کاروانسالار عشقم ارمغان آورده ام
آسمانی ناله و آه و فغان آورده ام
زینتِ بابا منم کز کربلای پُر بلا
گُلشنِ آلِ عبا بی باغبان آورده ام
کهکشانها را منور کرده ام در شام تار
ماهِ کنعان بر سنانِ کوفیان آورده ام
روی دستِ دشمنانم بر فرازِ نیزه ها
زینتِ دوشِ نبی را نغمه خوان آورده ام
صوتِ قرآنِ حزین و دلنشینِ شاهِ دین
داخلِ طشت طلا، دیگر "پلان" آورده ام
خیزران و بوسه بر دندان و لبها نا رواست
بوسه گاه حضرتِ جانانِ جان آورده ام
می زنندم گرچه طعنه کوفیانُ بُزدلان
ذلّتِ دشمن به هرجا بر زبان آورده ام
کردم افشا چهره ی اَعدا برای خاصُ عام
کُفرِ اینان را مداوم بر لسان آورده ام
خارجی خوانندمان این ناکسانُ بَد دلان
عِترتِ آلِ علی را در میان آورده ام
کوه صبرم قلّه ام "اَلشّامُ شام، اَلشّام*" بود
بهرِ عالم صد نشان از بی نشان آورده ام
داغدارم، مو سپیدم، گرچه شد قدّم کمان
مشقِ ایثار از برای هر زمان آورده ام
مهدوی(شاعری) شرمنده و وامانده ام از کربلا
" لَیتَنا کُنتُ مَعَک " وردِ زبان آورده ام
غلامرضا مهدوی
دهم آبان1395
*- «اَلشّام، الشّام، الشّام!»؛پاسخ امام سجاد به سخت ترین محل مصائب اهل بیت در سفر کربلا