سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 دی 1403
  • روز ملي ايمني در برابر زلزله
25 جمادى الثانية 1446
    Wednesday 25 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۵ دی

      رویا

      شعری از

      صحبت پارکی ( صُبی )

      از دفتر حریم عشق نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۱۹:۵۲ شماره ثبت ۵۲۰۵۵
        بازدید : ۸۲۳   |    نظرات : ۲۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر صحبت پارکی ( صُبی )

      هرشیئی
      سهمی
      از اشعه دارد
      --
      مگر من
      که با تو
      در مٍه
      صمیمی ترم
      --
      می بینی ؟
      آنجا !
      رهگذر را...
      --
      پیاده
      می رود
      به گردش
      با کرم شب تاب !
       
      --
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۵۶
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود برادرخوبم
      شعرتان راخواندم
      شعربسیارزیبایی بود
      ونظرات جناب احسانی را هم مطالعه کردم
      والبته من هم موافقم که پایانش زیباتربود
      به نظرمن درنقدایشان هیچ گونه سو نیتی نبوده ونظرشان رابسیاربا احترام گفته اند....................
      اینکه شما بد برداشت کردین رانمی دانم علت چیه
      خوب درواقع نقدشان به نظرمن هم بی دلیل نیست
      شعرتان خوب است اما استفاده ازکلمه ی اشعه واینکه گفتید هرشیئی سهمی از اشعه دارد کمی ذهن رابه سمت وسوی فیزیک می کشونه واین برداشت مخاطبه وهرکسی ممکنه اینگونه برداشت کند
      که البته خیلی راحت هم درست میشه کردش باکمی ویرایش باکلمات هم معنی اشعه
      مثلن اینگونه
      هر کسی
      سهمی دارد ازنور
      مگر من
      که با تو
      در مٍه
      صمیمی ترم
      می بینید که بااندک تغییری بهترشد چون اصلن جدا ازبحث فیزیک
      این جمله معناش هم نادرسته
      برادرخوبم شما شیئی نیستین که خودتون رابا هرشیئی مقایسه کنید...............شما شخص هستید وقیاس شخص با شیء درست نیست وبه خاطرهمین هم اززیبایی شعرکاسته شده من هم با احترام به هردوی شما عزیزان با جناب احسانی فرموافقم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      وببخشید که جسارت کردم خندانک خندانک خندانک خندانک
      و با اجازه تون چون اجازه ی نقد دادین مخصوصن تیک نقدمی زنم تانظر بقیه ی اساتیدفن راهم بدانیم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵ ۱۳:۳۱
      درود گرامی
      بسیار جالب و زیباست
      مزین به نقد نافذ استاد احسانی فر بزرگوار خندانک
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      يکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۴۵
      درود بر شما بزرگوار
      ابتدای اثر به فیزیک نزدیک است و نه شعر.اما انتهای اثر بسیار زیباست. خندانک
      بهارک (دختر پاییز)
      يکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۴۸
      ...................... خندانک
      درودتان

      بسیار عالی

      پسندیدم

      .................... خندانک
      لمیا_سبتی پور(سلطانی)
      يکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵ ۱۶:۰۸
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      صحبت  پارکی ( صُبی )
      سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵ ۱۵:۲۹

      با سلام و سپاس به حضور جناب احسانی فر و خانم جمیله عجم
      آنچه دوست عزیز و شاعر فرزانه جناب احسانی از فیزیک نام برده از سوی نگارنده به دلایلی چند رد می شود.
      اصولا هیچ شتی نور ندارد (اشیاء مثل: تکه ای آهن قراضه- قسمتی از ظرف پلاستیکی و...) تنها منبع نور خورشید است...
      خال که اشیاء بی نورند چرا شاعر سهمی از اشعه برای هر شیئی قائل است... شعر است غلو و لفاظی و بازی با کلمات از یکسو.. و از منظر های دیگر ممکن در لحظه ای از زمان تحت تاثیر عوامل عرفانی آنچنان به وجد آمده که خویش را تا لبه شطح و شهود نزدیک نموده است آنجاست که ذره را نورانی می بیند ... اما با پارادوکسی چشم سر کور می شود و یار - معشوق - معبود و...در مه می بیند و این میسر نیست مگر با چشم دل که با تناقضی دیگر مواجه می شویم ارجاع می دهد به قدم زدن و عبور آنهم با کرم شبتاب همگان می دانیم روشنی کرم شب تاب واکنشی شیمیایی ست نه گرما دارد و نه به منبع نور متصل است . اما شاعر تحت تاثیر عرفان با روشنی کرم شب تاب از تاریکی عبور می کند...از منظر دیگر این شعرسوررئالیسمی ست(فرا واقعی) که شرح و بسط آن از حوصله ی مخاطب خارج است ....حال فرض می کنم این شعر آقای احسانی است و من می خواهم با بضاعت اندکم نقدش کنم...اگر ازتقسیم بندی زمان و مکان در مقیاس-
      های تکانیده شده و از درشت نمایی سطح نرم زمان و دانه دانه شدن مکان / و هم
      چنین دنیای هولوگرام که این همدوسی ازیک فرکانس یا تصور بر اینکه از یک افق
      که موج تک بسامد آن بین دو نقطه زمانی با فاصله مکانی طویل ؛بدون تغییر آرایش
      بر هم اتفاق همسان دارند که صرف آن به اطناب کشیدن و خلاصه آن هم پیچیدگی
      ایجاد می کند ؛ بگذریم ،که اعتبار و اثبات همواره در تزلزل است و این نسبیت البته
      به معنای توجه به فلسفه نسبی گرایی نیست /جایگاه و زاویه/ که دستیابی به
      حقیقی نزدیکتر همیشه از ایده ما مهمتر است ؛ و دنیای شعر به یمن وجود زبان
      که اگر جمله بسامد آن بالا نباشد، هر واژه تصویر جزیی از جهان است،البته از بازی-
      های زبانی غیر معمول و همچنین کسانی که پشت دشواری های معانی خود را
      مخفی می کنند غافل نباشیم ؛ و اینکه واژه ها اساس اعتباری آن چرخه سماعی
      دارد ، گرچه از ارزش آن کاسته نمی شود به هر فرم باشد ولی واقعیت شکل دیگری
      دارد و این همه اهمیت شعر که در علوم پایه هم از نام برده شده از این است که
      شاعر از عینیتی ظاهراً حقیقی دنیایی مجازی می سازد که به حقیقت نزدیکتر
      است
      و شعر چه سهم برجسته ای از عرفان داد که دیگر عرفان را با زبان خود
      معنا نمی کنم که طوماری طولانی دارد .و گاهی به سمت هرز معنا شده و اکتفا
      به اینکه شناخت متعالی هر جا پرسه بزند از خودشناختی ذره ای دور نمی-شود و هر آنچه از احسنت خویش زایش کند زایشی خدا گونه دارد و شاعر اینجا چه ارتباط درونی متعالی ؛ خارج از آن الگوهای نوری که مطرح شد و همچنین کرم ابریشم که به واسطه شیمیایی تولیدنور می کند و اما "مه" که سطح میدان دید را کاهش می دهد و شاعر بدون چشم هایش چه با لطافت حضور که مه علاوه بر توسعه معنایی ؛ جنس واژه ای آن نرم و پنبه گونه است ؛با وجه متعالی خویش سخن می گوید و او را فرا می خواند به دیدن رهگذری که پیاده می رود به گردش با کرم شبتاب ! که همسوو هم توان با وجه متعالیش ؛ چشم -
      های او توانا شده ، به اندازه و چند وچون آن کار نداریم، ولی نمی شود .بدون حضوری متعالی دست بر روی چنین واژگانی کشید و حالی بالقوه می طلبد..که احوالات شاعر اینجا
      با این شکل محسوس است..و خلاصه هر چیزی میتواند شکل دیگری هم داشته باشد چه نزدیک چه دور که همین حالا تشابهاتی در ذهنم پرسه می زند که از حوصله طومار قلم و
      گوش مخاطب خارج است ؛ بی شک شعری که خارج از فرم و صورت هم محتوای برجسته دارد ، مداوم معانی جدید تراوش و باز سازی می شوند..
      همایون طهماسبی (شوکران)
      شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۱۲:۳۶
      درودتان استاد صُبی گران سنگ
      بسیار زیباااااااااااااا
      قلمتان هماره جاری
      خندانک خندانک خندانک
      همایون طهماسبی (شوکران)
      شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۱۲:۳۶
      درودتان استاد صُبی گران سنگ
      بسیار زیباااااااااااااا
      قلمتان هماره جاری
      خندانک خندانک خندانک
      يکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۴۰
      درود استاد عزیز
      زیبا قلم زدید
      مانا باشید به مهر خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2