گلو‌گیر

من پناهنده آغوش توام
باز کن دستانت
تا پراکنده نگردم ای عشق
به حِصارت بنشانم جان را
شود آرام به جانت جانم
مَهد آرامش جان
دل تورا می خواهت
جان تو را می جوید
ذوب گشتن به تو ای جان دلم
محو گشتن به تو ای  جان جهان
آخرین نقطه آمال من است
ای همه آمالم
ای همه آرامش
ای قرار دل بی تاب شده
جان‌دل....
جان جهان....
تاب و‌توان....
شور و شعف....
شیدایی....
ای هوا و هوسم....
شوق و شور و ذوقم....
همه ام، پایانم......
ناتمامم به‌تو‌تکمیل شود
شود آن دم آیا
که تو باشی و تو باشی و خودم
وای از لحظه تنهای ما
حرم آغوش و بغل
بوسه ها پی در پی
زل زدن های مدام
نفس و‌ هُرم نفس
لمس پی درپی و پیچش در هم
لب و لب بازی و نوش آغوش
وای و صد وای و هزاران بوسه
اخ و صد ناله ز متن خواهش
التماس نگه و دست گره خوردنها
پیچش پا در پا
حلقه‌ دست به دور گردن
حلقه دست به پهلو و‌کمر
ناله ها پی در پی
خواهش اندر خواهش
بوسه باران لب و گردن و آن های دگر
و سرانجام تمام لذت
نقطه اوج و وصال معشوق
وای از سمت نگاهت ای جان
وای از دست دل خواهانم
نقطه نقطه به تمام تن تو محتاجم
ای قرار دل نا آرامم
لحظه و ثانیه بی‌معنا هست
گر نباشی به بَرم
دور هستی گل زیبا .....اَگرم
لیک‌ با جان و دلم
با همه احساسم
من اسیر تو و زندانی تو
حبس در آغوشت
حبس در جان و دلت
حبس در ذهن و خیالت هستم
تا ابد تا به تمامم بودم
ای وجودت همه عشق
ای دل انگیز ترین
دلبر دل دوزم
دل نشین دل و جان
نقش بستی به‌تمامم ای دوست
از اَزل رفته دل تسلیمم
تا ابد بسط نشین کویت
باش تا باشم و باشم ای دوست
شاعرم شاعر شعر نگهت
بی تو شعری نتوان گفت و‌سرود
واج واج نگهت در دل و جان رخنه زده
شاعر چشم تو بودن زیباست
ساحل اَمن دلم
من زدریای تلاطم
به تو رو آوردم
بغلت را بگشا
حصر آغوش تو را می خواهم
با تمام و‌همه ام
دل گلو گیر نگاهت شده است
چاره کار دلی
چاره ای کن زبرم
که دل رفته ندارد طاقت
سهم دلتنگی و دوری تورا
سهم من از همه عالم
تو اگر تو باشی
راضیم
شکر
سر سجده فرو میارم
تو تمام من باش
تو برای من باش
باش تا باشم و سر مست شوم
ای هوایت همه خوبی همه عشق
عشق ناب و‌نازم
نازِ نازِ نازم
جان جان ....
جان جهان....
دوستت می دارم
دوستت می دارم
دوستت می دارم

#حسین گودرزی"تشنه"


۱۳۹۷/۱۱/۰۹