سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        رفتم

        شعری از

        سکینه تاجمیری (نوا)

        از دفتر غزل نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۳:۴۶ شماره ثبت ۴۶۳۶۲
          بازدید : ۷۱۱   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سکینه تاجمیری (نوا)
        آخرین اشعار ناب سکینه تاجمیری (نوا)

        روزگارم با بیابان سازگارم کرده است آفتابا فکر خشکانیدنم را هم نکن می توانم میبرم این کوله بار درد را تو خیالت تخت باشد شعله ات را کم نکن آنکه در اقلیم قلبم خانه ای می ساخت، رفت فکر اینکه می گشایم در بر او یک دم، نکن اشک شد از ابر چشمانم چکید و محو گشت تو تصور شانه هایم را برایش خم، نکن فرض کردی باز قلبم صید چشمش میشود!؟ زین خیالات محال و واهی و مبهم نکن! یادگاری های او را حاجتم کندن نبود ریشه ی این دردها را بیش از این محکم نکن زخم های غفلت قلبم نمک گیر تو است این شکاف شانه ام را چاره ی مرهم نکن ای پلنگی که اسیرت بود گه آهوی دل من ز خیر تو گذشتم، پس چو آهو رم نکن! قلب دریا ها دریدم پیش رفتم بی خیال! تو گمان بستن راهم به یک شبنم نکن
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۱:۰۵
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود نوای عزیزم
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سکینه تاجمیری (نوا)
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۵۰
        قلب خود را خانه ی امید به همدم نکن
        یا برای رفتن او گونه ات را نم نکن
        درس خوب سر نوشتم بود و دل باور نکرد
        ای معلم بیش از این تاوان من را غم نکن
        روزگارم با بیابان سازگارم کرده است
        آفتابا فکر خشکانیدنم را هم نکن
        می توانم میبرم این کوله بار درد را
        تو خیالت تخت باشد شعله ات را کم نکن
        آنکه در اقلیم قلبم خانه ای می ساخت، رفت
        فکر اینکه می گشایم در بر او یک دم، نکن
        اشک شد از ابر چشمانم چکید و محو گشت
        تو برایش شانه هایم را تصور،خم نکن
        فرض کردی باز قلبم صید چشمش میشود!؟
        زین خیالات محال و واهی و مبهم نکن!
        یادگاری های او را حاجتم کندن نبود
        ریشه ی این دردها را بیش از این محکم نکن
        زخم های غفلت قلبم نمک گیر تو است
        این شکاف شانه ام را چاره ی مرهم نکن
        ای پلنگی که اسیرت شد چنان آهوی دل
        دیگر از خیرت گذشتم، پس چو آهو رم نکن!
        قلب دریا ها دریدم پیش رفتم بیخال!
        فکر بستن مسیرم را به یک شبنم نکن
        زهرا حسین زاده
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۰۳:۰۴
        روزگارم با بیابان سازگارم کرده است
        آفتابا فکر خشکانیدنم را هم نکن
        می توانم میبرم این کوله بار درد را
        تو خیالت تخت باشد شعله ات را کم نکن
        آنکه در اقلیم قلبم خانه ای می ساخت، رفت
        فکر اینکه می گشایم در بر او یک دم، نکن
        اشک شد از ابر چشمانم چکید و محو گشت
        تو تصور شانه هایم را برایش خم، نکن
        فرض کردی باز قلبم صید چشمش میشود!؟
        زین خیالات محال و واهی و مبهم نکن!
        یادگاری های او را حاجتم کندن نبود
        ریشه ی این دردها را بیش از این محکم نکن
        زخم های غفلت قلبم نمک گیر تو است
        این شکاف شانه ام را چاره ی مرهم نکن
        ای پلنگی که اسیرت بود گه آهوی دل
        من ز خیر تو گذشتم، پس چو آهو رم نکن!
        قلب دریا ها دریدم پیش رفتم بی خیال!
        تو گمان بستن راهم به یک شبنم نکن
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۱۱:۰۴
        خندانک
        با سلام
        خندانک خندانک خندانک


        صفیه پاپی
        جمعه ۲۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۴۷
        ................... خندانک خندانک خندانک .......................
        زیبااا بود بانو خندانک خندانک
        ................ خندانک خندانک خندانک ....................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        مرد ملاک وارد روستا شد. آوازه اش را از ماهها پیش شنیده بودند.
        زمینها را میخرید. خانه ها را ویران میکرد و ساختمانهایی مدرن بر آنها بنا میکرد.
        پیشنهادهایش آنقدر جذاب بود که همه را وسوسه میکرد.
        روستاها یکی پس از دیگری به دست او ویران شده بود.
        نوعی حرص عجیب داشت. حرص برای زمین خواری
        همه میدانستند که پیشنهادهای مالی جذابش، این روستا را نیز نابود خواهد کرد.
        کدخدا آمد. روبروی مرد ایستاد. مرد در حالی که به دامنه کوه خیره شده بود گفت:
        کدخدا! همه این املاک را با هم چند می فروشی؟
        کدخدا سکوتی کرد و گفت: در ده ما زمین مجانی است.
        سنت این است که خریدار، محیط زمین را پیاده میرود و به نقطه اول باز میگردد.
        هر آنچه پیموده به او واگذار میشود.
        مرد ملاک گفت: مرا مسخره میکنی؟
        کدخدا گفت: ما نسلهاست به این شیوه زمین می فروشیم.
        مرد ملاک به راه افتاد. چند ساعتی راه رفت.
        گاهی با خود فکر میکرد که زودتر دور بزند و به نقطه شروع بازگردد
        اما باز وسوسه میشد که چند گامی بیشتر برود
        و زمینی بزرگتر را از آن خود کند. تمام کوهپایه را پیمود
        غروب بود. روستاییان و کدخدا در انتظار بودند.
        سایه ای از دور نمایان شد. مرد ملاک کم کم به کدخدا و روستاییان نزدیک می شد.
        زمانی که به کدخدا رسید، نمیتوانست بایستد. زانو زد.
        حتی نمیتوانست حرف بزند. بر روی زمین دراز کشید و جان داد.
        نگاهش هنوز به دوردستها، به کوهپایه ها، خیره مانده بود.
        کوهپایه هایی که دیگر از آن او نبودند
        “لئوتولستوی” خندانک
        محمد مير سليمانی بافقی (باران)
        جمعه ۲۷ فروردين ۱۳۹۵ ۲۰:۲۴
        درودها بر شما
        احساسی لطیف و زیبا را قلم زدید و نگارشش زیباتر هم میشد باشد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        شنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۵ ۱۸:۰۵
        سلام و درود بانو تاجمیری عزیزم خندانک
        گاهی باید برید و رفت ... گاهی باید به دوش کشید زخم های دل را و رفت ... غمیگین و زیبا سرودید بانو جان خندانک خندانک خندانک
        سروده دل انگیزتان زیبا به دلم نشست خندانک خندانک خندانک
        •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•° •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•°
        جامعه زمانی حكمت و سعادت می یابد كه مطالعه، كار روزانه اش باشد.
        سقراط
        •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•° •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•°
        همیشه باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7