آغازي عميق از (پژواره):
من از ديار بي دَيار پروانه هاي خزان زده
و گلهاي پژمرده مي آيم!!
محمد ترکمان(پژواره)
...............
پاسخ اعظم گليان به محمد تركمان:
من از صبوري تو لبريزم
و اشكهايي كه رود ميشوند!
در پناه گونه هاي مضطربم
خود گواه ماجراست
امروز!
از ديار فاصله ها
چشم هاي بيقراري بدرقه كردند
پروانه ها ي خزان زده و گلهاي پژمرده را
كه بيوه هاي صبور
دردهاي
مبهم اند
اما!
تو خود نشانه اي كه آن ديار بداند
آبشار را هراسي نيست
از ارتفاع
و آينه را از شكستن!
در ازدحام كوچه ا ي غريب...
صداي سكوت آنجاست:
آنجا
كه رها كرد
تلخ تلخ!!
مهمانهاي خاك خورده را
وانديشه اش چنان بود
كه پروانه ها
با بالهاي خط خطي شده در خزان ، از لذت پرواز بي خبرند
اما...؟
همين تو را بس
كه سايه ميشناسدت و قلمي ساده
كه وصل مي كند تو را
از هجوم تمام نامهرباني ها!!
به خودت!
به...خدا ... اعظم گليان ( گلي )2/11/89
به نام او ميرسم!
نه اكنون كه در هر گذر از هر ثانيه اي ...
و قلم با ذهني بي پروا
در مامن گنجشكان كوچك صدا مي شود و
باز چون هميشه اشاره مي كني و
باران مي بارد!!
و سكوت من
خيس خيس از مسيري مي گذرد
كه در انديشه ات مدفونش كرده اي
آنجا
صدايي را مي شنوم كه پيش مي بردم!!
و من در صداي هق هقم
مسير كوچ پرندگان را
با انگشتهاي نازكم به تو مي رسانم!
حالا نگاه نزديك صبح پرسه مي زند
در انگشت اشاره اي ! كه كسي جز تو نفهميد
به آسمان اشاره كرد
يا مرا و تو را به سكوتي دوباره
فرا خواند!؟
اعظم گليان ( گلي)
.............
پاسخ محمد تركمان به اعظم گليان:
گفتم شاخک هایت را بالا بگیر!
چشم های کاذبت را پاره کن!
و کژدم را در حلقه هاي رنگین زندانی کن!!
تا زهر انباشته شده برای تو را
خود باده گساری کند!؟
تو یک روزی از دل کهربا متولد خواهی شد!!
و از دی ان ای تو!
تشبیهات را سزارین خواهند کرد!
تو بر خزه های سبز خواهی رقصید!!
خزه هایی که به گُل خواهند نشست!!
و خمیازه را بر سکوت تحمیل خواهند نمود!؟
محمد تركمان (پژواره)
29/11/89
................
پاسخ رونیا گلیان به محمد تركمان:
آنگاه
سكوت باغبان آواز خواهم شد!
در آوارگي لحظه هاي شتاب زده ام
و من فريب خورده ي دروغي كه چون ستاره رخشان بود
نردبامي از واژگاني دلتنگ
بر زمين سرد خواهم نشاند
و بالا خواهم رفت تا در آنجا اصلي را به گيسوان فريب خورده ام بچسبانم
كه فقط درخشان نيست...كه ستاره است!
ديگر اجازه نخواهم داد
سايه هاي سرد بر سر ماه فرياد بزنند
يا دستهاي سنگينشان را
در حوضي كه به ماهيها بخشيده ام بشويند
و باغبان خوب مي داند!
به زودي سايه هاي سرد
با آه گنجشكان كوچكي
كه با شاباش تير و كمان لرزيدند
زمين گير خواهند شد
و باغبان خوب مي داند...
رونیا گليان29/11/1389