سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        دل بارانی

        شعری از

        فريدوني ( شهزاد)

        از دفتر سروش عشق نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴ ۱۳:۲۹ شماره ثبت ۴۳۰۸۱
          بازدید : ۱۱۰۲   |    نظرات : ۳۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        باد پاییز و غروب و این دل بارانی
        بغض نمناک غریبی بعد هر ویرانی
        خواب بیداری در نبض شبم جریان داشت
        تابشی گرم در ظلمت سردم جان داشت
        تپشی درخواب و ضربانی بی صدا
        تابشی پاییزی در بهاری زیبا
        تا که پیدا شدم انگار کسی در من بود
        رویشی سبز تر از از دل به کسی بستن بود
        باد غمناک غروب و این دل بارانی
        بغض نمناک غریبی بعد هر ویرانی
        لای در باز شد و باد بهم ریخت مرا
        عشق پیدا شد و با خود در آمیخت مرا
        در مدار عشق من مرگ خودم را دیدم
        سوی دل رفتم و از درد فرو پاشیدم
        عشق یک داغ است بر صورت درد
        درد هم اشکی است برچهره ی سرد
        لذت داغ عطش روی لبانم ماسید
        خاطراتت یک دل سیر به جانم بارید
        در خودم دفن شدم دردل جسمی بی جان
        روزگارم تاریک ، خاطراتت عریان
        روی پیراهنم از اشک مرا باریدی
        در دل خاطره ای صاف بمن تابیدی
        خاطراتت تا دم بغض مرا با خود برد
        دلم از غصه این خاطره ها در خود مرد
        دم من دود شد و باد خطر کرد مرا
        در فضای خاطره باز سفر کرد مرا
        رفتم از خاطره ها عشق بکارم درخود
        ابری از اشک شوم تا که ببارم بر خود
        دفن کردم جسد عشق تو را در یادم
        یادم آمد که بی عشق تو من بر بادم
        تب تند دوریت شعد و جودم را خورد
        تا لب تیغ جنون جسم مرا با خود برد
        ناله ی ناخوش رگبار زمستانی سرد
        پُر شد و سر رفت ، دنیای وجودم از درد
        گم شدم در عطش خیال هم پای تو من
        سوختم درحسرت شیرین رویای تومن
        آن شب بارانی، شب عاشق شدنم
        لحظه ی ویرانی وقت پرپر شدنم
        مثل یک لحظه ،عمر آشنائی سر شد
        رفتی و رفتن تو ، رفتنی دیگر شد
        تو نباشی آسمان خاطرم بارانیست
        بی توآرام ترین لحظه ی من طوفانیست
        تو نباشی روزهای آرزویم سرد
        کوچه ی شهر دلم بی عابرِ بر گرد
        تو نباشی شاخه خشک دلم بی برگ است
        روزگارم در مسیر شعله های مرگ است
        بی تو من لب به لب دردم و اوج خطرم
        در مسیر دوران ضربه های تبرم
        بی تو من هیچ نیم وسعت قلبم خالیست
        دار بیدار دلم بی پایه و پوشالیست
        مثل یک زهر بیا تلخ ترین نوشم باش
        زیر سنگین ترین خواب هم آغوشم باش
        مثل سیگار بیا مرگ ترین دودم باش
        آخرین تصویر، در وادی بدرودم باش
        مثل یاد بی قرار روزهای عاشقی
        تو بیا خیال خاطرات زر کوبم باش
        گاه و بی گاه پر از حسرت و دلواپسیم
        مبتلا بر عشقم و محکوم بر بی کسیم
        نرد این عشق قمارزندگی یادم داد
        تاس چرخید و چرخید و بر بادم داد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3