بی احساس

درود بانو
بسیار زیبا و سرشار از احساس بود

درود بر بانو کاسیانی عزیزم
زیباست و بااحساس
و با موسیقی بی‌کلام بی‌احساس، عالی‌تر
شبتون شیک

درود بانوی ارجمند
بسیار زیبا بود 👏🌺🌺
مصرع ۶ یک هجا کم، و مصرع ۹ یک هجا اضافه دارد

درود شاعر ارجمند
السلام علیک یا اباعبدالله…
اربعین حسینی تسلیت…
التماس دعا

درود بانو خیلی زیبا وعالی بود

درود بر شما بانو کاسیانی گرامی

زیبا و ناب سرودید

زنده باشید به مهر

درودها بانو کاسیانی بسیار زیبا و دلنشین سرودید
واقعا عالی بود
جسارتا در بیت ۵نفسم را
را حذف شود بهتر نیست
البته من در خواندن و وزن این حس رو داشتم

با سلام و عرض ادب هنرمند بزرگوار
بسیار زیباست
درود بیکران برشما

درود بر بانو کاسیانی گرانقدر..
چ شعر زیبا و دلنوازی..

باعرض سلام
برشعرهای بسیار زیبای شما
هزاران درودتان باد
بزرگوار عزیز

درود و عرض ادب مریم بانوی عزیز

چه زیبا، غمگین و با احساس

قلم و اندیشه تون سبز

❤❤👏👏👏👏👏🌷🌷🌷

درود
زیبا و دلنشین و پر معنا
سروده اید
⚘🌺❤
رقص قلمتان ابدی

درود. شعر قشنگ و زیباییست و برخلاف ردیفش بشدت هم با احساس است...

باسلام و درود
بسیار عالی
مثل همیشه
روزگار بکام

درود بر شما مهربانو کاسیانی ادیب و فرزانه
اُمیدِ دیدنِ رویت پرنده شد، پَر زد
نیامدی و سر‌آمد بهار بی احساس

روان و خوش آهنگ با ردیف زیبا
بسیار خوب و عالی
لذت بردم
در پناه حق

سلام عرض شد
هنرمندانه سرودین
مصراع ششم فکر کنم وقت تایم کردن چیزی جا افتاده

درود
زیبا و دلنشین و پر معنا
سروده اید
⚘🌺❤
رقص قلمتان ابدی

💗اُمیدِ دیدنِ رویت پرنده شد، پَر زد
نیامدی و سر‌آمد بهار بی احساس💗

درود بانو کاسیانی عزیزم
بسیار زیبا و عالی مثل همیشه
بهترینها سهم قلبتان

درود
زیبا و دلنشین و پر معنا
سروده اید
⚘🌺❤
رقص قلمتان ابدی

سلام
زیبا بود🌺
قلمتان نویسا

سلام واحترام ماه بانو کاسیانی عزیزم
سروده ی زیبایی ست
درودهایم تقدیمتان
موفق باشید

عرض ارادت بانوی فرهیخته
احسنت ...هنرمندانه است..
موزون سلیس، لذت بردم از غزل🙏🌺🙏👌🌺🙏
بابکاربردن ارایه ی بیان، لفظی و معنوی👌

باسلام و درود مجدد
بسیار بسیار عالی
فوق‌العاده است
درپناه حق
⚘⚘⚘

درود مریم بانو عزیزم
بسیار زیبا.
جالب اینکه با همین مضمون شعر ایستگاهی چند روز پیش سرودم و چقدر شبیه حتی نتیجه گیری با اجازتون اینجا ارسال می کنم.
رفتی و گفتی به پیمانت بمان
در غبار وحشت انگیزت بخوان
آیه های عشق و مهر و دوستی
تا طلسم جان پناه باشد همان

رفتی و در بندهایم صد گره
ریشه در جانم زدی چون آبله
چرک و خون شد در دلم این سالها
از تو چیزی مانده غیر از خاطره

من هنوزم چشم به راه جامانده ام
خیره بر ریل قطار رفته ام
ایستگاهی خفته در خاک رهت
گوش بر سوت قطار خسته ام

نه مسافر مانده نه راه سفر
بدرقه کردم در آخر دلبرم
تو کجا رفتی که جا خوش کرده ای
بی خبر از اضطراب هر شبم

این منم در حجم مه درمانده باز
در هجوم باد و توفان مانده باز
در غبار زندگی بی سر پناه
با نوای باد و باران زنده باز

پنجره تن داده در قاب نیاز
پرده های مخملی پوشیده راز
شیشه ها را می نوازد دست باد
عشق بازی می کند بی پرده باز

سایه های خاطرات مرده کو
دختر زیبای این افسانه کو
پیر شد هم صحبت طنازیش
رفته از دست دلبر دیوانه کو

نامه آمد بی خبر از انتظار
لرزه ای افتاد بر تن. سازگار
چشم اشک آلوده دید. عکس از نگار
که نوشته پشت آن. این یادگار

یاد و نامت مانده در این دل بدان
عشق تاثیری ندارد در زمان
لحظه رفتن به تو گفتم بمان
با زبان بی زبانی در زیان


مرد عشقت من نبودم بی خیال
عمر خود کردی هدر در این زوال
رفتنم را تا به کی در انتظار
می کشی خود را در این عشق محال

عکس ارسالی بماند یادگار
من که رفتم دختر پرهیزگار
نامه شاید مدتی تاخیر کرد
می رساند آن بدستت روزگار

نامه آمد رفتنت تایید شد
یار دیرینه کمی تردید شد
انتظارت عمر من بر باد داد
جانم از پیغام تو نومید شد

ایستگاه آخرست این انتظار
می شود تشییع پیکر در قرار
سوت بی وقفه قطار زندگی
می کشد تا پر کشد این کهنه بار

۱۸شهریور ۱۴۰۳
آذر.م

درود بیکران
بسیار زیبا