سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        چشمهای گریان

        شعری از

        جعفر جمشیدیان تهرانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۰۰:۲۴ شماره ثبت ۴۳۹۰۹
          بازدید : ۶۸۵   |    نظرات : ۲۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جعفر جمشیدیان تهرانی
        آخرین اشعار ناب جعفر جمشیدیان تهرانی

        چرا ندیده چنین چشمهای گریان را
        چرا نداری به دل مهرِ نوع انسان را

        نشسته ای به  کنار اجاق و بی خبری
        کسی به کوچه کِشد سردی زمستان را

        هجوم لشکر غم هم ز هر طرف تازد
        چه دوست ها که نمودند خالی میدان را

        خریده اند بزرگان سکوت غمباری
        کشیده اند جوانان درفش عصیان را

        درون کلبه خود رفته ام به تنهائی
        فقط در آینه بینم همیشه مهمان را

        از آنچه بر سرم آید چو روز روشن هست
        نیاز نیست که پیش آوری تو فنجان را

        طلاق مهرو محبت چه موقعی دادی
        مگر تمام نمودی کلاس شیطان را

        چنین شتاب که داری به کج رود راهت
        نگاه دار دقیقن پدال و فرمان را

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۱۹:۳۱
        خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۱۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        زیب قلم زدید خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۱۶:۲۶
        درود گرامی
        غزلی زیبا و دلنشین
        مبین مشکلات جامعه خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۰۴:۴۵
        درود به شما
        به نظرم در مصراع کسی به کوچه کشد سردی زمستان را اگر به جای کشد از کلمه ی چشد استفاده شود بهتر باشد
        خندانک خندانک خندانک
        ایمان نوش آذری
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۲۱:۴۶
        درود
        جسارت است ولی
        شکستن وزن مثال این مصرع
        چرا نداری به دل مهرِ نوع انسان را
        چه دوست ها که نمودند خالی میدان را

        شعر در فراز و نشیب است بین عاشقانه، اجتماعی و ...
        درک نکردم مقصود چیست عاشقانه است و دردنامه بی وفایی معشوق
        چرا ندیده چنین چشمهای گریان را
        درون کلبه خود رفته ام به تنهائی
        فقط در آینه بینم همیشه مهمان را
        طلاق مهرو محبت چه موقعی دادی
        مگر تمام نمودی کلاس شیطان را
        یا یک اعتراض اجتماعی شاید سیاسی.
        نشسته ای به کنار اجاق و بی خبری
        کسی به کوچه کِشد سردی زمستان را
        هجوم لشکر غم هم ز هر طرف تازد
        چه دوست ها که نمودند خالی میدان را
        خریده اند بزرگان سکوت غمباری
        کشیده اند جوانان درفش عصیان را

        چرا ندیده
        چرا نداری
        این تغییر مخاطب چرا ؟


        طلاق مهرو محبت چه موقعی دادی
        مگر تمام نمودی تو درس شیطان را

        کلاس هنوز خیلی پارسی نیست آنهم در غزل
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۳۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برشما
        مانا باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۱۵
        استاد تهرانی عزیز
        همیشه اشعار شما پر از حرف و معانی اجتماعی است
        لذت بردم بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۲۲
        ................. خندانک خندانک خندانک ....................
        درود بزرگوار خندانک خندانک
        بسیااار زیبااا بود و با محتوا خندانک خندانک خندانک خندانک
        دست مریزاد خندانک خندانک
        .................. خندانک خندانک خندانک .....................
        در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد، هر چه کرد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد؛ تا اینکه فکری به سرش زد… به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: قیمت جهنم چقدر است؟

        کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟! مرد دانا گفت: بله جهنم. کشیش بی هیچ فکری گفت: “۳ سکه” مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید. کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت:
        “سند جهنم” مرد با خوشحالی آن را گرفت. از کلیسا خارج شد، به میدان شهر رفت و فریاد زد:
        من تمام جهنم را خریدم، این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید، چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نخواهم داد!
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۳۱
        جناب آقای جمشیدیانِ عزیز، سلام علیکم.
        ....................................................................
        نشسته ای به کنارِ اُجاق وبی خبری
        کسی به کوچه کِشد،سردی زمستان را
        .............................................................
        بسیار زیباست این بیت والبته تمامِ مفهومی که به کارگرفته اید .
        خسته نباشید.
        البته صحبت هایی دارم.ولی چون دیگران خواهند گفت.....بنده سکون می کنم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۴۵
        باسلام استاد عزیز موفق باشید
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۳۳
        درود برشما استاد بهره بردیم از اندیشه ی سبزتان پیروزباشی خندانک خندانک خندانک
        فرهاد مهرابی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۰۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام جناب تهرانی بزرگوار
        درود بر شما

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۵۶
        خندانک خندانک
        درود برشما بزرگوار
        بسیار زیبا و حکیمانه
        خندانک خندانک

        نشسته ای به کنار اجاق و بی خبری
        کسی به کوچه کِشد سردی زمستان را خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۲۱:۲۸
        بسیار بسیار زیبا، درودها بر شما خندانک خندانک خندانک
        کریم لقمانی سروستانی
        دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۵۵
        سلام استادجمشیدیان گرامی
        درودبرشما واندیشه ی نابتان
        بسیار زیبا به تصویر کشیدید
        شادزی خندانک
        عباس وطن دوست
        دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۲۱
        خندانک
        سلام

        درود بر شما و احساس زیبایتان

        ذوق و احساس نابتان قابل تقدیر است

        خندانک ...................درود..................... خندانک
        مسعود احمدی
        دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۵۰
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک

        درود بر شما .
        جعفر جمشیدیان تهرانی
        سه شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۴ ۲۰:۱۶
        از کلیه سروران که این سروده را ملاحظه و با نقد خویش لطف فرموده اند سپاسگزاری می نمایم
        خندانک خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        چهارشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۴ ۱۶:۵۰
        سلام تهرانی عزیز زیبا بود بزرگوار خندانک خندانک
        یونسی یونس
        جمعه ۲ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۴۲
        عرض ادب و احترام
        بسیار زیباست با درون مایه ی ادبی منتها در دو جناح
        موفق باشید
        محمد رحیم کاظمی
        شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۰۱
        سلام و درود برشما شاعر گرامی
        شعرتان زیباست و دلنشین وبسیار ملموس
        دستت درد نکنه شاعر خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8