جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر صحبت پارکی ( صُبی )
آخرین اشعار ناب صحبت پارکی ( صُبی )
|
نازنینا !
آفتاب
پرو بالش را تکانده !
قرار ما ن
پنهان شدن
در قاب غروب نبود..
/
۲
آمدی
سقف کوچه باز شد
گفته بودم
همزاد ماهی
/
۳
من
در غروب
سایه ام بلند
قد کشیده است
تا لبه ی تاریکی
/
۴
نگاه اش را باریک کرد
جذابیت چشمهایش
دو چندان شد
این بود
حدیث آینه
از یاس موهایم
/
۵
شب دراز می کشد
و تو ایستاده ای
با تر کیبی تازه
در ادراک مستحیل تخت!
/
۶
کلبه ای
در جنگل
من و بی تابی می
ماه و محبوبه ی شب
نا گهان قلب!
/
۷
پنجره
از ماه
تهی شد
بستر م
پر شد
ازمهتاب
/
۸
جلوه ی رازجهان است
معمای وجود
من در این
معرکه
اسرار خدا را دیدم
/
میان من واین همه
بغض پرواز
تنها کبوترم !
در آسمان باز می پرد
چه بگویم!
۹
/
اقتدا کن
به طلوع
تو
به اندازه ی یک فاصله
از شب دوری
/
۱۰
پرتوی خاموش
از انعکاس آینه زمان
زلالی پنهان
در جویبار خزان
/
۱۱
گر
بپرسی
از من دیوانه
راز زندگی
گویم اش:
خوابی ست پرسشان
در خور تعبیر نیست
/
۱۲
شیون باکره ی باد
در هوای مرده ی باغ
پر می شود- بهار
با گل های سوگوار
|
|