سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        مثنوی سه هزار و سه منقبت امیرالمومنین (علیه السلام)

        شعری از

        مهدی رستگاری

        از دفتر شیدایی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲ تير ۱۳۹۵ ۱۵:۱۹ شماره ثبت ۴۸۱۰۵
          بازدید : ۶۰۰   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی رستگاری

        بسم الله الرحمن الرحیم
        تقدیم به محضر مبارک امیر مومنان و مولای متقیان اسد الله الغالب حضرت امام علی ابن ابیطالب (علیه السلام)
        در دل صحرا شبی تاریک و سرد
        قبل جنگ بدر  و پیش از آن نبرد
        جمله اصحاب نبی(صلوات الله علیه و آله)  در خیمه ها
        مستقر بودند با شوق و رجا
        جنگجویان خسته راه و سفر
        سنگ صحرا را نهاده زیر سر
        آب کمیاب است و در اردوی شان
        خستگی پیدا شده در روی شان
        جمعی اندر خیمه فرماندهی
        حلقه بسته گرد آن سرو سهی
        سرو بالای منیر احمدی(صلوات الله علیه و آله)
        جلوه گاه نور پاک سرمدی
        آن حبیب پاک در آن انجمن
        نورافشان همچو ماه شب شکن
        کرد از اصحاب خود هنگام شب
        مصطفی (صلوات الله علیه و آله) از تشنگی آبی طلب
        چون که در آن شب هوا بس سرد بود
        وان مزید خستگی و درد بود
        هیچ کس میلی بدان زحمت نداشت
        زان سبب چشمی بدان رحمت نداشت
        شد سکوتی حکم فرما بر همه
        تا به پا بر شد علی (علیه السلام) بی واهمه
        شیر حق از رنج و زحمت رو نتافت
        برگرفت او مشک و در صحرا شتافت
        گرچه هردم باد  و شن سیلی زنان
        حمله ور می شد به جانش بی امان
        مرتضی صولت علی (علیه السلام) ره می سپرد
        عاقبت او سوی چاهی راه برد
        رفت حیدر بر سر آن چاه و دید
        نیست دلوی که توان آبی کشید
        در شب تاریک و ظلمانی و سرد
        او ز تنهایی درنگی هم نکرد
        رفت پایین حیدر از دیوار چاه
        کرد مشک خویش پر آب از میاه
        وآن گه او از قعر چاه اندرون
        همچو شیر شرزه ای آمد برون
        در چنان اوضاع سخت و بی امان
        مشک در کف شد سوی لشکر روان
        ناگهان بادی چو توفان در گرفت
        آن چنان کز وی در جهان شد در شگفت
        از دم آن نفحه مشی او شکست
        آن چنان کو مرتضی از پا نشست
        نفحه ای دیگر رسید و از قدم
        باز ماند و بر نشست او باز هم
        نفحه سوم رسید و العجب
        باز بنشست آن ولی منتجب
        گر چه شد دور حوادث متصل
        لیکن او کی داد غم را ره به دل
        جان او لبریز عشق مصطفی (صلی الله علیه و آله)
        در دلش می گفت تسبیح خدا
        باز بر پا خاست آن یار غیور
        گام خود بنهاد در آن راه دور
        چون زمان آوند صبر نیک شد
        راه دور از عشق بس نزدیک شد
        باز بگشاد از رهیق مرتضی
        کام دلجوی عزیز مصطفی(صلی الله علیه و آله)
        آن زمان احمد (صلی الله علیه و آله) نگار سرمدی
        گفت یا حیدر(علیه السلام)  چرا دیر آمدی؟
        گفت علی(علیه السلام) در راه چون می آمدم
        ناگهان درگیر توفانی شدم
        مشک و من را با هم از روی زمین
        می ربود آنجا  سه باد سهمگین
        من در آن لحظه چو لرزیدم به جای
        برنشستم ذکرگویان با خدای
        روی کرد آن دم نبی سوی ولی (صلی الله علیهم وسلم)
        گفت دانستی چه بود آن یا علی؟
        عرض کرد او نه ندانم آن چه بود
        کانچنان از قلب من طاقت ربود
        گفت احمد آن سلامی ز آسمان
        بود بر تو ای امام انس و جان
        باد اول بود جبریل امین
        که گذشت او بر ملائک بر زمین
        باد دوم خیل میکائیل بود
        باد سوم فوج اسرافیل بود
        هر یک از ایشان بیامد با هزار
        شاهد از جنس فرشته در گذار
        جمله خواندندت تحیات و سلام
        آن ملائک با کمال احترام
        سه هزار و سه سلام و منقبت
        در شبی بر تو نوشتند عاقبت
        مسلمین این قدر و شان مرتضی (علیه السلام) است
        این همان تقدیر عالی خدا است
        این مکارم گفته شد تا در جهان
        حجتی گردد برای غافلان
        حجتی گردد به ذکر یا علی (علیه السلام)
        دعوتی گردد به حق منجلی
        او مدار حق و توحید خدا است
        او که نزد حق عزیز و مرتضی است
        او امیر مومنان متقی است
        او که معیار خلوص است و نقی است
        او که روزه است و نماز و حج ما است
        او که حجت بر تمام ماسوا است
        شیعه اوییم و در این روزگار
        می کنیم بر جمله عالم افتخار
        با طنین نامش از خود بی خودیم
        کاش خاک پای مولا می شدیم
        ای علی مرتضی (سلام الله علیک) دریابمان
        یک نظر کن بر دل و جانهایمان
        گر نگاه تو نظر را بر کند
        کیمیایت قلب ما را زر کند
        می رسیم انشاء الله زان موهبت
        از ولایت ما به خیر عاقبت
        مهدی این را فاش در عالم بگو
        رستگاری نیست جز در عشق او
        با سلامی بر ولیعصر او (ارواحنا له الفداء)
        قطره ای شو در خروش بحر او
         
        مهدی رستگاری
        بیست و نهم تیر ماه سال یکهزار و سیصد و نود و سه شمسی
        (شب های قدر سال 1435 ه.ق)
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمدعلی جعفریان(عاشق)
        پنجشنبه ۳ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۲۹
        سلام


        آفرین




        مرحبا


        دست میریزاد


        عالی بود


        همه ی ابیات را خواندم و فیض بردم و حظ کردم



        التماس دعای فرج


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2