اعتــــراض(1356 )
مینویســم یک غـــــزل در مطلب خوبی دگر
صحبت ازعاشــق مرامی رند و محبوبی دگر
بر سر این سفره هر چه بود خوبان برده اند
ریزه خواری میزند بر سفره جاروبی دگر !!
عاقبت باید که این مام وطن شـــــوهر دهیم
تلگرافی میفرســتم ، یا که مکــــتوبی دگر
این عروس زشت را باید که ازسر واکنیم !!
کی شود پیدا چنین داماد مطلــــــوبی دگر ؟؟
دسته جمعی ما همه آماده ی جشن و سرور
من دهل خــــواهم زد و تو طبل میکوبی دگر
ترک باید کرد این شـــهر به دود آلوده را
جنگلی کو تا که سازم کلبه ی چوبی دگر ؟!
بر تن این خفتگان باید که جانی نو دمید
گر چه با عیسی شوم بر دار و مصلوبی دگر
(مسعود . م بهار 1356 )