سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 9 بهمن 1403
    29 رجب 1446
      Tuesday 28 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        نگاه کردن فرزند به پدر و مادرش از روی محبت عبادت محسوب میشود. حضرت محمد (ص)

        سه شنبه ۹ بهمن

        چکیده های شب

        شعری از

        مهدیس رحمانی

        از دفتر سپیده دم☕ نوع شعر هایکو

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۰۸:۳۶ شماره ثبت ۱۳۲۴۱۰
          بازدید : ۷۰۸   |    نظرات : ۱۳۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ۱) جُرحِ ناهید
        سایه هایی غلیظ
        ماهتابِ چاشت، 
        چکیده های شب
        عمیق تر از آنند که ...

        ۲) گلهای خشکیده لا به لای آلبوم ،
         قبرستان
        پر از عکسِ یادگاری ...

        ۳) کینه ها قلبش را رنده می کرد 
        چشم هایش را
        می شست پیاز ...

         ۴) آغازِ سپیده
        و دور انداختنِ شمع های سیاه ...

        ۵) همیشه روی آب می خندید 
        مظلوم ترین گل دنیا
        نیلوفر آبی...

         ۶) تلخ می نوشمت
        به یک فنجان تنهاییِ حل شده در گذرِ ثانیه ها...

        ۷) با تو می خندم هنوز 
        زیرِ گنبدِ کبودِ زخم هایم...

        ۸) بی سبب نبود
        اشکی که می ریخت
        ساعتِ شنی...

        ۹) یکی بود
        یکی نبود 
        اما من 
        هنوز "عاشقش" بودم...

        ۱۰) بهار میشود
        کوه که بگرید...

        ۱۱)جبرِ ناشکیب 
        بر تخته سیاهِ شب ،
        و مهتابی که
        کمانکی ست از n فانوس...

        ۱۲) جنسِ گفتگو ها همه زخم بود
        چسبِ زخم
        باقیِ پولهایمان ...

        ۱۳) جارو میزد آسمان را
        آفتاب
        سرشک ناهید هنوز بر جای مانده بود ...

        ۱۴) تمامِ کمد را زیر و رو کرد
        آغوش
        پیراهنی که هیچگاه اندازه ی تنش نشد...

        ۱۵) پرواز 
        برای همه معنایی یکسان داشت
        کسی درد عقاب را نمیدانست...

        ۱۶) لب هایم را فشردم
        چه بسیارند 
        احساس های از دهان افتاده...

        ) به نامِ اتوبانی که 
        همه یادشان رفته بود 
        روزی یک شقایق بوده ست...

        ۱۸) عروسکی پشت ویترین مغازه
        فریادِ
        "من هم انسان هستم" ...

        ۱۹ ) در های بهشت باز میشد 
        اندک بودند
        اهالیِ صبح...
         
        خندانک
         
         
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1