" سنگهای ناتورالیست "
کوه همین نزدیکی هاست
پشت کرده به پنجره ی اتاق ها
به گمانم که رنجیده است از ما
-
شاید که قطعه سنگش را ، مَرد ِ سنگنورد به روغن آلوده است
شاید که سوراخ ِ لانه ی کفشدوزکش را ، رد ِ پای کوهنوردی بسته است
شاید که راز ِ سکوتش را ، صدای بولدزری شکسته است
شاید که پرواز ِ قاصدکش را ، کودکی دنبال نکرده است
شاید که زوج ِ جوانی رازش را ، به سنگها یش نگفته است
شاید که نامه های عاشقانه ای در لابلای سنگهایش نا خوانده مانده است
-
هر چه که باشد
بین ِ ما فاصله ایست زیاد:
فاصله بین ِ زندگی و مرگ
غرور و صبر
قانون و سکون
منطق و بی اعتنائی
کشتن و آغوش ِ باز
فاصله بین ِ انسان و سنگ
سنگها ئی
که در رگهایش گدازه های خورشید در جریان است
که در پیکره های ریز و درشتش رازها نهفته است
-
بیائید
کفش ها را بَر کَنیم
و در پوست ِ سنگها آهسته راه رویم
نکند که تَرَک بَر دارد رشته های افکارش
از ضربه های ِ کفشمان
بیائید
چشمها را باز کنیم
و در پیکر ِ سنگها عاشقانه نگاه کنیم
نکند که لاک ِ احساسش بشکند
از نگاه ِ سرد مان
بیائید
گوشها را کوک کنیم
و در سکوت ِ سنگها به آهنگ ِ طبیعت ِ برهنه گوش دهیم
نکند که غرورش جریحه دار شود
از ضرب و آهنگ ِ گوش خراشمان
-
ای فراموش شده ی بزرگ
آغوشت را بر ما نبند
ای هیبت ِ بزرگ ِ مهربان
ای نمایان
شاید که فرصتی باشد
و ما باز گردیم
آری
وقتی که زخمهای تنت از خراش ِ بولدزرها، التیام یابند
آنوقت که از پیکرت فونداسیونهای انسانی رخت بر بندند
آنروز
ما باز می گردیم
تا در آستان ِ فصل ِ گرم
دنبال کنیم پرواز ِ قاصدکهای زیبایت را
-
ما باز میگردیم
تا در آغوش ِ پر مهرت آرام گیریم
باز میگردیم
تا در لاله های زیبایت واژگون شویم
- - - - - - - - - - - - - - - -
مرداد 92
کاظم دولت آبادی
" نقد و ویرایش بلا مانع است"