشمِ غزلخوانِ تو مست (؟)
و یا:
نشود...
و یا مفهومی نزدیک به این؛ و البته با بیانی بهتر از این.

از گفت‌و گو با شما بهره بردم و آموختم.
با مهر

مثل همیشه عــــــــــــــــــــــالی