سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      زفافِ عشق

      شعری از

      شیوا پهلوان زاده

      از دفتر گذار حس نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۴ ۲۱:۱۶ شماره ثبت ۴۳۶۷۴
        بازدید : ۹۲۵   |    نظرات : ۹۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر شیوا پهلوان زاده

      می دانم...

      چشمانت

      کودکی های زمین را

      را به دوش نمی کِشند...

      وَ جوانه های نمایانِ بلوغ

      در عُزلتِ نگاهت

      میانِ ناقوس های معبدِ وجود

      به زفافِ عشق

      می کِشاند

      بکارت گمگشته در پیوند را

      وقتی ترک خورده ام

      در میانِ سنگسارِ نپاییدنِ

      ترکیب های زمان

      وَ بکر مانده ام

      در هیبتِ یک زن...

      حضورت مبارک بر من...


      شیوا پهلوان زاده

       
      ۱۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      احمدی زاده(ملحق)
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۹:۲۸
      استاد گرانقدرم به جرائت می توانم بگویم شما و حضرات اساتیدم چون بانو فاطمه توکلی و بانو سیده نسترن طالب زاده یکی از بهترین ها هستید در شعر معاصر خوشحالم که خدمتگزار قلم های خوبتان هستم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۰۵
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود بانو شیوای عزیزم خندانک
      چقدرزیبابود خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۷:۳۳
      درود بانو
      بسیار جالب و زیباست خندانک خندانک خندانک
      عليرضا حكيم
      يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۰۹
      درود بانو اثر زیبایی بود برایتان بهروزی آرزو می کنم خندانک خندانک
      بابک فغفوری (پور)
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۰:۰۱
      درود شاعر مانند هميشه خالق واژه هاي خلاقانه خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      فرهاد مهرابی
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۴:۴۱
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

      سلام بانوی بزگوار
      درود بر شما
      سپید زیبا و دلچسبی سرودید

      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۵۷
      سرکارخانم پهلوان زاده، بانوی گرامی، سلام علیم.
      ..........................................................................
      .....وجوانه های ِ نمایانِ بُلوغ.............
      درعُزلَتِ نگاهت.........
      میانِ ناقوس هایِ معبدِ وجود...
      به زِفافِ عشق می کشاند....
      بکارتِ گُمگشته دربکارت را..........
      .........................................................
      دستمریزاد ..بسیارزیباست .
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۲۴
      خیلی زیبا ونو وخلاقانه قلم می زنی ....دوست دارم سبک نوشتن شمارا بانو
      ................................................................... خندانک خندانک خندانک
      مسيحا الهیاری
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۳۱
      همه كودكيهاي زمين را در گهواره اي به اندازه نيستي تكان ميدهد سو سوي چشمانت انگار همين ديروز بود كه گفتي بهشت زير پاي مادران است و زن بيچاره خواب ميديد در كارتني خيس كنار پياده رو ....خواب بدي داشت امشب ..

      هميشه انديشمندانه رقم ميخورند الفاظ مكتوبت خندانک
      امیر جلالی( ا م دی )
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۳۵
      وَ بکر مانده ام
      در هیبتِ یک زن...
      حضورت مبارک بر من...
      کودکی چشمان زمین اشاره ای بسیار زیبا به معصومیت از دست رفته است...
      خانم پهلوان زاده، فریاد موجودی (که بیشتر شبیه زن می تواند باشد تا مرد...یعنی این اثر را من در حالتی دیدم که شخصیت اصلی آن مرد هم می تواند باشد اما زنانه گی آن بیشتر است.) در فضای خالی و بی انتهای پیرامونش را عمیق و تاثیر گذار نقش زدید و دلنشینی آن را حس کردم . زیبا بود و درود بر شما خندانک
      کریم لقمانی سروستانی
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۴۲
      سلام خانم پهلوان زاده گرامی
      چه سعادتی نصیبم شد دراین محفل گرم هم خواننده اشعار همیشه زیبایتان باشم
      سروده ای ناب با واژهگان ارزشمندواندیشمندانه
      بسیار زیبا
      شادزی خندانک
      جعفر جمشیدیان تهرانی
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۲۱
      دستمریزاد بانوی گرامی
      بسیار زیبا
      خندانک خندانک خندانک
      مجنون ملایری
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۱۹
      باسلام بانو پهلوان زاده بسیار عالی‌موفق باشی
      علی غلامی
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۲۷
      سلام سرکار خانوم استاد پهلوان زاده
      درود و خوشحالم از اشعار بانویی فرهیخته هر دم می خوانم و می آموزم....
      موضوع بسیار زیبا و خوب بود اما همیشه جا برای بهتر سرودن هست حتی در بهترین اشعار دنیا......سروده فاخری بود هرچند به بار کامل خود ننشسته است با وجود توانمندی شاعر این شعر فرصت فاخر شدن را دارد..... خندانک خندانک خندانک
      حسام الدین مهرابی
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۰۷
      زیبا سرودید خواهر گرامی
      احسنت...
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۴۵
      ای
      فقط چاه ترا یادش هست
      ما همش سر به هواییم ....انگار
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      محسن زندی
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۲۲
      سلام
      به نظرمن خانم پهلوان زاده درست است که انسان اشرف مخلوقات است ولی افسوس ماانسانهااین اشرفیت راکه منظورخداونداست نتوانستیم نگه داریم
      می دانیدکه این همه فساد این همه جنایت این همه ظلم این همه خیانت این همه درروغ نمی دانم تزویر وریا وبدگوی وبدبینی وصدها کارزشت ازاین اشرف مخلوقات سرمی زندمادیگرشرم داریم که به خدای مهربان بگوییم که مااشرف مخلوقات هستیم آیاترکی بلدی؟ این شعررابخوانیداگرادامه دهم اطاله کلام می شودوشایدهم خسته کننده
      بویوریبدی مولاعلی سوزینی
      قوخمازاولان آزادائدراؤزینی
      قورخان اولساحققه یومارگوزینی
      مولاعلی سوزلریندن یازیرام

      امام دئیب کیشی قالون دنیاده (امام حسین)
      دینوزیوخدی لاقل اؤلون آزاده
      انسانلارآزادیازیلیب سماده
      آزاده لرگؤرن ایشدن یازیرام

      سیدمحموددئیب حققی اییه لر
      ایکی اوزلییه بوگون زیرک دییه لر
      بیراوزلینین اولارحققین یییه لر
      اوبیراوزلی انسانلاردان یازیرام

      آللاه ندن یارادیبسان انسانی
      توکوللردنیادابیربئله قانی
      اؤلدیریللرآرواداوشاق قوجانی
      انسان ائدن جنایتدن یازیرام

      ایگیداولان نامردایشلری گورمز
      مردایگیدلرآرواداوشاق اؤلدورمز
      آزاده انسانلار شقاوت بیلمز
      قدیملردن قالان سوزدن یازیرام
      پاینده باشید خواهرمن شعرزیبا وپرمحتواسروده اید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      وحید کاظمی
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۳۸
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درودها بر خواهر مهربان شاعر بانوي ناب
      خيلي خو بود روون و خاص همراه با چاشنيه احساس
      مرحبا
      پاينده باشي و سبز
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      رحیم نیکوفر   ( آیمان )
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۵۵
      درود برشماخواهر ادیب و گرامی
      بسیار زیبا بود
      دستمریزادواحسنت
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      علیرضا کاشی پور محمدی
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۵۷
      آفرین ها به شما
      خندانک خندانک خندانک
      صفیه پاپی
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۱۳
      .............................. خندانک خندانک خندانک ............................
      درود همشعر خوبم خندانک خندانک خندانک
      زیبااا بود نازنین خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      آموختم از صفحه ی پربارتان خندانک
      ............................ خندانک خندانک خندانک .............................
      راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
      دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
      وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .
      دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
      رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!!
      مهدی صادقی مود
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۶:۱۲
      خندانک خندانک
      درود بر شما دوست عزیز
      خیلی قشنگ بود
      لذت بردم
      خندانک

      وقتی ترک خورده ام

      در میانِ سنگسارِ نپاییدنِ

      ترکیب های زمان

      وَ بکر مانده ام

      در هیبتِ یک زن...

      حضورت مبارک بر من...
      امید مرادی
      شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۲۱:۵۸
      درود ها بر شما ...خوشحالم از اشناییتون ...
      سروده جالب بود و پخته ...مشتاقم بیشتر ازتون بخونم
      سپاس بانو خندانک
      محمد رحیم کاظمی
      يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۱۹:۳۸
      سلام و درود برشما
      سروده زیبا و خوبی ازشما خواندم
      استفاده کردم
      دستمریزاد خندانک خندانک خندانک
      فریبا غضنفری  (آرام)
      يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۰۷
      بینهایت زیبا و خاص

      دروووودها مهربانوی عزیزم خندانک خندانک خندانک
      محمدعلی جعفریان(عاشق)
      يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۲۳:۳۷
      خندانک خندانک خندانک خندانک


      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مسيحا الهیاری
      دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۰۹
      بهشت درست زير پايش بود زن خسته اي كه زندگي اش جهنم شد ...بداهه

      عشق رسوایی محض است که حاشا نشود
      عاشقی با اگر و شاید و اما نشود

      شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم
      هر کسی در به در خانه ی لیلا نشود


      دیر اگر راه بیفتیم، به یوسف نرسیم
      سرِ بازار که او منتظر ما نشود

      لذت عشق به این حسِّ بلا تکلیفی ست
      لطف تو شاملم آیا بشود؟ یا نشود؟
      مسيحا الهیاری
      سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۰۲
      اشکال ندارد برو ای یار، سفر خوش

      یک مشت فقط خاطره بگذار، سفر خوش

      بالت دم در جفت شده چلچله ی من!

      بی فایده است اینهمه اصرار، سفر خوش

      از تو همه ی سهم من انگار همین بود

      یک قاب که جا مانده به دیوار، سفر خوش

      یک صندلی خالی و یک پنجره ی مه

      یک قهوه ی یخ، یک نخ سیگار، سفر خوش

      حالا که ترک خورده فرو ریخته دنیا

      بگذار بمانم ته آوار، سفر خوش

      یادت نرود چتر ببر، نم نم گریه ست

      با یک چمدان بوسه و گیتار، سفر خوش

      روزی گذرت این سو شاید که بمانم

      دلخوش به همین وعده ی دیدار، سفر خوش

      آماده ی حرکت شده هر واگن این سوت

      ای بغض، خدا را تو نگه دار، سفر خوش خندانک

      ميدري
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0