سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        .

        شعری از

        علی میرزاخانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ ۴ روز پیش شماره ثبت ۱۳۴۳۹۹
          بازدید : ۵۸   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی میرزاخانی
        آخرین اشعار ناب علی میرزاخانی

        شعر اول
        عزیزم ، دخترم ، یاس شکفته
        چرا خونین تن و فرقت شکسته

        رُخَت سبز و کبود کاکل پریشان
        خدنگ خشم بر چشمت نشسته

        مداد مشق و اعداد و حسابت
        تن صد چاکِ بی روحت کشیده

        شعاعت بی‌رمق قندیل پر از خون
        سرشک سرخ از شمعت چکیده

        شقایق ‌زادهء هم زاد طوبی
        لباس لاله ، بر جسمت تنیده

        بهارت بی ثمر صبحت شبانگاه
        نهال دشت امیدت  خمیده

        چو برگ ناتوان در بیشه‌ء خار
        مغیلان ستیغ ، قلبت خلیده

        غم مهجوریت با چه بخوانی
        عدو درس و کتابت را گرفته

        بخواب ای نوگل در خون شناور
        پدر در یاری ات با سر دویده

        شعر دوم
        دلم در دام عشقت غرقه خون است
        رخم در یاد رویت لاله گون است

        زبان در وصف حسنت ناتوان باد
        قلم از خجل حسنت در سکون است

        حدیث از مهر روی گلعذاران
        سراسر نکته و رمز و فسون است

        دروس زلف و گیسوی تو دلبر
        برای عاشقان دار الفنون است

        از آن لحظه که دیدم در نیستان
        سرا تا پا وجودم ارغنون است

        چنین ساز و نوای خانمان سوز
        سزای چون منِ پائین و دون است

        تمام فکر و ذکرم شام و اسحار
        خراب و ابتر و خرق و نگون است

        اگر خواهم کنم تشبیه این عشق
        منم کاه و غمت سیل جنون است

        الهی خانهء عاشـــــــــق بسوزد
        حباب و مرتعش لرزان چون است

        از آن فتوا که چشمت داد دیشب
        تمام شهر و دِه ام واژگون است

        صف عشاق و خواهان تو ای گل
        مرتب در کمال و در فزون است

        اگر قصه چنین پر شور باشد
        سر انجامم به خواری و زبون است


        شعر سوم
         
        نیمه شب دست دلم درب غزل کوبید مست
        گفت یار عاشقان این‌وقت شب در خانه است

        محنت دوری و هجران برده رنگ از عافیت
        راحت و صبر و قرارم کو مگر افسانه است

        آب جاری از دو چشمم رنگ شربم را گرفت
        شرب من اشک روان بود یا نظر پیمانه است

        خنجر از بال حزینم برکن ای اکسیر دل
        کین کبوتر بچه با تیر و کمان بیگانه است

        محنت و رنج خزان را این گل تازه شگفت
        کی تحمل میتوان کرد غنچهء دردانه است

        شعر تر ای شرب شور انگیز، نوشانم دمی
        ساغر صهباء گلگون این غمین ویرانه است

        خانه و خان و خیامم را به آتش بر فروز           
        مصرعی بیتِ غزل عشاق را کاشانه است

        باغ و بستان و دمن دل را نباشد التیام
        آنکه داغ عشق نوشد مرهمش میخانه است

        کارم از کردار نیک و تهذیب و تقوا گذشت
        روزگارم در پی گیسوی شعر و شانه است

        می سرایم قصهء خوش لعبتان قصر ها
        حاصل کارم شراب و محفل شاهانه است

        گر حبیبی شمع مشرب بود و نورانی گهر
        دفتر و دیوان ما در کوی وی پروانه است

        دوستان این داستان دارد سرِ تا عمق‌ جان
        غصه از دل می‌ برد رسم ره رندانه است


        شعر چهارم
        چه دلنواز چه زیبا چه با شکوهی نگار
        از آن شکوه برای دلی به قدر عشوه بیار

        بسان فجر که سر می برد ز ظلمت شب
        به شمع روی خود از شام ما ببر زنگار

        سعادتیست مر این خسته‌ی فراق حبیب
        که فصل وصل شکوفد از اتفاق بهار

        تو شهریار منی ای به شهر دل سلطان
        تفقدی! که در اینجاست مستحق بسیار

        شراب کهنهء شیراز شعر تر آرد
        قصیده‌ء ز لب لعل خود به من بسپار

        به شعله های شرر خیز چشم بیمارت
        خیال و خواب از ایوان دیده ام بردار

        خمار و مستی احوالم ای بت دلکش
        به دل نشسته تر از حال صد دل هشیار

        چو عشقتست چه حرفی ز هفت طاق بلند
        فلک چو جام شکسته‌ست در نگاه خمار

        دو جرئه نوش از آن شرب می‌گوارت ده
        اسیر میکده ات را که در شماست دچار

        قسم به چاه زنخدان و ساق سیمینت
        که لذت نچشیدم به خوبی چنین گفتار

        جرس به بانگ بلند میزند که هان حرکت
        ترحمی! که قریب است بر ببندم بار
         
        شعر پنجم
         
        ای آیینهء قلب من از عشق تو رنگین
        قوس و قزحی! باد وجودم ز تو آذین*

        برگی و بهاری و نسیمِ خنکِ صبح
        باغی و نیستانی و یا گلشن نسرین

        شمعی و شراری و شکاری و شبِ وصل
        شهدی و شهودی و شرابِ دلِ غمگین

        شمسی و منیری و مناری و جهان تاب
        برتاب و جهان‌ افروز تا دیده شود پروین

        ابری ! گهرِ نابی ، بر دهکده‌ی دلداران
        بشکاف و ببار باران تا عشق شود تضمین

        شعری! شکر جوشان، در سینهء دیوان‌ها
        ‌برپا و بیا بر لب تا کام شود شیرین

        گنجی! دُرّ و دردانه، پوشیده ز هر دیده
        پیدا و عیان ، جانا ! تا جان بکنی زرین

        گویم غم و زجر هجر برداشت نقاب صبر
        نام و تو ذکر تو الحمد که داد تسکین

        عطری همه جا پیچید از نام قشنگ تو
        عشاق دهند تبریک زُهَّاد کنند تحسین
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۳ روز پیش
        دادگاه عشق

        نیمه شب کوبید به در گفتا که عاشق خانه است؟

        زیر لب گفتم خدایا هرکس است دیوانه است

        مادرم آن گوهر یکتای مهر و دوستی

        رفت و در را باز کرد و گفتا که آری در خانه است

        گفتمش تو کیستی از من چه می‌خواهی بگو؟

        گفت نام تو برای من بسی بیگانه است

        گفتم آخر بی‌گناهم من، نگاهم کرد و گفت:

        متهم هستی و جرمت دیدن جانانه است

        قاضیَم در دادگاه عشق و بعد سال‌ها

        نوبت پرونده‌ات ای در جهان افسانه است

        مادرم از دادگاه استمداد خواست

        کاین پسر پاک است ،تقصیر از دلِ دیوانه است

        دادگاه عشق اعدامِ مرا تصویب کرد

        گفت قاضی جای کشتن دیوانه است

        مادرم گفت ایها‌القاضی

        این اسیر زلف هم‌چون شانه است

        گفتم اندر دادگاه عشق کنم از خود دفاع

        بی‌گناهم من، چون‌ که تقصیر بر دل دیوانه است

        لیک از من شاهد و برهان و مدرک خواستند

        پاسخش دادم که شاهد ساغر و پیمانه است

        گفت: پیمانه که در هر لحظه در آغوش یکی است

        پشت به قانون، ناشناس و بی‌خرد بیگانه است

        گفتمش قاضی سوختم از فراق زندگی

        گر دلی دیوانه شد عقل و خرد فرزانه است

        طبق اصل 5 بند عشق و عاشقی

        کیفرت حبس ابد در گوشه میخانه است

        گفتمش گر یار را بوسم چه باشد کیفرم

        گفت: جرمت سوختن چون کافر و فرزانه است

        از تعجب خشک شد قاضی به جای خویشتن

        با خودش گفت: کاین پسر صد مرتبه دیوانه است

        گفت: خانم‌ها، آقایان رییس دادگاه، دادستان محترم

        هرکس در این کاشانه است

        چون قضاوت بهر دیوانه ندارد ارزشی

        از دفاع متهم معلوم شد دیوانه است خندانک خندانک
        علی میرزاخانی
        علی میرزاخانی
        ۲ روز پیش
        🌷
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        ۳ روز پیش
        درود ها
        چند سروده طولانی و جالبی بود
        موفق باشید
        خندانک
        علی میرزاخانی
        علی میرزاخانی
        ۲ روز پیش
        🌷
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        ۴ روز پیش
        سلام و درود جناب میرزاخانی
        هر سه شعر زیبا و دلنشین است
        پیروز و دلشاد باشید
        خندانک خندانک خندانک
        علی میرزاخانی
        علی میرزاخانی
        ۲ روز پیش
        🌷
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۳ روز پیش
        درود بر اندیشه ناب شما
        هنرمندوشاعر ارجمند
        همواره تابان
        جوشان وخروشان باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی میرزاخانی
        علی میرزاخانی
        ۲ روز پیش
        🌷
        ارسال پاسخ
        محمد جواد جهانی
        ۳ روز پیش
        درود بر ذوق ادبی شما 🌹🌹
        علی میرزاخانی
        علی میرزاخانی
        ۲ روز پیش
        🌷
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        ۳ روز پیش
        درود برشما شاعر گرامی

        جالب و زیبا بود

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی میرزاخانی
        علی میرزاخانی
        ۲ روز پیش
        🌷
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        ۳ روز پیش
        درود خندانک
        علی میرزاخانی
        علی میرزاخانی
        ۲ روز پیش
        🌷
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        ۳ روز پیش
        درود بسیار عالی. سروده اول خیلی غمگین بود😞😞 راستی فکر میکنم بهتر است هر شعر را جداگانه بفرستید اینطور احتمالا خواندن آن ها راحت تر میشود و افراد بیشتری با دقت آن ها را می خوانند‌.
        ضمنا استفاده از عطف ها و ربط های متوالی در غزل آخر هم بسیار زیبا بود👌👌👌👌
        علی میرزاخانی
        علی میرزاخانی
        ۲ روز پیش
        ممنون از توجه تون🌷
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2