« به نام خدا »
در کویِ خرابات شبی صحبتِ دین بود ؛
من بودم و جامِ مِی و شَک بود و یقین بود !
دیدم که خدا در دلِ عارف همه جا هست ؛
مقصودِ من از رفتنِ مِی خانه همین بود .
*******
گفتی که شراب خوار و عیاش ؛
نابود شوند ، هر دو ای کاش !
گفتم به اضافه یِ + « ریاکار » ؛
یعنی که تو هم کنارشان باش .
*******
دیشب که در خرابات با پیرِ خود نشستم ؛
گفتم ؛ نصیحتی کن ، شاید به کار بستم !
گفتا ؛ اگر که دنیا ، میشد دوباره تکرار ؛
پُلهایِ پُشتِ سر را ، هرگز نمی شکستم .
*******
روحانیِ شهر اگر خدا نشناس است ؛
یا عاشقِ مالِ مُفت و حق الناس است !
رسوا که شَوَد هر قَسَمَش ؛ تمثیلی ؛
از دُنبِ خروس و حضرتِ عباس است .
*******
حال و هوایِ شهر ، چرا مملو از غم است ؟
تنها نه «اصفهان» همه جا دلخوشی کم است !
دیگر ، به اعتقادِ من اینجا ؛ بهشت نیست ؛
جایی که «زنده رود» بمیرد «جهنم» است .
*******
گفتید ؛ معتقد به حقوقِ برابرید !
تا کِی از این حماقتِ ما بهره میبرید ؟
دنبالِ «اَرزِ دولتی» امروز با ؛ «وَلَع» ؛
فردا ؛ دوباره با رُفقا «سِکّه» میخرید .
*******
جز «وطن» در بهشت هم حتی ؛
لحظه ای ؛ آشیان ، نمی گیرم !
جایِ من در دیارِ غربت نیست ؛
دور از این آب و خاک میمیرم .
« مهران اسدپور »
زنده باشید
بسیار ارزشمند و والا اندیش و محکم بیان و حق پرداز مزین به صنایع ادبی که نشان دانش پژوهی شماست