جرقه عصیان

اين پنجره به منظره ديدنت خوش است
اي نم نم ترنم باران بر این کوير
جاري آب روي ترک هاي تشنه باش
اين نبض نامنظم دلتنگ را بگير
من ای شميم تو به مشامم هميشگي
اين پيله را براي رسيدن شکافتم
مجذوب بي ارده گل هاي وحشي ات
پروانه خزاني ام ای دشت گرم سير
انگار قصه تو به پايان نمی رسد
اي عشق ، ای جرقه عصيان زندگيم
اي کاش زودتر به سراغم می آمدي
از من گذشت شور سفر ای هميشه دير
اين آسمان بدون حضور تو می سپرد
پرواز را به خاطره بال هاي من
در آرزوي پرزدني پا به پاي توست
يک عمر اگر پرنده ام و در قفس اسير
از کوه و دره رد شده ام با خيال تو
با دشمنم ،نبود تو ، درحال سازشم
در انتظار مردن من نور می گرفت
چشمان شب گرفته این کرکسان پير
جايي براي ما که در این داستان نبود
دنياي ديگريست در آن سوي ابرها
من راهي ام ولي تو بمان تا خبر دهم
وقتي به خوابت آمدم و خواستم بمير