يکشنبه ۳ تير
پژواک الهام؛ برای (نسرین) شعری از
از دفتر غربت موهوم نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۴:۰۸ شماره ثبت ۲۹۷۶
بازدید : ۸۷۳ | نظرات : ۲۲
|
|
دیروز گفتم امروز می گویم
فردا خواهم گفت!
تو را می شناسم، هنگامی که از شهد شکوفه هایم اشکی را به عاریت می بردی! و مرا به مهمانی دریا می خواندی!
کاش امواج ساز مخالف نمی زدند! تا خود را در آغوش فانوسی می افکندم به وسعت گل های حسرتی ام! که دست افشان مرا می خواند و در دست هایش
سبد سبد آزرو بود که طمعه ی باد می شد!! *** تو را دوست دارم به پاکی ی دلت و منزلَت ات نزاکت و صداقت ات تو را دوست دارم به شفافیت نمکدانی بر دست های معصوم ات!!
تو را می ستایم به بهای نان و نمک
تو یک روزی
بر دل ها حکومت خواهی کرد!
فرشتگان نام تو را در تاریخ خواهند نوشت!
11/2/90 پژواره
تقدیم به نسرین امیدی.
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.