سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        وفای عشق

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۱۹ شماره ثبت ۴۳۸۰۴
          بازدید : ۴۴۴   |    نظرات : ۳۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        وفای عشق
        عشق را از من مگیر حسٌ رضایت میکنم
        گر بگیری تو ؛ بهر جا من شکایت میکنم
         
        دست در دست تو داد م چون دلارام منی
        از وفایت هر کجا باشم روایت میکنم
         
        خلق را با خود نمودی همچنان عاشق چرا ؟
        من زعشقت هر کجا رفتم حکایت میکنم
         
        میشود شرمنده هر گل ، گر ببیند روی تو
        رخ نما امشب مرا بهرت عبادت میکنم
         
        گشته ام بیمار عشقت حال محتاج توام
        گفته بودی وقت بیماری عیادت میکنم
         
        عشق بخشیدی ، پشیمانی چرا ؟ ای نازنین
        گفته بودی من برایت هم رفاقت میکنم
         
        عشق شیرین را تو دادی من بقربانت برم
        حال میدانی زفرهادت حسادت میکنم
         
        رخ نما بادیدن رویت بسجده میروم
        با تمام عاشقانت هم رقابت میکنم
         
        مات شد هر کس تورا باروی زیبایت بدید
        من برای دیدنت قصد طهارت میکنم
         
        عشق خودرا بر دل (گمنام) بنما بیشتر
        گر دریغم میکنی نا چار غارت میکنم
        یکشنبه بیستم دیماه نود چهار.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۲۴
        سرورم مرد نورانی و متبرک شعرناب نوشیدم از صهبای احساس خوبتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۰۶
        من زعشقت هر کجا رفتم حکایت میکنم.................. خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۲۰
        درود بزرگوار
        مناجاتی بسیار زیبا و عارفانه خندانک خندانک خندانک
        مسعود احمدی
        سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۵۴
        نیافته ام هنوز
        دیواری
        تا سایه اش را
        تکیه دهم...
        کج
        جوش خورده است
        شهری که
        دست معمارش شکسته بود !

        مسعود احمدی .
        درودتان باد جناب رشیدی عزیز
        فرهاد مهرابی
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۰۴:۰۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام بر جناب جلالی بزرگوار
        درود بر شما
        بسیار زیبا و دلنشین سرودید
        موفق و پیروز باشید

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۴۲
        سلام و درود بر استاد رشیدی عزیز
        زیبا ، پر از احساس و عاشقانه
        حظ وافر بردم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۲۷
        درود بر شما
        زیباست مرحبا بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        اسفندیار گلزار
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۳۴
        .......................... خندانک خندانک خندانک ..........................
        درود بزرگوار خندانک خندانک
        بسیااار زیباااا بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        .......................... خندانک خندانک خندانک .............................
        شیخ عبدالسلام بصرى با نسبت دادن كرامت و احوال غیبى به خود، جمعى را فریفته و در اطراف خود جمع كرده بود. براى فریب بیشتر مریدان، روزى در محراب مسجد بصره در حین خواندن نماز ناگهان گفت: كخ كخ ! مردم تعجب كردند.
        شیخ گفت: من كه اینجا مشغول نماز بودم ، دیدم سگى داخل كعبه شده، با چخ گفتن، او را از آنجا بیرون كردم تا خانه را آلوده نكند. مریدان خوشحال شدند و آن را از كرامتهاى شیخ دانستند.
        یكى از مریدان ، كرامتهاى شیخ را براى زن خود بیان كرد.
        آن زن آگاه براى رسوا كردن شیخ قلابى، از طریق شوهرش روزى شیخ و مریدان را به مهمانى دعوت كرد و براى هر یك ظرفى از غذا و بر روى آن مرغى پخته گذاشت اما مرغ شیخ را در زیر غذا پنهان نمود.
        شیخ عصبانى شد و گفت : چرا به من اهانت شده و ظرفى بدون مرغ آورده اى ؟
        ناگهان آن زن زیرك و آگاه فریاد زد: اى كسى كه از مسجد بصره سگ را در كعبه مشاهده مى كنى ، چگونه جوجه را زیر مشتى برنج نمى بینى!!!؟
        جعفر جمشیدیان تهرانی
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۰۲
        خندانک خندانک
        درود برشما
        بسیار زیبا
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2