سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 12 خرداد 1404
    6 ذو الحجة 1446
    • شهادت مظلومانه زائران خانه خدا به دستور آمريكا به دست مأموران آل سعود، 1366 هـ ش ـ برابر با 6 ذي الحجه 1407 هـ ق
    Monday 2 Jun 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

      دوشنبه ۱۲ خرداد

      اسب های آبرنگ(سورئال)

      شعری از

      کاظم دولت آبادی(فراز)

      از دفتر فراز ١ نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۲ ۰۸:۵۸ شماره ثبت ۱۷۹۰۰
        بازدید : ۲۰۸۶   |    نظرات : ۳۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر کاظم دولت آبادی(فراز)

      "اسب های آبرنگ"

       

      در آبهای نقره ای

      خودم را شستم

      اسب های آبی به آب زدند

      اسب های قرمز

      اسب های  بی رنگ

      و از تلاطم ِ آن

      آب در جوانه ها ریخت

      خود را در سبزینه ها شستم

      دخترکان ِ سفید پیکر به آب زدند

      لاجوردی ها هم به آب زدند

      خود را در اسبها شستم

      در اسبهای کشیده وسرکش

      در اسبهای تند و نرم

      آنوقت همگی

      شتافتیم در آبرنگهای برهنه

      به سوی چادرهای آویزان از هوا

      گشوده بود آغوش ِ دشت به روی ما

      و ما در بی کلامی ِ دشت  یالها را بافتیم

      ما در بی کلامی ِ دشت با ستارگان حرفها زدیم

      ما در بی آبی ِ دشت از جانها نوشیدیم

      ریشه های خیسمان در دشت گسترد

      همچنان که می گسترد

      اندامهای دشت در ما

      -

      باد که آمد

      اسبها رمیده بودند

      ریشه ها خشکیده بودند

      دخترکان رفته بودند

      و من ِ سِتروَن

      ایستاده بودم در بی نهایت ِ دشت

      در دشت ِ بی کلام

      در دشت ِ سکوت

      -

      صدای مردی در دشت پیچید

      -خطاب به دوستش:-

      "آن درخت چطوره؟"

      به اطراف که نگاه کردم

      هیچ درختی

      در آن حوالی نبود

      و مرد ِ تبر بدستی که

      روان بود به سوی من.

      -

      ملالی نبود

      چون ریشه های من

      دوانده بود

      در ا عماق ِ آب و رنگ 

      --------------------------

      کاظم دولت آبادی

      92-05-30

      "نقد بلامانع است"

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1